رییس مرکز پژوهش و توسعه جنگلداری زاگرس شمالی گفت: در زمینه برخی از پیامدهای بحران کرونا و اثرات آن بر منابع طبیعی و اکوسیستمهای جنگلی و مرتعی زاگرس میتوان با توجه به دیدگاه اندیشمندان و صاحبنظران در مورد پیامدهای عمومی کرونا و دنیای پساکرونا، حداقل دو سناریوی بدبینانه و خوشبینانه ارائه کرد.
به گزارش ایسنا، بر اساس پژوهش و تحقیقات رییس مرکز پژوهش و توسعه جنگلداری زاگرس شمالی و استادیار دانشگاه کردستان، با شیوع ویروس کرونا زندگی مردم در سراسر دنیا دگرگون شد. شاید کمتر عاملی می توانست چنین تحولاتی را در مدتی کوتاه به دنیا تحمیل کند و کمتر کسی تصور می کرد که کرونا یا هر مساله دیگری بتواند چنین چالشی را برای جهان ایجاد کند. به هر حال کرونا آمد و تغییرات گسترده ای را ایجاد کرد؛ بخش زیادی از مردم در قرنطینه خانگی قرار گرفتند، مشاغل و کارخانه و کارگاه ها غیر فعال شدند، دانشگاه ها و مدرسهها تعطیل شدند، فعالیت های دستگاه ها و مراکز پزشکی و بهداشتی چند برابر شد، بازارها و مراکز تفریحی بسته شد و جادهها، خیابان ها و اتوبان ها خلوت شدند.
احمد، ولی پور، در مقالهای تحت عنوان "کرونا و پیامدهای آن بر طبیعت" میگوید: این اتفاق های بزرگ بدون تردید پیامدهای زیاد و گوناگونی بر جنبه های مختلف زندگی انسان و طبیعت داشته و خواهد داشت. از این رو ضرورت مطالعه و تحلیل پیامدهای آن انکارناپذیر است و تاکنون افراد زیادی در زمینه های مختلف تحلیل هایی از اثرات این بحران جهانی بر روابط و پدیده های انسانی و طبیعی ارائه کرده اند.
طبیعت مهمترین بستر حیات و فعالیت انسان است و جوامع بشری به شکل ها و در ترازهای متفاوتی به طبیعت وابسته هستند. نگرش و رویکرد جوامع به طبیعت و منابع موجو در آن در دنیا یکسان نیست؛ بر این پایه حفاظت جنگل ها و مراتع و محیط زیست در برخی کشورها اهمیت زیادی داشته و بهره برداری آنها در چارچوب علمی و با نظارت دقیقی صورت می گیرد. در برخی کشورها نیز به دلیل ضعف ساختارهای تشکیلاتی، قانونی و سیاسی و نارسایی اقتصادی، منابع طبیعی بستری برای رفع نیازهای اولیه دهک های پایین جامعه و سودجویی برخی گروه-های دیگر و افراد دارای نفوذ است. در تعدادی از کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته، برخی ساختارها به میزان کافی تکامل نیافته و برخی نیز دچار ضعف هستند. اقتصاد و اشتغال با وجود فشارهای خارجی، نابسامانی های درونی، ضعف سیستم های نظارت و فساد برخی مدیران نمی تواند به طور شایسته ای پاسخگوی خواسته های جامعه باشد.
علاوه بر این موارد در بعضی کشورها، از جمله ایران، زمین کالایی سرمایه ای و ارزشمند است که میل به تصرف آن به مانند یک تهدید بسیار جدی برای حفظ و پایداری منابع طبیعی عمل می کند.
