فرایند و چگونگی مناسبات اهل بیت(ع) با ایرانیان، یکی از مهم ترین مباحث تاریخ ایران در دوره اسلامی به شمار میرود. امام جواد(ع) در عمر کوتاه خود، با وجود محدودیت های بسیار، به روش های مختلف با شیعیان ساکن در ایران به ویژه در منطقه جبال (جبل) مانند قم، همدان و ری ارتباط داشت.
به گزارش «تابناک»؛ در عصر امام جواد، تشیع در ایران گسترش قابل توجهی یافته بود. سفر امام علی بن موسی الرضا به خراسان و ورود سادات علوی به ایران، سرآغاز تحول مهمی در گسترش تشیع در ایران به شمار میآید. همچنین فعالیت های شاگردان و نمایندگان ائمه از جمله امام جواد در مناطق و نواحی مختلف ایران در ترویج عقاید و فقه شیعه نقش به سزایی داشت.
دستگاه خلافت سعی داشت با ایجاد موانع برای امام جواد، رابطه آن حضرت با شیعیان را محدود نماید؛ ولی امام جواد در شرایط مختلف به طور مستقیم یا از طریق نصب وکلا و نمایندگان، ارتباط خود را با شیعیان، از جمله در منطقه جبال که از کانون های مهم شیعی محسوب میشد، حفظ میکرد. همدان[1]، ری[2]، قم [3] و اهواز[4] از جمله این کانون ها بودند که آن حضرت در آن ها نمایندگانی داشت.
در این مقال، نخست کانون های شیعی در جبال معرفی و پس از آن از مناسبات امام جواد با آنان سخن گفته میشود. قابل یادآوری است که بنای این مقاله بر پرداختن به زمینهها و چگونگی گسترش تشیع در ایران و پدید آمدن کانون های شیعی نیست بلکه در صدد شناسایی و معرفی کانونهای مشهور و غیر مشهور شیعی در جبل، مانند قم و ری، و میزان ارتباط و یا عدم ارتباط امام جواد با این کانون ها میباشد.
مطالب این مقاله، که پس از استقصای بسیار در منابع مختلف فراهم شد، در دو محور کانون های شیعی در جبل ایران در عصر امام جواد و مناسبات امام جواد با ایرانیان در این کانون ها، سامان یافته و در نوع خود، دست کم در ساختار و شکل ارائه، کاری نو به شمار میآید. این پژوهش کوشیده است تا در حد بضاعت، تصویری از مناسبات ایرانیان با یکی از امامان شیعه ارائه دهد و علیرغم کاستیهایی که دارد، دریچه ای را برای ورود به بحث ها و پژوهش های جدید بگشاید.
پرسش اصلی فراروی این مقاله چنین است: کانون های مشهور شیعی در منطقه جبل ایران در عصر امام جواد کدامند و آیا امام جواد با آن ها مناسباتی داشته است؟
با استقصای انجام گرفته، اثری با عنوان این مقاله یافت نشد؛ هرچند آثاری که به تاریخ تشیع در ایران پرداخته اند از تشیع در جبال نیز سخن گفته اند. شیوه پژوهش در این مقال ، نقلی تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و اسنادی است.
کانون: کانون واژه ای سریانی و در لغت به معنای مطلق «آتشدان» است. به دو ماه کانون اول و کانون دوم نیز اطلاق شده است.[5]به معنای مرکز و محل و به معنای انجمن، سازمان یا جز آن هم به کار رفته است. در این تحقیق، مقصود از کانون، مرکز و محل میباشد.
شیعه: در این تحقیق مقصود از شیعه، شیعیان اثنی عشری (امامی) هستند؛ از این رو از کانون های شیعی زیدی و یا اسماعیلی سخن به میان آورده نمیشود. ضمن آنکه در ناحیه جبل، کانون شیعی غیر امامی نمودی نداشته است .
مناسبات: این واژه را ارتباط داشتن با یک دیگر و عمل متقابل و تأثیر متقابل نیز گفته اند. [6]تبادل و داد و ستد و معامله نیز از دیگر معانی آن است. [7] در این پژوهش از واژه مناسبات به جای تعامل و ارتباط استفاده شده است.
جبل (جبال): از کانون های شیعی در ایران که امام جواد با آن ها ارتباط داشت میتوان از قم ، همدان ، اهواز، نیشابور، ری و برخی نقاط دیگر نام برد. از این میان، منطقه جبل که کانون های متعدد شیعی مشهور و غیر مشهوری در آن واقع شده بود، از جایگاه ویژه ای در مناسبات امام جواد و برخی معصومان دیگر برخوردار بود. در اینجا نخست منطقه جبل معرفی میشود و سپس از کانون های شیعی ایران در جبل سخن گفته خواهد شد.
موقعیت جغرافیایی جبال: جبل، جمع آن جبال، به معنای کوه و یا زمین مرتفع است و در اصطلاح به منطقه وسیع کوهستانی اطلاق میشود که دشت کویر ایران در شرق و بین النهرین در غرب آن واقع شده است. [8]تعیین دقیق حدود جبال مشکل است زیرا میان جغرافیدانان درباره حدود آن اختلاف است؛ چنانکه یعقوبی، بر خلاف مشهور، خراسان و طبرستان را نیز بخشی از جبل میداند.[9]
در تعریف ابن حوقل، در منقطه باختری جبل، کرمانشاه (قرمیسین ) و همدان (اکباتان قدیم ) و در شمال خاوری آن، ری و در جنوب خاوری آن اصفهان قرار دارد. [10]یاقوت حموی و برخی دیگر از جغرافینویسان نیز، جبال را برای این منطقه وسیع مذکور به کار برده اند.[11]
نام جبال بعدها متروک شد و در قرن ششم هجری، در زمان سلجوقیان، نسنجیده آن را عراق عجم نامیدند تا با عراق عرب، که مقصود از آن قسمت سفلای بین النهرین بود، اشتباه نشود.[12]قابل یادآوری است که در زمان ائمه سرزمینی که به نام ایران خوانده میشود، مطرح نبود و در تقسیم بندی کلی سرزمین ها، آن را سرزمین «فرس» مینامیدند و در تقسیم بندی جزئی، هر بخشی از ایران نام خاصی داشت؛ که جبال (جبل)، خراسان، سجستان و أذربیجان از آن جمله اند.
