به گزارش تابناک سامان موحديراد در شرق نوشت: وقتي آخرين گروه از ايرانيهاي ساکن ووهان تصميم گرفتند با پروازي که سفارت ايران در چين برايشان تدارک ديده بود، به ايران بازگردند و 14 روز قرنطينه شوند، يک نفر را در چين جا گذاشتند. سينا کرمي، جوان ايراني که تصميم گرفت در چين بماند و با برادرش به ايران بازنگردد.
او در يک شرکت کافههاي زنجيرهاي در ووهان فعاليت ميکند که در روزهاي شيوع کرونا در چين تصميم گرفتند به پزشکان، پرستاران و کادر درماني بيمارستانها قهوه و نوشيدني گرم بدهند. همين مسئله البته موجب شهرت او در چين و همچنين ايران شد. سفير چين در تهران در حساب توييتر خود از سينا تقدير کرد و رسانههای مختلف هم در چين به سراغ تنها ايراني باقيمانده در قرنطينه ووهان رفتند. گفتوگوی «شرق» با سينا کرمي چند روزي قبل از شيوع کرونا در ايران انجام شده است.
چطور شد که شما از چين سر درآورديد؟
دقيقا دو سال پيش بود که من بهعنوان يک دانشجوي زبان چينی وارد چين شدم. مدتي مشغول تحصيل و دانشگاه بودم و بعد با کمپانيای که الان در آن مشغول به کارم، آشنا شدم و مسير زندگيام در چين عوض شد. از دانشگاه انصراف دادم. به ايران آمدم و ويزايم را تغيير دادم و بار ديگر براي کار به چين بازگشتم. اينکه چطور جرقه رفتن به چين هم در زندگي من زده شده، به برادرم مربوط است. برادر من ورزشکار است و در رشته ووشو مشغول به فعاليت حرفهاي است. او چند باري براي مسابقه به چين آمده بود و همين مسئله باعث علاقه او به چين شد. با توجه به رشته ورزشيای که برادرم هم دنبال ميکرد، چين جاي مناسبي براي فعاليت حرفهاي بود. همين مسئله موجب شد برادرم پيشنهاد دهد که براي ادامه زندگي به چين برويم. من خيلي از اين پيشنهاد استقبال کردم و اينچنين شد که هر دو با هم به چين آمديم. برادرم براي ادامه زندگي ورزشي و من هم براي تحصيل در ابتدا و بعد از آن هم کار.
الان برادرت هم در چين با شماست يا به ايران بازگشته؟
برادرم با آخرين گروه از ايرانيهايي که از ووهان به ايران بازگشتند، به ايران آمد و دو هفته هم در تهران در قرنطينه بود. برادرم البته قبل از اين ماجراها براي تعطيلات سال نوِ چيني بليت برگشت به ايران را داشت که به دليل شروع قرنطينه شهر ووهان نتوانست از شهر خارج شود تا نهايتا با ايرانيهايي که به ايران بازگشتند، از ووهان خارج شد.
روزهاي اول شيوع کرونا در ووهان چطور بود؟ حالوهواي شهر و برخورد شما و ديگران با اين ماجرا چگونه بود؟ فکر ميکرديد مسئله اينقدر جدي باشد يا نه؟
روزهاي اول شيوع کرونا در ووهان ما فقط شنيده بوديم چيزي شبيه به سارس شايع شده؛ ولي خب نميدانستيم سطح خطر در چه حدي است. همين مسئله باعث شد در روزهای ابتدايي شيوع کرونا در ووهان زياد جدي گرفته نشود. بهويژه مردم اصلا ماجرا را جدي نگرفتند تا اينکه براي اولين بار اگر اشتباه نکنم، با اعلام اينکه 30 يا 40 نفر در شهر به اين بيماري مبتلا شدند، وضعيت حاد اعلام شد و کمکم قرنطينه شهر شروع شد. راستش در روزهای اول هيچکس فکرش را نميکرد که چنین اوضاعي در شهر پيش بيايد. شايد نزديک به يک ماه از شروع زمزمههايي درباره شيوع کرونا ما هنوز عمق فاجعه را درک نکرده بوديم؛ يعني حتي سطح اطلاعمان در روزهای نخست از اين ماجرا اين بود که اصلا نميدانستيم ماجرا واگيردار است يا خير و شيوع ابتلا به آن و پيشگيري از آن چگونه است. تقريبا سه هفته بعد از شروع اين ماجراها بود که ما هم فهمیدیم داستان چيست و چه بايد بکنيم. اولين باري که خبري از کرونا شنيديم، هيچ درکي از مسئله نداشتم. فقط پيامهاي زيادي از دوستانم در چین و خارج چين داشتم که به من توصيه ميکردند از خودت مراقبت کن. مدام به من ميگفتند بدون ماسک بيرون نرو و مسائلي از اين دست. من آن زمان نميدانستم جريان چيست و چه داستاني پشت آن است.
