جام جم آنلاين ـ آيا ممكن است روزي برسد كه ما ايرانيها دستهايمان را پرده چشمان فرزندانمان كنيم تا شيطانپرستاني را كه بيني و گوشها را سوراخ كرده و موها و چهره را به شيوهاي غريب آراستهاند، نبينند؟ آيا ممكن است روزي ما ايرانيها گوشهاي فرزندانمان را بپوشانيم تا تبليغات اين گروهها را براي آزادي جنسي، رهايي از عرف اجتماعي و خودكشي نشنوند؟گاهي وقتها اخبار پليس مبني بر دستگيري گروههايي از شيطانپرستان، گزارشهايي كه در خبرگزاريها از شيوع شيطانپرستان در جامعه منتشر ميشود و پچپچهاي مردم در تاكسي و مترو و اداره درباره تجربههايشان از ديدار با گروندگان به شيطان ما را ميترساند كه مبادا اين اخبار،اغراق آميز نباشند و يك مساله اجتماعي نسبتا نو گريبانگيرمان شده باشد.ما براي سنجش وضعيت شيطانگرايي در ايران، سرهنگ رضا غنيلو، معاون اجتماعي پليس آگاهي تهران را انتخاب كردهايم. برخي ميگويند تنوع رشتههاي تحصيلي شايد كار درستي نباشد اما براي كسي كه پشت ميز معاونت اجتماعي پليس آگاهي تهران مينشيند شايد هم كارشناسي مديريت به كار بيايد، هم كارشناسي ارشد در رشته حقوق و هم دكتري در رشته علوم سياسي با گرايش امنيت داخلي. درستتر بود اگر به جاي واژه شيطانپرستي در اين گفتگو از واژه شيطانگرايي استفاده ميكرديم اما از آنجا كه واژه نخست به گوش بيشتر مردم آشناتر است آن را برگزيديم.با وجود پرداختنهاي بسيار به مقوله شيطانپرستي در رسانهها، هنوز به نظر ميرسد تعريف دقيقي از اين واژه در جامعه ما وجود ندارد و هر رفتار يا ظاهر جديدي كه در قالب عرف اجتماعيمان نگنجد، از سوي گروهي برچسب شيطانپرستي ميخورد. تعريف شما از اين جريان چيست؟شيطانپرستي و به عبارتي درستتر شيطانگرايي بر خلاف تصور عاميانهاي كه آن را از نشانههاي آخرالزمان ميدانند، سابقهاي ديرينه دارد. از زماني كه نخستين تمدنهاي بشري ديده شدند اعتقاداتي در برخي اقوام شكل گرفت كه براساس آنها خدايان به 2 گروه خوب و بد تقسيم شدند و مردم براي جلوگيري از خشم اين خدايان مراسمي برگزار و حتي فرزندانشان را قرباني كردند.در ادبيات رنسانس اروپا يكي از مشهورترين داستانها درباره شيطانگرايي، غمنامه انديشمندي به نام دكتر فاستوس است كه براساس باورهاي فلسفي نادرست، روحش را به شيطان فروخت. در ايران نيز تقريبا در قرون 7 و 8 هجري قمري فرقههايي بهوجود آمدند كه اعتقاد داشتند نبايد شيطان را لعن و نفرين كرد.
پس شيطانگرايي بحث جديدي نيست اما مجموعه رفتارهايي كه امروزه به عنوان شيطانپرستي خوانده ميشود و فرقههايي در تبعيت از آنها بهوجود آمده، در سال 1960 با نوشتن انجيل شيطان و تاسيس كليساي آن بهوسيله آنتوان لاوي شكل گرفت.
اين نوع شيطانپرستي در ايران عمري نزديك به 10 سال دارد و توسط مطرودين خارج از كشور در ماهواره يا از طريق فضاي مجازي تبليغ ميشود و پليس، سازمانهاي امنيتي و سازمانهاي فرهنگي با آن مبارزه ميكنند.