با تصویر چنین فضایی و با توجه به وضعیت موجود، نوشتار حاضر در پی بیان برخی پیامدهای احتمالی بحران ناشی از کرونا بر منابع طبیعی و محیط زیست در ایران و به طور ویژه موضوع مدیریت جنگلها و مراتع و اراضی ملی در منطقه زاگرس شمالی است. شایان بحث است که در این باره اظهار نظرهایی صورت گرفته است و بحث حاضر نیز یکی از انواع این برداشت ها است که تلاش می کند با استفاده از مصداق های عینی از وضعیت حکمرانی بخش منابع طبیعی و رفتار اجتماعی گروه های دست اندرکار منابع طبیعی (جوامع محلی، مدیران و سایر گروه ها) به این موضوع بپردازد. تاکید می شود تجزیه و تحلیل دقیق پیامدهای این بحران نیازمند مطالعه نظام-مند و آینده پژوهی است، اما در شرایط کنونی برخی تجربه ها می تواند در برخورد فوری با تهدیدهای موجود موثر واقع شود و یا حداقل اهمیت موضوع را برای سیاستگزاران، مدیران و تصمیم گیران روشن سازد.
یکی از مشخص ترین پیامدهای این بیماری که به دنبال قرنطینه خانگی، تعطیلی کسب و کارها، اداره ها و مراکز خدماتی و تفریحی دیده شد، کاهش آلودگی هوا و گازهای گلخانه ای بود. البته مشخص است که با برداشته شدن محدودیت ها آلودگی هوا دوباره افزایش خواهد یافت، ولی در شرایط کنونی، فرصت خوبی از این لحاظ برای سیاره زمین فراهم شد. با این حال این اتفاق نباید بیش از حد برجسته شود، چرا که به نظر می رسد برخی رفتارها و کارهای این دوران اثرات منفی زیادی بر محیط زیست گذاشته است که ممکن است برآیند پیامدهای کاهش آلودگی هوا را سر به سر کند. از جمله آن می توان به افزایش استفاده از شوینده ها، مواد گندزدا و انواع کالاهای بهداشتی مانند ماسک و دستکش اشاره کرد که به اندازه چندین سال در دنیا تولید شده و دفن و نابودی آنها برای محیط زیست طبیعی ممکن است تبدیل به یک معضل شود. علاوه بر این، در دوران کاهش محدودیت ها و فروکش کردن ویروس کرونا با توجه به آثار روانی آن و به منظور محافظت فردی و خانوادگی در برابر ابتلا، به طور منطقی تا مدت ها استفاده از خودرو شخصی از ارجحیت قابل توجهی نسبت به سیستم های حمل و نقل عمومی برخوردار می گردد که این امر هم در افزایش آلودگی هوا در آینده پس از کرونا تاثیر به سزایی خواهد داشت.
موارد بالا به صورت عمومی بر محیط زیست طبیعی و انسانی موثر هستند و در مورد آنها مطالب دیگری هم منتشر شده است، اما در زمینه برخی از پیامدهای این بحران بر منابع طبیعی و اکوسیستم های جنگلی و مرتعی زاگرس می توان با توجه به دیدگاه اندیشمندان و صاحبنظران در مورد پیامدهای عمومی کرونا و دنیای پساکرونا، حداقل دو سناریوی بدبینانه و خوشبینانه ارائه کرد.
در سناریوی نخست که با نگاهی محتاط و بدبینانه به آینده پس از کرونا می نگرد؛ وضعیت جهان به گونه ای است که عدم اطمینان به آینده در آن تقویت شده و احساس امنیت روانی و اقتصادی کاهش یافته است. با توجه به اینکه بیماری حتی در کشورهای توسعه یافته نرخ ابتلا و مرگ و میر بالایی داشت، کاهش اعتماد به ساختارهای موجود تشدید یافت. در دوره شیوع این بیماری، متاسفانه عملکرد قابل قبولی از نظر پشتیبانی از مردم از سوی ساختارهای رسمی (دولت) صورت نگرفت و علیرغم تلاش برای قرنطینه کردن و توصیه هایی برای خودمراقبتی، مردم به حال خود رها شدند. قیمت اکثر کالاهای اساسی افزایش یافت و کمبود و افزایش شدید قیمت لوازم بهداشتی مانند ماسک، دستکش و مواد ضدعفونی نگرانی های زیادی را برای مردم ایجاد نمود.