در منطقه جبال، شهرهای مشهوری بوده است که از آن میان، میتوان قم، آبه، ری، کاشان، همدان، دینور و برخی شهرهای دیگر را نام برد. تشیع در جبل به نسبت سایر سرزمین های ایران نمود بیشتری داشت، اما این بدین معنا نیست که شیعیان در این منطقه وسیع در اکثریت بودند و یا تمام شهرهای جبل شیعی بودند. جز قم و آبه و شاید برخی نقاط کوچک دیگر، شیعیان در شهرهای دیگر کاملا در اقلیت بودند. اصفهان، همدان و قزوین در عصر ائمه از بزرگ ترین و عمده ترین کانون های [13]اهل سنت محسوب میشدند.
چنان که قزوین در منابع به «دار السّنّه» مشهور بوده است. هواخواهی و تشیع مردمان این منطقه، احتمالا به جهت اثرپذیری از تشیع قم بوده که خود از شهرهای جبال محسوب میشد. با وجود علمای قوی و صاحب نفوذ در آن شهر، چنین احتمالی قوی به نظر میرسد. تشیع خود قم و برخی از مناطق دیگر ایران نیز متأثر از عراق بوده است . به هر روی مناسباتی میان برخی از مردمان جبل با معصومان برقرار بوده است. [14]مطابق نقلی، شخصی از جبل بر «امام باقر» وارد شد و از آن حضرت تقاضایی کرد و امام نصایحی به او فرمود. [15]نیز نقل شده است مردی از جبل هدایایی خدمت امام صادق آورد که کیسه ای چرمی در میان آن بود. امام محتوای کیسه را خالی کرد و فرمود: پوستی که این کیسه از آن ساخته شده، پوست حیوان تذکیه نشده است و نباید از آن استفاده کرد. [16]
همچنین بنا به نقلی عبدالله بن کیسان نزد امام صادق آمد و گفت من در «جبل» زاده شده ام و در «فارس» بزرگ شده ام. [17]در خبر دیگری آمده است فردی از ملوک جبل، هر سال در حج نزد امام صادق میآمد و آن حضرت او را در منزلش فرود میآورد. در ادامه این روایت آمده است: «چون سفر این فرد طول کشید؛ آن حضرت برای وی در مدینه خانه ای خرید ». [18]گاهی برخی از اصحاب امامان به شهرهای ایران مهاجرت میکردند و در آن ها مقیم میشدند؛ چنانکه گفته شده عطاء بن [19]جبله کوفی، از اصحاب امام صادق ، به جبل منتقل شد.
به هر روی گسترش تشیع در برخی از شهرهای معروف جبل و تبدیل آن ها به کانون های شیعی در عصر ائمه موجب شکل گیری مناسبات معصومان با شیعیان خود در آن ها شد. این مناسبات، گاهی با گماشتن یک وکیل در منطقه و از طریق او صورت میگرفت و معصومان برای هر شهر وکیل جداگانه ای تعیین نمیکردند. چنانکه ابراهیم بن محمد همدانی از سوی امام جواد وکیل منطقه جبل بود. بنا به روایت کشی، ابراهیم چهل بار به زیارت کعبه مشرف شده بود. [20]آن حضرت در نامه ای به او نوشت: «حساب تو رسید، خداوند از تو بپذیرد و از ایشان خشنود گردد و آنان را در دنیا و آخرت با ما محشور سازد». [21]
این روایت به طور صریح بر مسؤولیت مالی این وکیل، که اموالی از شیعیان دریافت و برای امام ارسال میکرد، دلالت دارد. حضرت جواد در ادامه این نامه خطاب به وکیل مذکور مینویسد: «سفارشت را به نضر بن محمد همدانی کرده، موقعیت تو نزد خودم را به اطلاع وی رساندم و به او نوشتم که متعرض شما نباشد و به ایوب بن نوح بن درّاج نیز مانند همین دستور را دادم. همچنین به دوستان خود در همدان نامه ای نوشته، به ایشان تأکید کردم که از شما پیروی کنند؛ زیرا من جز تو وکیلی در آن ناحیه ندارم ». [22]
مطابق نقلی ابراهیم بن محمد، به امام جواد نامه نوشت و در آن از مزاحمت و اذیت فردی در همدان به نام سمیع، به آن حضرت شکایت کرد. آن حضرت در پاسخ نوشت : «خداوند در یاری تو در برابر کسی که به تو ظلم کرده، تعجیل نموده، تو را در این مشکل کفایت کند و بر تو باد بشارت نصرت سریع الهی و اجر اُخروی ». [23]پس از ابراهیم، فرزندش نیز منصب وکالت را تا زمان امام دوازدهم به عهده گرفت.[24]
فارس بن حاتم قزوینی هم نخست وکیل امام هادی در جبل بود که پس از مدتی مورد لعن و طرد آن حضرت قرار گرفت. [25]این گزارش مؤید آن است که برخی امامان، گاهی برای مناطقی مانند جبل به یک وکیل بسنده میکردند.
پس از معرفی جبال و اشاره اجمالی به مناسبات امام جواد با این منطقه از ایران، که از کانون های عمده تشیع محسوب میشد، به معرفی نسبتا مبسوط کانون های شیعی در جبال پرداخته میشود.
١. قم
این شهر در ناحیه جبال از شهرهای مشهور در قرون نخستین اسلامی و از اثرگذارترین کانون های شیعی بر شهرهای پیرامونی خود بوده است. قم از کانون های اولیه شیعی در ایران به شمار میآید و شیعیان آن مناسبات نسبتا گسترده ای را از نیمه سده دوم به بعد با معصومان داشته اند. قم نخستین ناحیه ای است که در ایران با مهاجرت گروهی از شیعیان کوفه به آن، پذیرای مذهب تشیع شد و مردم آن با اهل بیت ارتباط نزدیکی داشتند، به گونه ای که از دوران صادقین به بعد، لقب قمی در آخر اسم شماری از اصحاب ائمه به چشم میخورد.
