به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز دوشنبه ۱۸ فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که دوگانه نان و جان یا سرگردانی بین بیماری و اقتصاد از محورهایی است که در تعدادی از روزنامهها ضمن تبدیل شدن به موضوع اصلی، تیتر برجسته صفحه نخست نیز شده است.
روزنامه رسالت عنوان دوگانه نان و جان را تیتر کرد و ابتکار سرمقاله امروز خود را با عنوان سرگردانی میان بیماری و اقتصاد چاپ کرد. وطن امروز با تیتر ماجرای نان و جان، همشهری با تیتر خانه نشینی با غم نان و صدای اصلاحات با عبارت کرونان بر پیشخوان مطبوعات قرار گرفتند.
دیگر موضوع مورد توجه سردبیران در روزنامههای امروز انتخاب بین الگوی چین یا کشورهای غربی در مهار کرونا است که در گزارشها و یادداشتهایی با تیتر آیا چین الگو میشود؟ (همدلی)، کرونا؛ مغلوب دموکراسی کره جنوبی یا دیکتاتوری چین؟ (آفتاب یزد) و کرونا، چالش مناسکی شرق چالش تمدنی غرب (جوان) برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
ژوبین صفاری در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان سرگردانی میان بیماری و اقتصاد نوشت: روزهای نخست سال نو، دوربینهای صداوسیما در ورودی جادهها، سراغ خودروهایی رفت تا از آنها بپرسد چرا علیرغم شیوع بیماری کرونا به مسافرت میروند. این اتفاق زمانی رخ داد که هیچ قانونی آنها را از رفتن به سفر منع نکرده بود و تنها به مردم توصیه شده بود از سفرهای غیرضروری بپرهیزند. با این همه، دولت اعلام کرد سفرهای نوروزی امسال ۸۰ درصد کاهش داشته است. یعنی دولت و نظام حاکمیتی تنها مردم را در یک شرایط انتخابی و البته با معذوریت اخلاقی و توصیهای قرار داده بود، در شرایطی که بسیاری از کشورها دنیا با شیوع کرونا قرنطینه اجباری اتخاذ کرده بودند، اما اینجا خبری از یک قانون منسجم و دقیق وجود نداشت. در این بین، کمپینها و هشتگهای مردمی در فضای مجازی شهرها را در نوروز امسال و سیزده بدر، خالی از عبور و مرور کرد، اما درست روز ۱۵ فروردین، تمام این همدلی عمومی باز هم با روشن نبودن دستورالعمل مشخص و تنها با یک راهکار کلی فاصله اجتماعی، همه رشتههایش را پنبه کرد. حالا باز هم دوربین صداوسیما قرار است به سراغ مردمی برود که ناچار به گذران زندگی، باید به سر کارهای خود بروند و آنها را مورد مواخذه قرار دهد؟
تردیدی نیست که شرایط اقتصادی کشور در وضعیت خوبی قرار ندارد. منابع تامین مالی در شرایط طبیعی هم کفاف نیازهای اقتصادی کشور را نمیداد، اما رسیدن اقتصاد کشور به این نقطه هم میتواند به عملکرد مردم ربط داشته باشد؟ به طور قطع، مردم بارها و در هر بزنگاهی تا حد ممکن نقش حمایتی خود را در برابر مشکلات داشتهاند، اما در این شرایط جز آنکه منتظر تصمیم منسجم، شفاف و البته بدون اعوجاج نهادهای تصمیمساز باشند چه کاری از دستشان برمیآید؟ ناگفته پیداست که اصل موضوع کرونا و شیوع آن یک اتفاق غیرقابل پیشبینی برای ایران و کل جهان به حساب میآید و پرسش این سوال که چرا تصمیمسازان نتوانستند اقتصاد کشور را برای چنین روز مباداهایی آماده کنند مشکلی را حل نخواهد کرد. اما در شرایط فعلی چرا مردم تکلیف خود را نمیدانند؟ ادارات دولتی و کسب و کارها با پایان یافتن تعطیلات کار خود را تا حد زیادی آغاز کردند. دولت حالا محدودیتهایی را قائل شده، اما کرونا قطعاً برایش تفاوتی نمیکند یک کارمند ۸ ساعت سر کار باشد یا ۴ ساعت! در این بین حتی اگر بپذیریم تعطیلی کشور با توجه به شرایط سخت اقتصادی تبعات جبرانناپذیری خواهد داشت باید پرسید چرا در زمان تعطیلات تصمیم دقیقی برای فعالیتهای اقتصادی گرفته نشده است و چرا در همین زمان آموزشهای لازم برای شیوع کمتر این ویروس در زمان انجام فعالیتهای روزمره داده نشده است. حلقه مفقوده این شرایط همان عدم شفافیتی است که سالهاست به آن عادت کردهایم. برای مردم مشخص نمیشود که راهبرد تصمیمسازان برای عبور از این شرایط چه خواهد بود. اینکه قرار است مانند ترامپ خیلی راحت منتظر مرگ هزاران نفر باشیم تا چرخهای اقتصادی همچنان بچرخد و یا قرار است با انواع حمایتهای برنامهریزی شده تا پایان این بیماری همه در خانه بمانیم؟ این عدم شفافیت البته با عدم پاسخگویی مناسب نیز همراه است چنانکه چند پرسش یک بازیگر در برنامه تلویزیونی با واکنش وزیر بهداشت و بیان گله او در سطح وسیع و عالی میشود، اما مردم گلههایشان و یا سوالهای احتمالی را باید همچنان در شبکههای اجتماعی در گوش هم زمزمه کنند. در این شرایط باید تکلیف مردم به لحاظ قانونی مشخص باشد که تا چه حد باید در برابر مسئولیت اجتماعیشان مورد سوال قرار گیرند. تقصیر با آنها است یا تصمیمسازان؟
بهمن فاطمی در گزارشی با تیتر ترقیِ معکوس در روزنامه اعتماد به دلایل تغییر حال و هوای سریال «پایتخت» پرداخت و در بخشی از آن نوشت: صرفنظر از اینکه از این سریال به ذائقه ما خوش بیاید یا نه و جدای از اینکه ما در زمره دوستداران نوع طنزپردازی آن باشیم یا نباشیم، باید بگوییم که همه متفقالقولیم که دوره اخیر سریال با دورههای گذشته فرق میکند. فرقی که بیش از هر چیز متن آن میآید و نه کارگردانی. چرا که مقدم به عنوان یک سریالساز با همان میزان تسلط که قبلا بر ابزار کارش ساز و کارهای کارگردانی که در متنی است که دستمایه کارگردان و عواملش قرار گرفته. حالا با پیدا کردن بزنگاه قضیه که همان متن است، سراغ گروه نویسندگان کار را میگیریم. آیا در مورد پدیدآورندگان قصه هم میتوان مانند سیروس مقدم گفت که تغییری نکردهاند و همانها هستند که پیش از آن بودند؟ رد قضیه را که میگیریم، میرسیم به نام خشایار الوند فقید. نویسندهای که سالها در زمینه نوشتن مجموعههای طنز تلویزیون سابقه داشته و نقش و حضورش در موقعیتسازیهای کمیک سریال پایتخت به خوبی مشهود بوده. الوند نیمه اول اسفند ۹۷ از دنیا رفت و طبعا در مجموعهای که نوروز ۹۹ روی آنتن رفت، نقشی نداشته. غیاب او در سریال «پایتخت ۶» مشهود است؛ اما حالا که سبب اصلی تغییر در متن سریال روشن شده، خود این تغییر چگونه تغییری است؟ آنچه مجموعه «پایتخت» را از همان فصل آغازینش به سریالی پربیننده تبدیل کرد، فضاسازی و موقعیت پردازی کمیک ساده و سرگرمکننده آن بود. سریالی که میخواست ظرفیتهای فرهنگ بخشی از مردم شمال ایران و مازندران را دستمایه قرار دهد و مردم را ساعتی پای تلویزیون بنشاند و بخنداند. تا زمان حضور الوند در سریال این کار از طریق روتایتن قصههای موقعیت محور انجام میشد و ما در تلاقی شخصیتهای بومی کار با موقعیتهای کمیک، شاهد طنزی تلویزیونی بودیم که قادر بود با قصهای که به تصویر میکشد بخنداند، نه با شوخیهای لودگیمحور و گاه فرارونده از مرزهای ابتذال، چنان که در بعضی از صفحات اینستاگرام یا کانالها و گروههای تلگرامی میبینیم و میخوانیم.