با استناد به گفته های مسئولین و مشاهدات میدانی، مردم روستاها امکان فروش محصولات و تولیدات دامی و کشاورزی خود را تا حد زیادی از دست دادند. لازم است یادآوری شود که در زاگرس شمالی، معیشت گروه زیادی از روستاییان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به منابع محیطی وابسته است به طوری که در شرایط عادی سهم تولیدات جنگلی در سبد درآمد خانوار تا حدود ۲۰ درصد برآورد شده و با کاهش درآمد سایر بخش ها وابستگی معیشتی به منابع طبیعی افزایش پیدا می کند.
در این سناریو می توان عملکرد مردم و دولت را تفکیک کرد. در بخش عملکرد مردم به نظر می رسد اتکای به خود با توجه به عدم کارایی ساختارهای موجود در شرایط بحران افزایش خواهد یافت و بنابراین مردم به دنبال توسعه کسب و کار شخصی خواهند بود که منجر به افزایش بهره برداری از منابع سرزمینی به ویژه در روستاها می شود. تمایل به داشتن ملک خصوصی و توسعه زمین های کشاورزی هم از نظر ارزش سرمایه ای زمین، ارزش افزوده زراعت در آن و هم به منظور ایجاد پناهگاهی خصوصی برای نیازهای تفریحی و تفرج امن خانواده به طور قابل توجهی در جوامع شهری و روستایی افزایش می یابد که نتیجه آن قطع درختان جنگلی، تغییر کاربری و تخریب زمین های مرتعی و جنگلی عمومی خواهد بود.
این اتفاق ناگوار از آن رو احتمال وقوع بالایی دارد که اولا در همین مدت کوتاه شیوع کرونا با توجه به کاهش حضور نیروهای حفاظت منابع طبیعی (به دلیل شیفتی شدن نیروها) و ایجاد خلا حفاظتی، تخریب و تصرف عدوانی اراضی ملی شدت قابل توجهی پیدا کرده است. از طرف دیگر برخی رویه ها و سیاست های بخش کشاورزی کشور که در طول سال های متمادی توسط سازمان جنگلها و مراتع و واحدهای استانی و شهرستانی آن اجرا می شود متاسفانه زمینه اداری، فکری و اجتماعی را برای تبدیل زمین و تغییر کاربری اراضی ملی به کشاورزی را فراهم نموده و این چالش را عمیق تر می کند. طرح هایی مانند طوبی، جنگلکاری اقتصادی، مشارکتی و توسعه باغات و حتی کشت و برداشت گیاهان دارویی (با وجود درآمدزایی و امکان سازگار نمودن آن با عرصه های طبیعی) اگرچه ظاهرا به اسم احیا و بازسازی و توسعه جنگل و مرتع ارائه می شوند، اما در عمل و در واقع ماهیت آنها کشاورزی بوده و تناسب چندانی با فعالیت های اکولوژیک در عرصه های طبیعی ندارند.
نکته مهم در تایید این مطلب این است که در دانشگاه های کشور و در سرفصل های رسمی آموزش عالی در رشته های جنگلداری و مرتعداری هیچ واحد آموزشی در زمینه کشت گیاهان دارویی یا کاشت درختان باغی به کارشناسان این رشته ها پیش بینی نشده و آموزشی در این زمینه ارائه نمی شود. در مورد تغییر بهره برداری چراگاهی مرتع و چرای دام در آن در اثر کرونا نیاز به بحث زیادی نیست چرا که بی نظمی های زیادی از گذشته در این زمینه وجود داشته و بسیاری از مسائل فنی مندرج در طرح های مرتعداری و پروانه های چرای دام و بهره برداری از گیاهان غذایی-دارویی مراتع و جنگل ها در اجرا رعایت نمی شود.