اینان اشعریهای عربتباری بودند که در قم میزیستند. جد آنان، «مالک بن عامر بن هانی» از صحابه بود که در نبرد صفین (سال ٣٧ه. ق)، در صف یاران امام علی قرار داشت. «سائب»، پسر مالک بن عامر، نیز از یاران آن حضرت بود. همو بود که به عبدالله بن مطیع عدوی، کارگزار عبدالله بن زبیر (سال ٦٤ - ٦٥ه. ق ) بر کوفه، گفت باید به سیره علی عمل کند. [26]سائب در قیام مختار، نقشی فعال داشت و از مردم برای مختار بیعت میگرفت و همراه او کشته شد. [27]سائب برادری به نام «سعد» داشت که جد عرب اشعری مهاجر به قم دانسته شده است.
موسی بن سعد، صحابی امام باقر و امام صادق بود[28] و در کوفه تربیت شده بود و به عنوان فردی امامی به قم مهاجرت کرد و تشیع را بدان نقطه آورد. [29]قرائن نشان میدهد همراه اشعریها، موالی آنان نیز به قم مهاجرت کردند. محمد بن احمد بن ابیقتاده، که در شمار محدثان شیعی است، از آن جمله است؛ [30]یا خاندان برقی که از موالی اشعریها هستند. [31]«یاسر خادم»، از خدمتکاران امام رضا نیز از موالی حمزه بن یسع اشعری است.[32] بنابر نوشته یاقوت حموی، طلحه بن احوص نخستین فرد از اشعریان است که شهر قم را (در سال ٨٣ و یا ٩٤ه. ق ) بنیان نهاد. [33]البته این گزارش قابل قبول نیست؛ [34]زیرا قدمت این شهر به پیش از اسلام میرسد.
اشعریان در قم آشکارا مذهب امامیه را تبلیغ میکردند. بنابر نقل تاریخ قم موسی بن عبدالله بن سعد، نخستین فرد از این خاندان بود که آشکارا تشیع را تبلیغ کرد. وی تربیت شده کوفه و از امامیه بود. [35]این کار سترگ در فضایی انجام میشد که خلفای عباسی، شیعیان را به شدت تعقیب میکردند. حمایت مالی اشعریان از ائمه نقش مهمی در حفظ و گسترش مکتب تشیع داشته است. [36]از اقدامات دیگر آنان میتوان به پناه دادن به سادات علوی اشاره کرد که از ستم عباسیان به ایشان پناهنده میشدند. شیعیان قم سعی در برآوردن حوائج مادی پناهندگان داشتند و آنان را تکریم و احترام میکردند. این سلوک پسندیده موجب رویآوری سادات به قم شد، چنانکه در کتاب منتقلۀ الطالبیۀ، نام بیش از سی نفر از ایشان با فرزندانشان آمده است. [37]
همچنین وجود نزدیک به چهارصد امام زاده در قم، بیان گر ورود سادات علوی به این شهر است. [38]با توجه به دوری قم از مرکز خلافت و نیز رواج تشیع در آن، این شهر پناهگاهی برای یاران و شیعیان اهل بیت شمرده میشد؛ برای نمونه، زمانی که یوسف بن عمر ثقفی (حک: ١٢١١٢٦ه. ق )، حاکم اموی عراق، محمد بن علی کوفی را که از موالی خاندان اشعری بود، به قتل رساند، عبدالرحمن فرزند او، همراه فرزندش خالد از کوفه به قم هجرت کردند و در روستای برقرود ساکن شدند. [39]این شهر به عنوان یکی از مراکز عمده تشیع، پذیرای شیعیان مهاجر از دیگر مناطق نیز بود؛ مثلا شماری از طایفه بجیله (از عرب جنوبی ) از طوایف شیعی عراق به قم مهاجرت کردند.
در قم، شیعیان املاک بسیاری را وقف اهل بیت میکردند چنانکه اشعریان اولین شیعیانی بودند که اموال منقول و غیر منقول فراوانی وقف ایشان کردند. شاید از این رو بود که برخی امامان، وکلا و ناظرانی را برای اوقاف قم تعیین کرده بودند. صالح بن محمد بن سهل همدانی از اصحاب امام جواد از آن جمله است که در قم رسیدگی به امور موقوفات را عهده دار بود. [40]احمد بن اسحاق قمی نیز از معروف ترین متولیان موقوفات است. [41]وی توفیق خدمت برای امام جواد و امام هادی را یافت و سپس از اصحاب مخصوص امام عسکری قرار گرفت و پس از آن به شرف زیارت حضرت صاحب الزمان نائل گشت. [42]اشعریان آشکارا خمس اموال خود را نزد معصومان [43]میفرستادند.
تاریخ قم درباره مناسبات اشعریان قم با معصومان مینویسد: «دیگر از مفاخر ایشان وقف کردن این گروه عرب است که به قم بودند، از ضیعت ها و مزرعه ها و سرایها تا غایت که بسیاری از ایشان هر چه مالک و متصرف آن بودند از مال و منال و امتعه و ضیاع و عقار، به ائمه بخشیدند و ایشان اول کسانیاند که بدین ابتدا کردند و خمس از مال های خود بیرون کردند و به ائمه فرستادند... .
دیگر از مفاخر ایشان آنکه ائمه جمعی از اشعریان را گرامی داشتند و بدیشان هدایا و تحف فرستادند و بعضی را از ایشان کفن ها فرستادند، مثل ابی جریر زکریا بن ادریس و زکریا بن آدم و عیسی بن عبدالله بن سعد و غیر ایشان که یاد کردن اسامی ایشان به تطویل میانجامد و بعضی دیگر را از ایشان مشرف گردانیدند و تشریف فرستادند به انگشتریها و جام ها تا غایت که دیگر اشعریان، از دعبل، لباس ابریشمین که «رضا» بدو بخشیده بود، به مبلغ یک هزار مثقال طلا بخریدند و هر یکی، پاره ای از آن بهر [44] تیمن و طلب شفا بدان نمودن برگرفتند».