برخي تحليلگران اعتقاد دارند ميان پيدايش شيطانپرستي لاوي و سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا ارتباطي معنيدار وجود دارد و بعيد نيست تئوري توطئه در اين ماجرا نقشي داشته باشد، نظر شما چيست؟من هم به ماجراي 1960 بسيار مشكوكم و فكر ميكنم جريان لاوي ساخته دست سرويسهاي اطلاعاتي آمريكا بوده است. در آن زمان فرقههاي متعددي از مسيحيت در غرب بهوجود آمده و همزمان با صنعتي شدن آمريكا نوعي بياعتقادي در حال شكلگيري بود. در چنين شرايطي مردم آمريكا نياز به دشمني خارجي داشتند تا با هم متحد شوند و بهترين دشمن خارجي گروهي ضدمسيح بود. اين شيطانپرستان نه تنها عليه مسيحيت كاري نكردند بلكه باعث انسجام مسيحيان هم شدند و در حال حاضر عملا ما مسيحيت را با حدود 60 سال فعاليت شيطانپرستان منسجمتر ميبينيم.
اصول اعتقادي اين نوع شيطانپرستي چيست؟آنها معتقدند بايد با تمام هنجارهايي كه منشأ ديني دارند و به عرف جامعه تبديل شدهاند، مبارزه كنند و در اين جهان حقيقتي وجود ندارد و رهايي از آن فقط با خودكشي ميسر است. اين گروه براي به كمال رساندن شيطان درون، خود را از لذتهاي جسمي و جنسي اشباع ميكنند و هدف اصلي زندگيشان ترويج خشونت و ايجاد وحشت در جامعه است.
اينها سر فصلهاي اصلي شيطانپرستياند كه از سال 1960 رايج شدند. البته بعدها عقايد جديدتري هم به اين اصول اضافه شد و فرقهها متنوع شدند، به طوري كه فقط در آسيا 70 فرقه شيطانپرستي در حال فعاليت هستند و اين رقم بسيار كمتر از رقمي است كه در آمريكا، فرانسه و انگليس فعاليت ميكنند.
اين فرقهها در فضاي مجازي بيشتر فعال هستند و حتي شمار آنها به 3000 تا هم ميرسد اما اصول اساسي همهشان به هم شبيه است. اين گروهها نمادهايي خاص چون تبر واژگون، سر بز، صليب وارونه، صليب شكسته، خورشيد دوار، ستاره صبح، 5 ضلعي وارونه و نمادهايي تراشيده شده روي سنگ دارند.
شيطانپرستي در ايران چه وضعيتي دارد؟به نظر من شيطانپرستي اصلا مساله جامعه ما نيست، چون در جامعهشناسي براي اين كه چيزي در حد مساله پديدار شود، بايد فراواني نوظهوري باشد كه با ارزشهاي اكثريت جامعه مطابقت نداشته باشد و جامعه از حل آن اظهار عجز كند در حالي كه اولا مقوله شيطانپرستي فراواني آنچناني در كشور ما ندارد و دوما ما در حل آن عاجز نيستيم و همين حالا هم براي بسياري از مردم كشورمان كاملا ناشناخته است.
شما نبايد مسائل اجتماعي را غربال كنيد و دانه درشتها را نگه داريد، اين كه از مسائل خرد اجتماعي به دليل فراواني ناچيزشان چشم بپوشيد، درست نيست. چون از يك سو فراواني، واژهاي كاملا نسبي است و از سوي ديگر همه مسائل اجتماعي روزگاري خرد بودهاند اما با گذشت زمان فراواني آنها افزايش يافته و جامعه در حل شان ناتوان شده است.پرداختن به شيطانپرستي در حد هشدار خوب است. منظورم اين نبود كه نبايد به اين موضوع بپردازيم بلكه ميخواهم بگويم شيطانپرستي در جامعه ما فراواني ندارد و ما هم از پرداختن به آن عاجز نشدهايم، اما معتقدم پرداختن بيش از اندازه به آن باعث تحريك حس كنجكاوي جوانها خواهد شد.