همچنین در این سناریو پیش بینی می شود عملکرد و رفتار دولت با منابع طبیعی نیز از جنبه های مختلف تحت تاثیر بیماری کرونا قرار گیرد. مهمترین مساله در این زمینه که در همین مدت کوتاه دو ماهه خود را نشان داده است کاهش بودجه بخش هایی مانند منابع طبیعی و به عبارت دیگر تغییر اولویت تخصیص بودجه ها است که به صورت تاریخی بخش منابع طبیعی اولویت بسیار بالایی برای دولت های مختلف نداشته است. تمرکز بودجه و تخصیص آن به بخش بهداشت و درمان در شرایطی که بسیاری از درآمدهای دولت قبلا به دلیل تحریم و مسائل مختلف قابل وصول نبود و در حال حاضر نیز به دلیل تعطیلی ناشی از کرونا تشدید شده است، شاید گریزناپذیر است.
قابل تصور است که حداقل برای یک دوره کوتاه مدت برخی پروژه ها مانند جنگلکاری در عرصه های طبیعی که هزینه زیادی داشته و درآمد ملموسی در کوتاه مدت ندارند، محدود خواهد شد. کاهش گشت زنی نیروهای حفاظت منابع طبیعی و کاهش حضور آنان در عرصه به دلیل شیف بندی کارکنان، کاهش هزینه های اجرایی و محدود شدن ماموریت های اداری و اضافه کاری، تهدیدی جدی برای منابع ملی از سوی افراد فرصت طلب خواهد بود و تخریب و تصرف جنگل و مرتع را به دنبال دارد. در این سناریو؛ این احتمال وجود دارد که رویه سازمان جنگل ها و مراتع در واگذاری زمین های ملی (جنگل و مرتع) به مردم در قالب طرح های مختلف با شدت بیشتری ادامه یابد. در شرایط کنونی حداقل دو دلیل اساسی می تواند برای تایید این موضوع در نظر گرفته شود؛ نخست اینکه دولت با این کار به تقاضای فزاینده و همیشگی مردم برای دریافت زمین پاسخ داده و به دنبال جلب رضایت و خشنودسازی جامعه از راه های مختلف است.
رشد سیاست های پوپولیستی و بی توجهی یا کم توجهی به مبانی علمی و فنی یکی از پیامدهای ناگوار زیست جامعه در شرایط بحرانی است. دلیل دیگر برای افزایش واگذاری اراضی ملی، کمک به حل مشکلات اقتصادی مردم و ایجاد اشتغال است که البته با توجه به تجربه طرح-های مشابه در گذشته دستیابی به چنین نتایجی دور از ذهن است. در چنین وضعیتی، اقدام قانونی اداره منابع طبیعی و طرح شکایت در مجامع قضایی نیز به دلیل روند طولانی و فرساینده دادرسی و صدور احکام بسیار سبک (از نظر میزان مجازات) که گاهی با ضمانت اجرایی قابل توجهی هم همراه نیست و در برخی مواقع طرفداری تلویحی قضات از متصرفان راه به جایی نخواهد برد؛ موضوعی که تخریب کنندگان و تصرف کنندگان منابع طبیعی و اراضی ملی به خوبی به آن پی برده اند.
سناریوی دوم: فرصت های کرونایی
برخی از کارشناسان محیط زیست، شیوع کرونا را معلول دخالت بیش از حد و غیر مسئولانه انسان در طبیعت می دانند. فارغ از میزان درستی این ایده، دانشمندان و کارشناسان از چند دهه پیش به این مساله که بهره برداری از طبیعت به تدریج در حال خروج از مرز تاب آوری آن است پی برده و هشدار داده بودند. برگزاری چندین نشست جهانی و منطقه ای اهمیت این مساله را نشان داد و منجر به آگاهی روزافزون دولت ها و عموم مردم نسبت به موضوع شد. در سناریویی که با خوشبینی بیشتری به پیامدهای بحران کرونا نگریسته می شود امید می رود که با توجه به ظرفیت موجود در جامعه، حساسیت اجتماعی و مسئولیت پذیری دولت نسبت به منابع طبیعی افزایش یافته و ضرورت کاهش دخالت های نابجا در اکوسیستم های طبیعی پذیرفته شود تا به این ترتیب فرصت هایی برای بهبود مدیریت منابع طبیعی فراهم گردد.