٢. دیگر کانون های شیعی در جبل
افزون بر قم که از کانون های مهم و مشهور در جبل و بلکه در ایران بود کانون های شیعی غیر مشهور دیگری نیز در این منطقه وجود داشت. آوه، ری، همدان، قزوین و دینور از جمله این کانون ها هستند که معرفی آن ها در محور بعدی بحث صورت خواهد گرفت. این مراکز و محل ها از آن رو به عنوان کانون شیعی مطرح شده اند که به رغم در اقلیت بودن شیعیان در آن ها، برخی معصومان با ایشان مناسباتی داشته اند. دانستن کم و کیف مناسبات امام جواد با این کانون ها مانند ری و یا حتی آگاهی از عدم ارتباط آن حضرت با برخی از این کانون ها حائز اهمیت است.
بنابر این امام جواد در مدت امامتش با کانون های شیعی مختلف در ایران مناسباتی داشت. در این عصر، به نسبت گذشته، ایرانیان بیشتری با مذهب شیعه و اهل بیت آشنایی یافته و به تشیع امامی از گونه اعتقادی آن روی آورده بودند. اما در چند نقطه آن، شیعیان تمرکز نسبی داشتند و به عنوان کانون شیعی شناخته میشدند که برخی از عمده ترین این کانون ها، در جبال واقع بودند.
مناسبات امام جواد با کانون های شیعی در جبال
الف. کمیت مناسبات امام جواد با کانون های شیعی در جبال
پیش از بررسی مناسبات امام جواد با کانون های شیعی در جبل، به جاست به دو مطلب اشاره شود؛ یکی زندگینامه مختصر آن حضرت و دوم کمیت مناسبات وی با شیعیان:
ابوجعفر ثانی محمد بن علی ملقب به جواد، تقی و ابن الرضا در روز جمعه پانزدهم ماه رمضان سال ١٩٥ هجری قمری [45]از سبیکه نوبیه در مدینه منوره متولد شد و در روز چهارشنبه آخر ذیالقعده سال ٢٢٠ هجری قمری به دستور معتصم عباسی مسموم شد و به شهادت رسید و در آرامستان قریش در حومه بغداد در کنار مرقد جد بزرگوارش امام موسی بن جعفر به خاک سپرده شد.
مدت عمر آن حضرت ٢٥ سال و مدت [46]امامتش حدود ١٧ سال بود. از زندگی امام جواد آگاهیهای اندکی در دست است. آن حضرت مطابق برخی نقل ها، تا ده سالگی، امامتش را مخفی میکرد.[47] پس از آن، مناسبات آن حضرت با شیعیان جبل، در مقایسه با دوران امامان پیشین، گسترده تر بوده است اما شرایط زمانی خاص ، داشتن روابط تنگاتنگ را ایجاب نمیکرده است. عوامل متعددی ارتباط امام جواد با شیعیان در ایران، از جمله منطقه جبل ، را کند میکرد که از آن میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
١. سن کم امام:
آغازین سال های امامت آن حضرت از حساس ترین دوره ها و دشوارترین آزمون ها برای شیعیان بود زیرا سن کم امام جواد و مدعیان امامت، کار را برای شیعیان سخت تر کرده و سردرگمی خاصی میان برخی شیعیان درباره رهبری آینده به وجود آورده بود. [48]در این زمان شیعیان به عنوان اقلیتی فعال در نقاط مختلف جهان اسلام پراکنده بودند و کسب اطمینان درباره امام واقعی برای ایشان کار آسانی نبود. بنابر این شروع امامت حضرت امام جواد بسیار حساس و آگاهی از آن برای قاطبه شیعیان امامی و تثبیت امامت آن حضرت مستلزم گذر زمان بود که با تدابیر امام و خواص از شیعه سامان یافت.
٢. طولانی نبودن عمر امام:
پس از تثبیت امامت امام جواد در میان شیعیان، آن حضرت عمر طولانی نکرد [49] تا زمینه بسط روابط با شیعیان را آن گونه که انتظار میرفت فراهم سازد و در منابع، اخباری دال بر مناسبات آن حضرت با کانون های شیعی در ایران چندان گسترده بازتاب نیافته است.
٣. تحت کنترل بودن امام:
آن حضرت در طول امامتش به ویژه در خلافت معتصم عباسی (حک: ٢١٨٢٢٦ه. ق) به شدت تحت مراقبت بود. این خلیفه امام را از مدینه به بغداد فراخواند و تحت نظر قرار داد. [50]بنابراین محدودیت های سیاسی و تحت کنترل بودن فعالیت های امام از سوی دستگاه خلافت، همواره مانع انتشار برخی از اخبار مربوط به آن حضرت میشد.
٤. راهبرد تقیه:
این راهبرد که برای حفظ امام و شیعیان از فشار حاکمیت بود عامل مؤثری در عدم نقل اخبار در منابع تاریخی است. طبیعت تقیه ایجاب میکرد بخش های عمده و اساسی زندگی برخی امامان حتی علوم و معارف قرآن که به یارانشان میآموختند برای همیشه در پس پرده خفا باقی بماند.
٥. دوری راه
بعد مسافت نیز از دیگر عوامل کمی روابط بود. امام از مدینه منوره و در برهه ای نیز از عراق، با کانون های شیعی ایران مانند منطقه جبل در ارتباط بود که از مقر امام فاصله زیادی داشتند. با این حال ، در برخی منابع، اطلاعاتی از روابط امام با برخی کانون های شیعی مانند برخی شهرهای جبل بازتاب یافته است و اصل رابطه آن حضرت با مراکز یاد شده مسلم است؛ زیرا آن حضرت با جدیت به گسترش سازمان وکالت پرداخت تا ارتباط شیعیان با امام گسسته نشود. دلیل روشن بر گستردگی و افزایش فعالیت سازمان وکالت در عصر امام جواد، افزایش وجوهات دریافتی از مناطق گوناگون است؛ چنانکه گزارش های فراوانی حکایت میکند که اموال فراوانی برای امام گردآوری میشد و بین شیعیان و[51] مستمندان مسلمان توزیع میگردید.