شيطانپرستي جديد در ايران، مقولهاي كاملا وارداتي است و ريشهاي ندارد، بيشتر اعمالشان تقليدي است و به همين دليل فعاليتهايشان شكلي مسخره به خود ميگيرد. براي مثال شماري از آنها مدتي روي درهاي كليساها نماد گروهشان را ميكندند يا به كليساها به شيوههاي گوناگون اهانت ميكردند، در حالي كه مگر مسيحيان محترم چند درصد جمعيت ايران را تشكيل ميدهند و در كشوري كه مذهب غالب اسلام است، كليسا به عنوان منادي خداوند چند درصد مردم را پوشش ميدهد؟ از همينرو ميگويم شيطانپرستها در ايران كاملا كارهايشان تقليدي است و حتي متوجه نشدهاند در كشور اسلامي براي مبارزه با دين نبايد سراغ مسيحيان بروند. از اين جهت معتقدم اين گروه برخلاف بزرگنمايياي كه ميكنند، مقبوليتي در كشور ما ندارند.
سال گذشته يكي از مقامات نيروي انتظامي ادعا كرده بود در ايران 70 فرقه شيطانپرستي وجود دارد. شما اين ادعا را قبول داريد؟اين عدد بهوسيله يكي از مسوولان نيروي انتظامي مطرح شد اما پس از آن هيچپشتوانه تحقيقي برايش مطرح نشد. از نظر من يك نوع شيطانپرستي بيشتر وجود ندارد، اما اين افراد براي انجام عمليات رواني و اثبات اين كه متنوع و قدرتمند هستند، سعي ميكنند در دنياي مجازي حضوري پررنگ داشته باشند.
اما برخي مردم، نگران نفوذ گروههاي شيطانپرست هستند.احساس امنيت و امنيت عيني دو موضوع كاملا متفاوت است. در احساس امنيت، شما برداشتتان اين است كه مورد تهديد واقع شدهايد، اما وقتي از امنيت عيني سخن ميگوييم، يعني امنيت را از طريق سنجشهاي گوناگون بررسي كردهايم و به نتيجه رسيدهايم كه وجود دارد يا ندارد. براي روشن شدن موضوع يك مثال ميزنم. ميانگين دزدي خودرو در تهران روزانه 25 فقره است، پليس تصميم گرفت ميزان احساس امنيت مردم را در اين باره اندازه بگيرد. براساس نظرسنجيهاي ما، حتي فردي كه در اداره خودمان در بخش ديگري كار ميكرد، اين مقدار را حداقل 100 فقره در روز حدس زد! اين رقم از زبان اقشار ديگر جامعه حتي تا 700 و هزار هم اعلام شد. پس باوري كه در ذهن ما نسبت به مسالهاي وجود دارد، ممكن است با واقعيت آن كاملا متفاوت باشد. حرف شما را قبول دارم كه احساس امنيت درباره موضوع شيطانپرستي مخدوش شده است و اين مساله اصليماست كه بايد آن را با روشنگري حل كرد.
شايد يكي از دلايل وحشت مردم اخباري باشد كه در چند سال گذشته از سوي پليس منتشر شده است، مثل خبرهايي از دستگيري شركتكنندگان در كنسرتي در كرج كه پليس به آنها لقب شيطانپرست داد يا خبرهاي مكرر پليس از برخورد با مغازههاي فروشنده نمادهاي شيطانپرستي و تنوع فرقههايشان در ايران و نفوذشان در محيطهاي دانشآموزي، دانشجويي و... اين اخبار قدرت شيطانپرستان را در جامعه بيش از آنچه هست نشان داده است و مهمتر اين كه در ماجراي دستگيري شركتكنندگان در كنسرت جاي اين پرسش وجود دارد كه پليس بر چه مبنايي گروهي از علاقهمندان نوعي موسيقي را متهم به شيطانپرستي كرده بود؟اول، پرسش آخرتان را جواب ميدهم، پليس موسيقي را حتي از نوع غيرمجاز مترادف با شيطانپرستي نميداند. من اين را از طرف معاونت اجتماعي پليس آگاهي تهران اعلام ميكنم نه از طرف ديگران. ما موسيقي را نماد شيطانپرستي نميدانيم، اما ممكن است ابزار آن باشد، پس اگر گروهي علاقهمند موسيقي به شيطانپرستي متهم شدهاند كاملا اشتباه است. درباره پرسش نخست، با شما هم عقيدهام كه ما در اطلاعرساني اشتباه كردهايم.