برخورد مردم ساير مناطق چين با ووهانيها چطور بود؟ من شنيدم که مردم ساير مناطق چين بهدليل شيوع بيماري کرونا نگاه خوبي به ووهانيها نداشتند و بهنوعی ووهانيها کمي مورد آزاري شبيه به نژادپرستي قرار گرفتند. کمي درباره وجود حس همبستگي بين چينيها بعد شيوع بيماري يا نبود همبستگی با توجه به حرفهاي بالا توضيح بدهيد و شرايط در کل چين براساس اخبار و رفتارهايي که شنيديد چگونه بود؟
برخورد مردم ساير مناطق چين با اهالي ووهان در روزهای قرنطينه، بسيار خوب، حمايتگرانه و عالي بود. در شبکههاي اجتماعي چينيها پر از ويدئوهايي بود که از ما در روزهاي قرنطينه حمايت ميکردند و به ما روحيه ميدادند و تجربهاي بود که بههيچوجه تکرارشدنی نبود. از شهرهاي مختلف چين در تمام اين روزها پزشک، پرستار، پليس و نيروي اترشي بهصورت داوطلب راهي ووهان شدند و در همه اين روزهاي سخت در کنار ما بودند که خيلي به ما روحيه ميداد. اصلا فضا بهگونهای نبود که ما احساس کنيم تنها هستيم يا اينکه از طرف ساير مردم طرد شدهايم. در مجموع در چين يک حس بسيار خوب همدلي بين مردم، دولت، پليس و پزشک وجود داشت همه دست به دست هم دادند و در اين مدت به هم کمک کردند تا با اين بيماري مبارزه کنند. بهویژه در اين روزها که همه به انرژي نياز دارند، اين همبستگي عمومي که ايجاد شد، در روحيهدادن به جمع بسيار مؤثر بود؛ براي مثال به شما بگویم تيم شرکت ما که يکي از کارهايش در ووهان اداره هفت کافه بود، همه خدمات خودش را در اين مدت معطوف به خدمترساني به بيمارستانها کرد. به اين ترتيب که ما در بيمارستانها مستقر شديم و به پرستاران و پزشکان قهوه و نوشيدني گرم داديم. همين مسئله ساده و بازتاب رسانهاي آن نميدانيد چقدر محبت و عشق را نثار ما کرد.
نحوه خدماترساني چينيها در سطح دولت به مردم ووهان بعد شيوع بيماري و بالاگرفتن بحران را شرح بدهيد. در مقايسه با چيزهايي که در ايران ديده بوديد، اوضاع را توصيف کنيد.
خيلي اين مسئله مقايسهکردن نحوه خدماترساني دولت چين و ایران در حيطه صلاحيت من نيست. چيزي که من ديدم اين است که اساسا مقايسهکردن در اين زمينه کار درستي نيست، چراکه اين دو کشور از نظر زمينههاي فرهنگي و شرايطي که در آن قرار دارند، با هم متفاوت هستند و بههميندليل قابل مقايسه نيستند.
وضعيت جامعه ايرانيهاي ساکن ووهان در زمان شيوع بيماري چطور بود؟ اصلا ايرانيها در چين يا در همان شهر ووهاني که شما حضور داريد، جامعه بزرگي دارند و با هم در تعامل هستند؟ برخورد آنها در روزهاي اول شيوع بيماري چطور بود و چه ميکردند؟ شنيدم که برخي از ايرانيها بهویژه دانشجويان بهدليل مشکل سربازي حاضر به بازگشت به کشور نشدند.
ايرانيهاي زيادي در ووهان حضور داشتند و خب پيش از اين ارتباطات گستردهاي نیز با هم داشتند. با شروع بيماري و مسئله قرنطينه هم آن ارتباطات بيشتر به فضاي مجازي رفت. بعدها که بحث برگشت ايرانيها جدي شد هم يک گروه در ويچت درست کردند و همه در آن حضور داشتند و از سفارت هم نمايندهاي در آن بود و درباره مسائل مربوط به بازگشت و اينجور چيزها حرف ميزدند. در مجموع من نشنيدم که کسي از بچهها مشکل براي بازگشت بهدليل سربازي داشته باشد يا به اين دليل در چین مانده باشد. تا آنجا هم که من با برخي ارتباط دارم، آنهايي که در چين باقي ماندند و حاضر به بازگشت نشدند، بيشتر به اين دليل بود که يا در چین ازدواج کرده بودند يا دوستاني در اينجا داشتند که بهخاطر آنها در چين ماندند.
چه شد که شما تصميم گرفتيد در ووهان بمانيد؟
من در ووهان ماندم به آن دليل که دلم ميخواست به دوستان خودم در چين روحيه بدهم و همچنين دلم نميخواست در اين روزهاي سخت اينجا را ترک کنم. با دوستانم در چين تصميم گرفتيم هر کمکي از دستمان برميآيد براي کمک به ديگران انجام دهيم و همچنين ميخواستيم با کنارهمماندن روحيه خودمان را هم در اين روزهاي سخت حفظ کنيم.