پس از اثبات این مطلب که بیتردید «قم» از کانون های شیعی در عصر معصومان بوده است، یادآوری این نکته لازم است که این کانون از عصر صادقین با ائمه اطهار در ارتباط بوده اند. موسی بن سعد[52] از آن جمله است که در کوفه تربیت شده بود و به عنوان فردی امامی به قم مهاجرت کرد و تشیع را بدان نقطه آورد. [53]امام کاظم در این شهر اصحاب و یارانی داشت که بیشتر از قبیله عرب اشعری ساکن در قم بودند؛ که از آن جمله اند: حمزه بن یسع، زکریا بن عبدالصمد قمی، سهل بن یسع بن عبدالله ، سعد بن عمران قمی، حسین بن مالک قمی و زکریا بن عمران قمی. [54]از سخن امام موسی بن جعفر درباره قم که فرمود: «قم آشیانه آل محمد و پناهگاه شیعیان ایشان است » [55]برمیآید که آن حضرت به قم به عنوان کانونی اثرگذار توجه داشته است؛ هرچند از وکلای امام در آن شهر گزارشی در دست نیست. قابل یادآوری است که شروع وکالت در برخی شهرهای ایران از زمان امام جواد بوده است.
زکریا بن آدم بن عبدالله بن سعد اشعری قمی نیز از اصحاب امام صادق ، امام کاظم و امام رضا [56]و امام جواد و فردی ثقه بود. عبدالله بن صلت قمی میگوید: در اواخر عمر امام جواد خدمت ایشان رسیدم آن حضرت فرمود: «خداوند صفوان بن یحیی، محمد بن سنان، زکریا بن آدم و سعد بن سعد را از جانب من جزای خیر دهد که نسبت به من وفادار بودند». [57]
وی در نامه ای، اشعاری در رثای امام هشتم به امام جواد ارسال کرد که آن حضرت در جواب نامه اش او را ستود و برایش دعا کرد. [58]عبدالعزیز مهتدی اشعری قمی که وکالت امام رضا را بر عهده داشت پس از شهادت آن حضرت به امام جواد نامه ای نوشت و درباره مصرف اموالی که در اختیار داشت راهنمایی خواست.[59] از این گزارش، وکالت وی برای امام جواد را نیز میتوان اثبات کرد.
صالح بن محمد بن سهل یکی دیگر از اصحاب امام جواد بود که در قم از جانب آن حضرت عهده دار رسیدگی به امور وقف بود. [60]
احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی، که از وی با عنوان شیخ القمیین یاد شده است، از اصحاب امام رضا و امامان پس از اوست. به نقل کشی، وی با امام عسکری مکاتبه کرده است. کشی نامه ای از وی درباره بعضی منحرفان شیعه خطاب به امام ذکر میکند. [61]وی تألیفات فراوانی در حدیث از خود بر جای گذاشته است. [62]گفته شده تعداد شانزده نفر از اشعریها، از امامان روایت نقل کرده اند و [63]ایشان را دیده اند.
بنابر نقلی، هنگامی که امام جواد از گرفتاری مردم قم در پی قیام آنان بر ضد حکومت که ظاهرا در اعتراض به سنگینی مالیات بوده است آگاهی یافت، دعا فرمود که خداوند آنان را از این گرفتاری نجات دهد. [64]در قیام مردم قم یکی از وکلای امام به نام یحیی بن عمران به قتل رسید[65] و برخی از مهره های قیام به مصر تبعید شدند که در میان ایشان جعفر بن داود قمی حضور داشت. [66]
وی از تبعید فرار کرد و لشکر مأمون را در قم شکست داد. جاسم حسین ، ماجرای تزویج دختر مأمون به امام جواد را در ارتباط با فرونشاندن قیام قمیها عنوان کرده است. [67]بر اساس این تحلیل، مأمون که این فعالیت ها و قیام را مرتبط با آن حضرت میدانست (هرچند منابع امامیه در این باره ساکت است ) در نظر داشت این اقدامات را از طریق امام خاتمه دهد؛ بنابراین او را نزد خود فراخواند و به امام خوش آمد گفت و دختر خود ام الفضل را به همسری او درآورد؛ هرچند این ازدواج نه [68]حمایت امامیه به مأمون را جلب کرد و نه قیام های قم را متوقف ساخت.
آن حضرت افزون بر آنکه در آن شهر وکیل داشت، مکاتباتی نیز با برخی از شیعیان و اصحاب خویش در این شهر انجام شده است. پس از امام جواد نیز مناسبات معصومان با قم برقرار و در مقایسه با ادوار قبلی بیشتر شد. [69]علی بن ابراهیم قمی از اصحاب امام هادی [70]و محمد بن حسن صفار قمی و سعد بن عبدالله اشعری از اصحاب امام عسکری بودند. [71]حسین بن روح نوبختی کتاب التأدیب را نزد علمای قم فرستاد و از آنان خواست تا کتاب را بررسی کنند و ببینند آیا چیزی برخلاف نظر آنان دارد. فقیهان قم پس از مطالعه کتاب، به صحت تمام مطالب آن، به جز یک مسأله که آن را متذکر شدند، [72] اذعان کردند.
در منطقه جبل، همدان از شهرهای مهم و معروف در ایران قبل و پس از اسلام است. مناسبات معصومان با این شهر از زمان امام صادق برقرار بود، چنانکه در خبری آمده است که فردی از این شهر خدمت امام ششم رسید.[73] در گزارش دیگر، بنو راشد، از خاندان های ساکن در این شهر، را بر مذهب اهل بیت دانسته اند. [74]همدان از جمله مناطق ایران است که برخی معصومان در آن وکیل داشتند، چنانکه امام جواد از طریق وکیل خود ابراهیم بن محمد همدانی با پیروان خود در ارتباط بود. آن حضرت به او نامه نوشت و رسیدن وجوه ارسالی از سوی او را به اطلاعش رساند. [75]ابراهیم در زمره اصحاب امام رضا نیز قرار داشت. [76]
وی در برهه ای از دوران مسؤولیتش، نظارت بر منطقه قم و حومه را نیز بر عهده داشته است. [77]پس از درگذشت ابراهیم، برخی فرزندان و نوادگان او نیز وکالت را عهده دار بودند. [78]تاریخ ولادت و وفات ابراهیم به درستی روشن نیست. اما او از چهره های برجسته و از اصحاب جلیلالقدر و مورد اعتماد امام رضا، امام جواد و امام هادی بود. ابراهیم از جانب امام جواد وکالت داشت و حضرت برای او احترام خاصی قائل بود و از دیگر وکلا و دوستان خود در آن منطقه خواسته بود با او مخالفتی نداشته باشند و از او اطاعت کنند. [79]قابل یادآوری است که در میان اصحاب ائمه برخی ملقب به همدانی هستند.