هيچ سازماني اين چنين آشكار به اشتباهش اعتراف نميكند، البته اين را هم بايد اضافه كنم كه گويندگان اين خبرها حسنظن داشتهاند و هدفشان هشدار بوده، اما امروز من از شيوه مهندسي معكوس استفاده ميكنم و به مردم اعلام ميكنم نبايد نگران باشند، اما مراقب باشند. پيشگيري شايسته است اما وحشتزدگي جايز نيست.
آيا در حال حاضر كسي به جرم شيطانپرستي در زندان است؟شمار دستگيرشدهها در اين حوزه بسيار محدود بوده است و فكر نميكنم هماكنون كسي به اين جرم در زندان باشد.
به هر حال مساله گرايش برخي جوانها به گروههاي شيطانپرست حتي اگر در كشور ما به قول شما شمار گروندگان محدود باشد، قابل اهميت است. آيا در معاونت اجتماعي، پژوهشي درباره دلايل گرايش اين افراد به شيطانپرستي انجام شده است؟بله، ما در اين زمينه پژوهش كردهايم و در بررسيهاي روانشناسي و مشاوره و حتي در سطح نخست بازجوييها، به نقاط مشتركي در شرايط روحي و اجتماعي آنها رسيدهايم. بيشتر اين افراد، نياز شديدي به دوست داشته شدن داشتهاند. بيشتر آنها دوره بلوغ و جواني را به تنهايي سپري كردهاند و والدينشان جدا از هم زندگي ميكردهاند يا فقط يكي از آنها در ساعات پاياني روز در دسترس بوده است و فرزندان نيازهاي عاطفيشان را از طريق اينترنتگردي يا تماشاي ماهواره يا ارتباط تلفني پاسخ دادهاند.
دومين مورد مشترك در اين گروهها، حس كنجكاوي و ماجراجويي است كه اينترنت و وبگردي پاسخ به اين نياز را براي آنها آسان كرده و از آنجا كه گروههاي شيطانپرستي با وجود شمار كم گروندگانشان نفوذ پررنگي در فضاي مجازي دارند، با اين افراد تماس گرفتهاند.
سومين خصوصيت مشابه در اين افراد علاقه به موسيقي و سرگرمي است. گرايش به موسيقي و علاقه به سرگرمي در جوانان غيرقابل تكذيب است و ما وظيفه داريم شادي و اوقات فراغت آنها را مديريت كنيم. در غير اين صورت، گردانندگان گروههاي شيطانپرستي عهدهدار اين مسووليت ميشوند. موسيقي يكي از كمينگاههاي شيطانپرستان است و آنها با آگاهي از علاقه جوانها به موسيقي، سمبلهاي خود را به شكل شعر در ميآورند و در قالب موسيقيهاي خاص عرضه ميكنند.
اعضاي اين گروهها بشدت از مشكلات هويتي رنج ميبرند و علاقهاي خاص به عضويت در گروه دارند. بيشتر اين افراد از شاخصهاي پايين عرفي و هنجاري برخوردار بودهاند و از سوي گروههاي مختلف در جامعه مطرود شدهاند و سرانجام شيطانپرستان آنها را پذيرفتهاند.
طيف سني، ضريب هوشي و تحصيلات اين افراد چقدر بوده است؟در مشرقزمين گرايش به شيطانپرستي با سن رابطهاي معكوس دارد، بهطوري كه 95 درصد شيطانپرستان دستگيرشده 17 تا 24 ساله بودهاند. جالب است كه اين افراد بيشتر داراي سطح تحصيلات پايين و ناقص هستند يعني تحصيلات آنها در مقطعي نيمهتمام مانده اما بيشترشان از ضريب هوشي خوبي برخوردار بودهاند.
شيطانپرستان در كشورهاي اروپايي تجويزهاي اعتقادي و عملي ويژهاي براي اعضايشان دارند. در ايران اين تجويزها فقط اعتقادي است يا به مرحله اجراي مناسك هم رسيده است؟آنها در جلسات اول همه تجويزها را ارائه نميكنند. پوسته ظاهري حرفهايشان زيباست و آموزشها به اعضايي كه پذيرفته ميشوند ـ يا به اصطلاح خودشان محرم ميشوندـ به مرور زمان آغاز ميشود. جهتدهندگان اين گروهها در ايران واژههاي عرفاني مانند سر، محرم اسرار و مرشد را شبيهسازي ميكنند تا ظاهر فرقه را زيبا جلوه بدهند.