نگران نبوديد که خودتان مبتلا شويد؟
خب طبيعتا وقتی من در مرکز انتشار و شيوع اين بيماري قرار دارم ميدانم که ممکن است خودم هم به آن مبتلا شوم، ولي باوجوداين تصميم گرفتم پاي حرفم بمانم و در شهر باقي بمانم. تصميم گرفته بودم حتي اگر مبتلا شوم هم برنگردم و اينجا بمانم. راستش را بگويم، خودم را در آن لحظه يک ووهاني حساب کردم و با خودم گفتم خارجيها الان در حال ترک شهر هستند، ولي من که اهل اينجا هستم و ميمانم.
برخورد خانوادهتان در ايران با اين مسئله چطور بود؟
خانوادهام در ايران را چندان در جريان کارهاي روزانهام قرار نداده بودم. نميدانستند که من هر روز به محل کارم ميروم و براي روحيهدادن به پزشکان و پرستاران براي آنها قهوه و چاي ميبرم. برادرم که در چين با من بود کموبيش در جريان بود، ولي او هم در بازگشت به ايران در قرنطينه بود. کلا خانوادهام فکر ميکردند من در ووهان خودم را در اتاقي قرنطينه کردهام و چندان بيرون هم نميروم. بعد از توييت سفير چين بود که کمکم آنها هم خبردار شدند. اگرچه نگران حالم هستند، ولي ميگويند که به من و کارم افتخار ميکنند.
برخورد چينيها با شما بعد اتخاذ اين تصميم چه بود؟ در جامعه چينيها حسابي معروف شديد؟
البته ما يک کار تيمي ميکنيم و شهرتي هم اگر باشد براي کل تيم است، کمااينکه تيم ما اين روزها در چين بهعنوان نماد شجاعت شناخته ميشود. اما خب راستش حضور من بهعنوان يک ايراني در بيمارستانهاي چين خيلي بيشتر مورد توجه قرار گرفت و يک مصاحبه هم با تلويزيون CCTV چین داشتم که خيلي از آن استقبال و به ويدئوي وايرال شبکههاي اجتماعي تبديل شد. کلا اين مسئله خيلي مورد توجه رسانههاي چيني قرار گرفت و هر روز از تعداد زيادي رسانه براي مصاحبه با تيم ما به محل کارمان ميآيند. يکي، دو مستند هم در اين زمينه در حال آمادهسازي است و يکي، دو تيم مستندساز هم به سراغ ما آمدهاند.
اين روزها برنامه کاريتان چیست؟
ما اين روزها در دو شيفت راهي محل کارمان ميشويم. 8:30 صبح تا 12:30 و بعدش بين ساعت 2 تا 6 در محل کار حاضر ميشويم. در آنجا قهوه، چاي، آبميوه و چندجور خوراکي مورد نياز تيمهاي پزشکي و بيمارستاني را آماده و بستهبندي ميکنيم و به چند بيمارستاني که با آنها در ارتباط هستيم تحويل ميدهيم.
وضعيت اقامتي خودتان در چين چطور است؟ آيا چينيها بعد از اين تصميم انساندوستانه به شما پيشنهادي مثل دريافت اقامت و چنين چيزهايي دادند؟
نه هيچ پيشنهادي نشده. من فعلا با ويزای کاري در اينجا هستم و تا ماه اکتبر هم ويزاي کاري دارم و بعدش هم بايد براي تمديدش تلاش کنم.
يکي از موضوعاتي که بعد از کرونا در جهان و از جمله ايران بسيار مورد بحث قرار گرفت اخباري بود که درباره منشأ کرونا منتشر ميشد. اخباري که رسما به سبک غذايي چينيها و ووهانيها اشاره داشت و رژيم غذايي چينيها را مورد انتقاد قرار ميداد. شما خودتان چقدر چنين چيزي را بين ووهانيها ديديد؟ آيا اين همهچيزخواري در کل چين مرسوم است يا فقط بخش کمي از مردم هستند که چنين عادات غذاييای دارند؟
راستش من قبلا که در ايران بودم فکر ميکردم مردم در چين همهچيز ميخورند و چنين تصوري از رژيم غذايي آنها داشتم، ولي وقتي آمدم اينجا، ديدم از اين خبرها نيست و اتفاقا رژيم غذايي چيني را هم خيلي دوست دارم. تصور بيروني از مردم چين اين است که چون يک ميليارد نفر هستند، پس هر چيزي را ميخورند که اصلا اينطور نيست. خيلي معدود هستند جاهايي که غذاهاي عجيبوغريب دارند؛ مثلا در ووهان شايد يک يا دو رستوران باشد که چنين غذاهاي عجيبوغريبي داشته باشد. خود من البته آن بازار معروف را هم نديدم و ميگويم این مسئله چنان بين مردم رايج نيست که مثلا اگر من در ووهان زندگي ميکنم، جايي ديده باشم سوپ خفاش سرو شود.