در صورت وقوع این سناریو انتظار می رود ارزش و اهمیت منابع طبیعی برای توسعه پایدار و حمایت از نسل ها درک شود و جایگاه خدمات و ارزش های غیر پولی طبیعت که غیر قابل عرضه در بازار هستند، روشن گردد؛ موضوعی که توجه به آن دست کم در یکی دو دهه اخیر در ایران و در میان عموم مردم به طور قابل توجهی رشد پیدا کرده است. تغییر رویه های سازمانی و سیاستی کنونی در مورد منابع طبیعی به ویژه در بحث حکمرانی بسیار ضروری است که انتظار می رود به دلیل نگرانی های فزاینده در مورد آینده انسان و بهبود رابطه او با طبیعت اصلاح شود. مهار پیامدهای مخرب اکولوژیک و اجتماعی برخی طرح های تحمیل شده کشاورزی محور بر بخش منابع طبیعی، بدون ارتقای جایگاه سازمانی و تغییر ساختار مدیریتی فعلی منابع طبیعی امکان پذیر نیست.
در بخش عملیاتی نیز، افزایش نیروهای حفاظت منابع طبیعی با توجه به عرصه وسیع تحت مدیریت، تکمیل و به هنگام سازی نقشه های ممیزی منابع ملی از مستثنیات، احترام همه جانبه مردم و قدرت به این مرزها، افزایش مشارکت مردم در حفاظت و بازسازی طبیعت و توسعه و ترویج جنگلدرای و مرتعداری تعهدی از پیامدهای محتمل مبتنی بر نگرش مثبت و خوشبینانه است. تغییر رویه های قضایی به ویژه تسریع فرایند دادرسی، شیوه ارزشگذاری منابع طبیعی در حکم های قضایی و افزایش ضمانت اجرایی احکام نیز از موارد بدیهیِ مورد انتطار است که در نتیجه آن تخریب و تصرف منابع و اراضی ملی به طور چشمگیری کاهش می یابد. استفاده از دستاوردهای علمی، پژوهش های دانشگاهی و فناوری های جدید مانند سامانه های اطلاعات جغرافیایی و شبکه های هوشمند برای پایش تغییرات زیست محیطی، سیاستگذاری، برنامه-ریزی و طراحی پروژه های منابع طبیعی با حساسیت بالایی در این سناریو پیگیری می شود.
اگرچه در حال حاضر داده های زیادی برای محاسبه و ارزیابی احتمال وقوع این سناریوها در دست نیست، اما هر کدام از آنها برای بخش هایی از جامعه دارای جذابیت است؛ هر چند با توجه به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه می توان حدس زد که متاسفانه احتمال غلبه سناریوی نخست تا حدودی بیشتر است. در هر حال اینکه کدام سناریو گروه بیشتری را به خود جذب می کند به عوامل زیادی بستگی دارد که به طور مشخص اراده دولت و عملکرد دولت به ویژه در زمینه اقتصادی و اجتماعی بسیار مهم بوده و نقش رسانه ها در آگاه سازی و روشن نمودن پیامدهای تخریب طبیعت و تبیین ضرورت حفاظت اکوسیستم ها هم برای سیاستگذاران و تصمیم گیران و هم برای عموم جامعه نیز انکارناپذیر است. نهادینه شدن رفتارهای جدید در طول زمان و تحت تاثیر فاکتورهای مختلف اتفاق می افتد؛ امیدواریم عملکرد جامعه به ویژه دولت، جامعه علمی، انجمن های مردم نهاد و رسانه ها به گونه ای باشد که رفتارهای سناریوی دوم در کشور ما نسبت به منابع طبیعی، که هم اکنون نیز تحت فشار تخریب ها و دخالت های چندین ساله است، نهادینه شود.
در پایان؛ شایان بحث است که سناریوها بر پایه احتمال شکل گرفته و ریشه در رفتارها و رویه های پیشین دارد و تمام گزاره های آن الزاما قابل انطباق و اطلاق به سیستم مدیریتی موجود نیست.