استفاده از قرصهاي روانگردان و نوشيدنيهاي الكلي و گوش كردن به موسيقيهاي غيرمجاز از ديگر توصيههاي آنهاست. در آمريكا و كشورهاي اروپايي توصيه ديگر، قرباني كردن، مراسم خونخواري و مشاهده خون است. آنها ابتدا كشتار حيوانات خانگي مثل سگ و گربه را پيشنهاد ميكنند اما در مراحل ارتقا ممكن است حتي كشتن نوزادي را كه نمادي از اوج معصوميت و بيدفاعي است توصيه كنند. خوشبختانه در ايران فرصت چنين كارهايي به آنها داده نميشود.
بحث ديگري كه در گروههاي شيطانپرستي بر آن تاكيد ميشود ارتباط جنسي آزاد بويژه با محارم و جنس موافق است. توهين به نمادهاي مذهبي و ايجاد رعب و وحشت براي مردم هم از جمله دستورهاي اين گروههاست.
در كشور ما شيطانپرستان بيشتر فرقهاي فعاليت ميكنند يا به شكل انفرادي و با تاثيرپذيري از فضاي سايبر؟هر دو شكل در ايران مشاهده شده ولي حضور در فضاي سايبر بيشتر است. حساسيتهاي حكومت اسلامي و ترس آنها از پرداختن بهاي سنگين باعث ميشود كمتر تجمع برگزار كنند و اگر هم تجمعي دارند سري و محدود است اما در فضاي سايبر دائما با هم در تماسند.
به تاثير حساسيتهاي حكومت اسلامي بر محدود شدن فعاليت شيطانپرستان اشاره كرديد، آيا قانوني وجود دارد كه مستقيما از فعاليت اين گروها ممانعت به عمل آورد؟در كشور ما، قانوني كه به وضوح از شيطانپرستي نام برده باشد، نداريم اما در مواردي كه روساي شيطانپرستي از گروه كلاهبرداري كنند، قوانين مربوط به كلاهبرداري در قضاوت مورد استناد قرار ميگيرند. در مواردي كه فعاليت در اين گروهها به رابطه نامشروع منجر شده باشد، قوانين مربوط به عفت عمومي، در مواردي كه جرمي عليه امنيت ملي رخ داده باشد مثلا اگر اعضا با سرويسهاي اطلاعاتي خارج از كشور تماس گرفته باشند، قوانين مربوط به جرايم عليه امنيت ملي و درخصوص جرايم اينترنتي قوانين نظارت بر فضاي مجازي اجرا ميشود.
حمل نمادهاي شيطانپرستي هم از ديد پليس جرم است؟حمل نماد در صورتي كه از سر ناآگاهي باشد و در صورت عدم تكرار، جرم نيست. به فروشندگان اين نمادها هم از سوي اداره اماكن تذكر داده ميشود.
اگر شيطانپرستي فقط در حد يك عقيده بماند، از نظر قانوني چطور پليس ميتواند كسي را صرفا به دليل داشتن عقيدهاي مجرم بشمارد؟رسيدگي به شيطانپرستي جزو وظايف پليس آگاهي نيست، مگر آن كه به وقوع جرمي مثل قتل، خريد و فروش مواد مخدر و مشروبات الكلي و تجاوز به عنف منجر شود؛ اما رسيدگي به خود موضوع شيطانپرستي جزو وظايف پليس اطلاعات و امنيت است.
در قانون اساسي به عنوان قانون مادر تاكيد شده است كه اولا آزاديهاي هر فرد بايد در حوزه فردي باشد و ثانيا اين آزاديها نبايد مخل مباني اسلام و امنيت اجتماعي باشد، پس عقيدهاي كه مثل شيطانپرستي باطل باشد و مخل آسايش مردم شود، در تعريف اين نوع آزادي نميگنجد.