ابوعبدالله هارون بن عمران همدانی و فرزندش ابومحمد حسن بن هارون از وکلای ائمه در همدان بودند. [80]نجاشی میگوید قاسم بن محمد همدانی، بسطام بن علی و عزیز بن زهیر کارگزاران فرعی در یک ناحیه از همدان بودند و وظیفه خود را با راهنماییها و دستورهای حسن بن هارون بن عمران همدانی انجام میدادند. [81]
بنا به نقلی، محمد بن هارون بن عمران همدانی، برادر وکیل همدان ، مغازه های خود را وقف امام دوازدهم کرد و میخواست آن ها را به وکیل آن حضرت، که هویت او برایش مجهول بود، بسپارد. پس از آن محمد بن جعفر رازی، وکیل ری، دستوری دریافت کرد که به عنوان سر وکیل ، این مغازه ها را به صورت وقف در اختیار بگیرد. این روایت نشان میدهد که ارتباط قوی بین وکلای ری و همدان وجود داشته و وکیل همدان در مراتب تشکیلاتی زیر نظر رازی به [82]انجام وظیفه مشغول بوده است .
ری از شهرهای باستانی ایران است که در سال ٢٢ هجری به دست مسلمانان فتح شد. پس از آن ، بنای قدیمی آن خراب و شهر جدیدی ساخته شد. [83]تا پیش از سقوط امویان (سال ١٣٢ه. ق ) گزارشی از ارتباط مردم این شهر با ائمه اطهار در دست نیست. حکومت کسانی مانند کثیر بن شهاب (از اشراف قبیله مذحج ) از سوی بنی امیه [84] را میتوان از علل آن دانست. از این رو این دوره را میتوان دورۀ دوری از تشیع نامید[85] هرچند در اواخر حکومت بنی امیه برخی از مردم این شهر با فرزند امام سجاد، «زید بن علی» بیعت کرده بودند. [86]پس از انقراض بنی امیه و با انتشار اخبار فضایل اهل بیت توسط کسانی چون «عبدالله بن عبدالقدوس رازی» که از کوفه وارد
این شهر شده بودند تشیع، آرام آرم در این شهر گسترش یافت و از این پس هیچ گاه از وجود شیعیان امامیه خالی نبود. وجود مقبره ای منسوب به «حمزه بن موسی بن جعفر» و برخی دیگر از اولاد امام، وجود تشیع در این شهر را اثبات میکند. افزون بر آن، ری تحت [87]تأثیر قم به تدریج به تشیع گرایش پیدا کرد.
هجرت کسانی چون عبدالعظیم حسنی به ری که از شهرهای معروف منطقه جبال بود، موجب شد تا شیعیان این نواحی در مشکلات فقهی خویش به او مراجعه کنند. [88]حضرت عبدالعظیم شیعه امامی بود و در اثر فعالیت های او بود که تشیع در این دیار رو به گسترش نهاد. [89]
امام هادی به «ابوحماد رازی»، که از ری برای طرح پرسش هایی به سامرا رفته بود، فرمود: «هر وقت مشکلی و سؤالی پیش آمد، از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان ». [90]عبدالعظیم در سال ١٧٣ هجری قمری در شهر مدینه متولد شد و پس از ٧٩ سال در شهر ری از دنیا رفت. [91]مزار عبدالعظیم به تدریج مرکزی برای اجتماع شیعیان شد و در جذب شیعیان مؤثر افتاد.
حیات او با دوران امامت چهار امام معصوم، یعنی امام موسی کاظم، امام رضا، امام محمدتقی و امام علی [92]النقی مقارن بود و احادیث فراوانی به خصوص از دو امام آخر روایت کرده است. وی از امام جواد روایت کرده که فرمود: «هرکس قبر پدرم را در طوس زیارت کند و نسبت به مقام آن حضرت معرفت داشته و او را امام واجب الاطاعه بداند، من بهشت را برای او [93] ضمانت میکنم». گفته شده آمدن او به ری، به دستور امام دهم صورت گرفت.
گزراش ها حاکی از آن است که مناسبات معصومان با ری از زمان امام صادق برقرار شده است. در گزارشی از مفضّل بن عمر آمده است: یکی از اصحاب امام صادق در ری، کیسهای که حاوی دو هزار درهم بود به دو مرد خراسانی که آن ها نیز از اصحاب آن حضرت بودند و مقداری مال از خراسان به قصد مدینه حمل میکردند داد تا به امام برسانند. آنان اموال را تا نزدیکی مدینه حمل کردند و در نزدیکی شهر متوجه شدند که کیسه ای که آن فرد در ری به آنان تحویل داده، گم شده است و از این جهت غمناک شدند. هنگامی که به محضر امام رسیدند کیسه را نزد آن حضرت یافتند. [94]
از مناسبات امام کاظم با برخی از شیعیان ری نیز گزارشی در دست است. به موجب نقلی، یکی از شیعیان ری، بدون اطلاع از شیعه مذهب بودن حاکم آن شهر، به سبب بدهکاری به حکومت واهمه داشت تا اینکه در سفر حج با امام کاظم دیدار و مشکل [95]خود را مطرح کرد و آن حضرت با نوشتن نامه به حاکم ری، نگرانی او را رفع کرد.