«پایتخت ۶» از آن جهت دچار ضعفهای مفرط شده که شوخیهای سطحی و گاه خارج از عرف آن، جایگزین فیلمنامه درست و درمان نداشتهاش شده است. شوخیهایی که گاهی در بعضی از پروژههای تجاری سینمایی در سالهای اخیر شاهد بودیم. کارهایی که «خندان به هر قیمتی» را دستمایه قرار داده بودند و اگر چه از این طریق توانسته بودند بفروشند و موفقیتهایی در گیشه به دست بیاورند، اما در زمان اکرانشان همواره محل انتقاد بودند. چه از منظری «ارزشی» و چه از سوی منتقدان هنری. رویکردی که بیراه نیست اگر آن را غلتیدن در ورطه ابتذال برای جذب بیننده توصیف کنیم. چرا که به جای استانداردهای فنی و هنری، لودگی را متر و معیار برقراری ارتباط با بیننده قرار دادند. تعداد این شوخیها در طول سریال آنقدر هست که بتوانیم از آن به عنوان ترفند پایتختیها برای جذب مخاطب یاد کنیم و بگوییم تمرکز سریال در نبود متن منسجم و پرداخت شده روی این تلخکبازیها بوده است. نتیجه این رویکرد جدای از اینکه تناسبی با مدیوم تلویزیون و اصرار سیاستگذاران آن برای هنجارسازی رفتارهای اجتماعی در تولیدات آن ندارد، به لحاظ فنی و معیارهای فیلمنامهنویسی هم اثری ضعیف و محروم از ایدههای قابل اعتنایی است که از یک کمدی درامِ معمولی تلویزیونی انتظار داریم. اگر چه نباید ناگفته بماند که «پایتخت ۶» پربینندهترین سریال تلویزیون در روزهای نوروز بوده، اما این نافی آن نیست که آن را ضعیفترین و فقیرترین فصل این مجموعه در بین فصول ششگانه آن بدانیم.
سیدعلی خرم، استاد حقوق بینالملل در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه شرق با عنوان کرونا ایران و اعلان جنگ سوم جهانی نوشت: کرونا به قدرتمندان روی کره زمین میآموزد قدرت مهیب آنها در مقابل یک ویروس ذرهبینی، بسیار ناتوان است؛ شاید اندیشه کنند و دست از ظلم، جنایت و خونریزی بردارند. دونالد ترامپ، رهبر بزرگترین قدرت جهان، نه آشی را که برای مردم آمریکا در حال پختن بود به پایان رساند و نه توانست با جنایتی که با تحریمهای متکبرانه خود در حق مردم ایران کرد، راه به جایی ببرد. اگر او در نیمه راه به نصایح رهبران جهان و رهبران دموکرات خود گوش دهد و تا دیر نشده از تحریمهای کشنده و مهلک دست بردارد و قدرت اقتصادی خود را به رخ مردم ایران نکشد، ممکن است جنگ کرونا، قدرت او و همه اقتدارگرایان کره زمین را به زبالهدان تاریخ بسپارد. جنگ کرونا در همین مدت کوتاه توانست درس عبرتی به دونالد ترامپ بدهد که زیر بار توافقهایی بینالمللی نظیر اجلاس پاریس نمیرفت و متکبرانه هیچ مسئولیتی را در قبال گرمترشدن کره زمین به اندازه دو تا ۲/۵ درجه نمیپذیرفت.