طبعا وقتي توصيههاي فرقهاي استفاده از نهايت لذت به هر قيمتي باشد، پايه جرم ريخته ميشود و گروه براي درآمدزايي بايد شبكه مافيايي تشكيل بدهد. ما نميتوانيم اجازه دهيم تحت عنوان رعايت حقوق بشر هر ناهنجارياي كه مخل آزادي جامعه است، رشد كند. ما كشوري ايدئولوژيك هستيم و نبايد بگذاريم پيروي از الگوهاي نادرست غربي باعث فدا شدن آزادي جمعي در برابر آزادي بيحساب و كتاب فردي شود.
رسانهها هر چند وقت يكبار شيطانپرستي را به موضوع روز تبديل ميكنند، اين هشدارهاي مكرر رسانهاي نشان ميدهد مساله شيطانپرستي به فهرست مسائل اجتماعي جامعه ما اضافه شده است اما هنوز مبارزه با آن ريشهاي نيست و بيشتر برخوردهاي ضربتي و در مواردي نادرست است.
زايشگاه گرايش به شيطانپرستي، علاقه به دوست داشته شدن و ابراز وجود است. از ديدگاه من، مبارزه بايد از خانوادهها آغاز شود. والدين بهتر است به جاي اين كه دلواپس شيطانپرست شدن بچهشان باشند، يك ساعت زودتر از سر كار به خانه برگردند و بيشتر دور هم باشند. واضح است كه وقتي پدر و مادري ساعات طولاني از روز را در خانه حضور ندارند و ماهواره با 3000 كانال، اينترنت پرسرعت و تلفن در اختيار كودك خانواده قرار گرفته است و هيچ نظارتي هم بر فرزند در ساعات غياب والدين نيست شخصيت كودك قوام و دوام پيدا نميكند و هر عامل خارجي بر او تاثير ميگذارد، اين عامل خارجي ممكن است گروه شيطانپرستي باشد يا ازدواج اينترنتي يا عرفان نوظهور يا شبكه قاچاق مواد مخدر يا گلدكوئيست.
موضوع دوم پررنگ شدن نقش مشاورههاي روانشناسي و روانپزشكي در امور مربوط به جوانان است، چه بسا بسياري از مشكلات شخصيتي يك جوان كه ممكن است در آينده براي او مشكلزا شود، با چند مشاوره روانشناسي ساده از ميان برود.
از سوي ديگر به نظرم هنوز جا براي اطلاعرساني و آگاهسازيهاي رسانهاي در اين باره به جوانها فراوان است چون اين گروهها، ظاهري بسيار فريبنده دارند.
همانطور كه در ابتداي اين گفتگو اشاره كردم، بسياري از مسائل اجتماعي كه امروز درگيرشان هستيم در ابتدا فراواني ناچيز داشتهاند، اما با گذشت زمان گسترش يافتهاند، آيا اين آينده را براي شيطانپرستي هم پيشبيني ميكنيد؟هر چه جامعه ما به سمت ارزشهاي الهي، نوعدوستي، محبت و تحكيم مباني خانواده حركت كند احتمال شيوع شيطانپرستي كمتر ميشود و هر چه جامعه به سمت ارزشهاي مادي و شيطاني، لذتگرايي، خودپرستي، تكبر، حسد و حرص برود، مطمئن باشيد شيطانپرستي هم به مسالهاي جدي در جامعهمان تبديل خواهد شد.
از ديد شما، ما به كدام سمت در حركتيم؟پيشبيني من اين است كه ما فرهنگي غني داريم و مردم ما نميتوانند با ارزشهايي كه در اين فرقهها مطرح ميشود، كنار بيايند. اين ارزشها با فرهنگ ايراني تطابق ندارد و ما ايرانيها خوشبختانه هنوز به آن درجه از سقوط اخلاقي نرسيدهايم و ارزشهاي انسانيمان را حفظ كردهايم اما چيزي كه بايد از آن بترسيم، اضمحلال ارزشهاي انسانيمان زير چرخ خانمانبرانداز مشكلات اقتصادي است.
آخرین اخبار اجتماعی و حوادث را
در تابناک اجتماعی مطالعه کنید.