چنین مناسباتی میان امام جواد و شیعیان ری نیز برقرار بود. «حرّ بن عثمان همدانی» گوید: جمعی از اصحاب ما، از مردم ری، بر حضرت جواد وارد میشدند که در میان آنان یک نفر زیدی نیز وجود داشت. در این میان آن مرد زیدی، که به نحوی متوجه علم امامت آن حضرت شده بود، خطاب به امام گفت: شهادت به یگانگی خدا و نبوت پیامبرش میدهم و شهادت میدهم که شما حجت خداوند هستید. [96]راوندی نیز از [97]مناسبات برخی از مردم ری با امام جواد سخن گفته است.
پس از امام جواد، امامان بعدی نیز با شیعیان ری در ارتباط بودند و اصحابی با نسبت رازی داشتند؛ چنانکه در میان اصحاب امام هادی کسانی چون «محمد رازی، ابومحمد رازی، احمد بن اسحاق و سهل بن زیاد آدمی رازی» مشاهده میشوند. سهل، روایتگر احادیثی از امام جواد و عسکریین است. وی متهم به غُلو شده و برخی او را تضعیف کرده اند و سبب اخراج وی از قم را همین مطلب میدانند، که از آنجا به ری [98] رفت.
مناسبات امام جواد با شیعیان قزوین
قزوین از شهرهای بزرگ منطقه جبال و همان گونه که پیشتر اشاره شد در منابع به «دار السُّنّة» مشهور بوده است. [99]به رغم آن ،گرایش های شیعی در این شهر به چشم میخورد. مشهور است که در قزوین از سبّ امام علی که به دستور امویان در تمام قلمرو اسلامی صورت میگرفت جلوگیری شد. [100]وجود لقب «قزوینی» برای تعداد قابل توجهی از اصحاب ائمه مؤید سکونت شیعیان در این شهر است. ابوعبدالله قزوینی از اصحاب امام باقر، [101] ابومحمد قزوینی، احمد بن حاتم بن ماهویه و داود بن سلیمان قزوینی از اصحاب امام رضا، [102]فارس بن حاتم[103] از اصحاب و وکلای امام هادی [104]از آن جمله اند.
وجود اصحاب قزوینی امامان پیش از امام جواد میتواند مؤید برقراری ارتباط میان آن حضرت و شیعیان قزوین باشد. البته به رغم حضور شیعیان در قزوین و انتخاب وکیل از سوی برخی ائمه برای آن شهر، که کانون شیعی بودن آن را اثبات میکند، از مناسبات امام جواد با شیعیان گزارشی در دست نیست.
شاید امام جواد بدون انتخاب وکیل برای قزوین، یا از طریق وکیل خود در جبل، با شیعیانش در آن شهر ارتباط داشته است و یا اینکه نام نمایندگان آن حضرت در منابع ثبت نشده است. چنانکه ابراهیم بن محمد همدانی از سوی امام جواد وکیل منطقه جبال بود. [105]پس از امام جواد، ائمه واپسین نیز با شیعیان قزوین در ارتباط بودند.[106] در عصر غیبت، مناسبات سازمان وکالت [107]با قزوین گسترده تر بود و شیعیان ، اموال و نامه هایی برای نواب اربعه میفرستادند.
مناسبات امام جواد با اهل آوه
این شهر بین قم و ساوه قرار دارد و احتمالا تشیع اهالی آن، به دلیل پیوندی است که با قم داشته است. [108]مهاجرت سادات علوی به آوه، همانند قم، حاکی از رواج چشمگیر مذهب تشیع در آن شهر است. [109]از نوشته های کسانی چون قزوینی و یاقوت حموی شیعه بودن قاطبه مردم آوه فهمیده میشود. [110]مطابق[111] گزارش هایی، اهالی «آوه» با اهالی «ساوه»، که در تسنن تعصب داشتند، دائما درگیر بودند؛ و جدا از این است که بدون تردید، «آوه» از کانون های شیعی در جبال بوده است، از مناسبات امام جواد با این کانون شیعی اطلاعی در دست نیست اما میتوان احتمال داد آن حضرت از طریق وکیل خود در منطقه جبل، با شیعیان آوه ارتباط برقرار میکرد و یا به دلیل نزدیکی این شهر به قم، اهالی آوه از طریق این شهر با امام در ارتباط بودند.
البته اخباری از مناسبات برخی امامان بعدی با شیعیان آوه در دست است. [112]گویند مردم آوه و قم برای زیارت مرقد مطهر امام رضا به مشهد سفر میکردند و امام هادی از آنان در قبال این عمل با وصف «مغفورٌ لَهُم» یاد کرده است. [113]اخباری نیز از [114]مناسبات سازمان وکالت در عصر غیبت با شیعیان آوه در دست است.
مناسبات امام جواد با اهل کاشان
در منابع، به امامی بودن اهل کاشان تصریح شده است؛ چنانکه برخی جغرافیدانان در سده های بعدی، به تشیع مردم کاشان اشاره کرده اند[115] که میتواند گویای پیشینه تشیع در این شهر باشد. مهاجرت سادات به آن شهر و اثرپذیری آن از قم، به سبب نزدیک بودن به آن، از دلایل گسترش تشیع در کاشان است. اما به طور قطع دانسته نیست که امام جواد در این شهر وکیلی داشته و با شیعیان کاشان مناسباتی داشته است. به نظر میرسد با توجه به نزدیکی این شهر به قم، نیازی به وکیل مستقل نداشته است. پس از امام جواد، گزارشی از مکاتبه «علی بن [116]محمد بن شیره قاشانی» با امام هادی در دست است.