جنگ کرونا توانست کارخانهها و تأسیسات ترامپ را که دیاکسیدکربن تولید میکردند، از کار بیندازد و اگر این شرایط کرونایی تا آخر سال ادامه یابد، کره زمین امسال سالمترین هوای ممکن را بعد از جنگ دوم جهانی تجربه خواهد کرد که آثار شگرفی بر احیای محیط زیست آن خواهد داشت.
با اینکه سخن دراینباره فراوان است و ابعاد بسیاری دارد، ولی سیاستهای داخلی ایران را نیز نباید فراموش کرد. کشور ما وضعیت ویژهای دارد. قبل از اینکه مورد تهاجم کرونا قرار گیرد، از نظر اقتصادی زیر ضربات خصمانه دونالد ترامپ و تیم تندرو او قرار گرفته است؛ بنابراین در این جنگ سوم جهانی، بهسختی میتواند جایگاه خود را در جامعه جهانی پیدا کند. ایران قبل از بحران کرونا نیز بحرانهای متعدد دیگری را تجربه کرده در بدن ندارد؛ ازاینرو، دستش برای هر اقدامی مانند دیگر کشورها باز نیست. پس باید گامهای خود را بسیار حسابشده و محتاطانه بردارد. هنوز واکنش طبقات محروم و بیکاران در حوادث آبان و آذر گذشته و دیماه ۹۶ از یاد نرفتهاند که اکنون در پی تعطیلشدن کسبوکارها، چند برابر شده و اگر این خانهنشینی و بیکاری ادامه یابد و درمان نشود، بین خطر ویروس کرونا و ویروس گرسنگی، حتما به پیشواز ویروس کرونا رفته و همه سازوکارهای کشور و ازجمله وزارت بهداشت را زیر پا گذاشته و از خانهها بیرون میآیند تا به هر ترتیب شکم خود و خانوادهشان را سیر کنند؛ این را در ترافیک شهر و بازشدن مغازهها مشاهده خواهیم کرد. با اینکه بیکاری ناشی از جنگ کرونا در تمام جهان به وقوع پیوسته، ولی دیگران بدون ترس از تحریمها، از اندوخته ارزی خود یا طرح مارشال برای سیرکردن شکم شهروندان خود به قیمت در خانه ماندن آنها استفاده میکنند و ایران این توانایی را خیلی کم دارد و مسئولان باید این حقیقت را بدانند. سخن پایانی اینکه ما هنوز در آغاز کار و مبارزه در این جنگ سوم جهانی بوده و همگان غافل از تأثیرات کرونا بر خود و جامعه خود هستند؛ تأثیراتی که در ماههای آینده بیشتر هویدا خواهند شد. اما تا همینجا نیز آثار این جنگ سوم جهانی علیه بشر روی کره زمین تا حدودی روشن شده و همه به تحلیل گامهای بعدی نشستهایم. شاید این جنگ سوم جهانی که برخلاف عرف و قاعده، همه کشورهای جهان بدون استثنا و همه قدرتهای رقیب را در یک اردوگاه قرار داده و همه ملل را بهطور مشابه مورد نوازش قرار میدهد، بتواند کمکی به همبستگی همه ملل جهان روی کره زمین کند. این همبستگی دو درس به ما میدهد؛ اول اینکه همه برای نجات کره زمین از مصرفهای بیرویه دست برداریم و دوم اینکه از جنگهای بین خانواده در جامعه جهانی پرهیز کنیم و از این پس به فکر جنگ چهارم جهانی باشیم که حریف ما یا دوباره یک ویروس خواهد بود یا موجودات فضایی که برای تسلط بر زمین میآیند. آیا جنگسالاران و زورگویان روی کره زمین، به اندازه کافی قانع شدهاند؟ بعید است!