مناسبات امام جواد با شیعیان اصفهان
این شهر در دو سده نخست هجری در سنّیگری مشهور بود و مذهب رایج در آن، مذهب «حنبلی» بود. ابراهیم بن محمد ثقفی، نویسنده شیعی کتاب «وقعه صفین»، از کسانی است که از روی عمد اصفهان را برای اقامت برگزید تا نوشته های خود را برای مردم آن جا که تعصب سنیگری داشتند، بخواند. [117]اما شماری از هواداران اهل بیت و شیعیان نیز در آن حضور داشتند. محمد بن سلیمان بن عبدالله اصفهانی کوفی از اصحاب امام صادق [118] و ابراهیم بن شیبه اصفهانی از موالی بنی اسد و اصحاب امام جواد و امام هادی بود. [119]
از مکاتبه وی با آن حضرت گزارشی در دست است. [120]از دیگر شیعیان این شهر، «سری بن سلامه اصفهانی» است که در شمار اصحاب امام هادی شمرده شده است. [121]«ابن باذشاله اصفهانی» نیز از کسانی است که موفق به دیدار امام مهدی در عصر غیبت صغری شد. [122]در این عصر و اوایل عصر غیبت کبری، شیعیان در آن شهر رو به افزایش بودند، به گونه ای که گفته شده در قرن چهارم هجری، در اصفهان کسانی که امیرمؤمنان علی را بیشتر از مال و جان و خانواده خود دوست داشته باشند، فراوان بودند. [123]حضور سادات در اصفهان در عصر غیبت صغری چشمگیر بوده است که نام ٣٣ نفر از آنان ذکر شده است. [124]به رغم حضور شیعیان در اصفهان، از مناسبات امام جواد با آنان اطلاعی در دست نیست.
این شهر در هفتاد کیلومتری غرب «کنگاور» از شهرهای قدیمی ناحیه جبال به فاصله حدود بیست فرسخ به «همدان» واقع شده بود. [125]برخی از مردم آن، شیعه مذهب بودند. ابوالعباس احمد بن ابی روح دینوری، معروف به آستونه یا آستاره ، به قصد سفر حج، از اردبیل وارد دینور شد و در آنجا با استقبال و خوشحالی مردم منطقه مواجه شد؛ زیرا در پی شهادت امام عسکری ، مردم در حیرت و سرگردانی فرو رفته بودند و جانشین حضرت را نمیشناختند. آنان از احمد خواستند شانزده هزار دینار از وجوه شرعی را به امام تحویل دهد. [126]این گزارش میتواند مؤید کانون شیعی بودن این شهر و وجود شیعیان در منطقه دینور و مناسبات ایشان با دستگاه وکالت باشد. همچنین ابوالعباس، عهده دار شد تا اموال زنی از آن شهر را به امام برساند.
ابوالعباس جریان دیدارش با وکیلان امام در بغداد را مفصلا بیان کرده است. [127]گویا وی پس از این، وکیل حضرت مهدی در آن شهر بوده است . انتخاب وکیل برای یک ناحیه میتواند حاکی از تمرکز قابل توجه شیعیان در آن جا باشد. شیخ صدوق نام سه نفر از اهالی دینور را که موفق به دیدن امام مهدی شدند، ذکر کرده است؛ «حسن بن هارون»، «احمد بن اخیه»، و «ابوالحسن». [128]به موجب خبری، در قرن چهارم هجری سادات فراوانی در شهر دینور زندگی میکردند؛ ابوالحسن علی بن عالم رئیس الشجاع دینوری، [129]جد سادات اشراف است و تعداد ایشان در آن نواحی بسیار است .
به رغم اثبات سکونت و حضور شیعیان در دینور و مناسبات تعدادی از معصومان با مردم دینور، از مناسبات امام جواد با شیعیان آن شهر اخباری در دست نیست. جز آنکه گفته شده یکی از یاران امام به دستور آن حضرت به آن شهر هجرت کرد و در آن ساکن[130] شد.
پینوشت ها
[1] کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی (اختیار معرفۀ الرجال )، مشهد: دانشگاه مشهد، ١٣٤٨، ص ٦١١؛ نجاشی، احمد بن علی، الرجال ، قم : جامعه مدرسین ، ١٤٠٧ق، ص ٢٦٥.
[2] علامه مجلسی، بحار الانوار، تهران: اسلامیه، ١٣٦٣، ج ٥٠، ص ٤٤.
[3] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیۀ، ١٣٦٢، ج ١، ص ٥٤٨؛ شیخ طوسی، الغیبۀ، قم: دار المعارف الاسلامیۀ، ١٤١١ق ، ص ٢٢٧؛ علامه مجلسی، پیشین ، ج ٥٠، ص ٣٧.
[4] نجاشی، پیشین، ص ١٩١.
[5] دهخدا، علیاکبر و. . . ، «کانون »، لغت نامه دهخدا، تهران: مؤسسه لغت نامه دهخدا و دانشگاه تهران، ١٣٧٣، ج ١١، ص ١٥٩٦٦.
[6] شرتونی لبنانی، اقرب الموارد فی فصح العربیۀ و الشوارد، تهران: دار الاسوة، ١٤١٦ق، ج ٣، ص ٦٤٤؛ انیس، ابراهیم و. . . ، المعجم الوسیط، ششم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ١٣٧٥، ج ٢، ص ٦٢٨؛ جعفری، محمدرضا، فرهنگ فشرده انگلیسی فارسی، ٦٢١.
[7] دهخدا، پیشین، ج ٥، ص ٦٧٩٥.
[8] لسترنج ، گی، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، دوم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ١٣٦٤، ص ٢٠٠؛ سامانی، سید محمود، مناسبات اهل بیت با ایرانیان، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ١٣٩٣، ص ٢٠٥.
[9] یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، البلدان، بیروت: دار الکتب العلمیۀ، ١٤٢٢ق، ص ٤٣٤٥.
[10] . ر.ک: ابن حوقل، ابوالقاسم محمد بن حوقل، صورة الارض، بیروت: دار صادر، ١٩٣٨م، ص ٣٥٧٣٥٨؛ قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، تهران: توس، ١٣٦١، ص ٢٦.
[11] ر. ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت: دار صادر، ١٩٩٥م، ج ٢، ص ٩٩؛ لسترنج، پیشین، ص ٢٠٠.
[12] یاقوت حموی، همان؛ لسترنج ، همان .
[13] قزوینی رازی، عبدالجلیل ، کتاب النقض، تصحیح سید جلال الدین حسینی ارموی، تهران: چاپخانه سپهر، ١٣٣١، ص ١٠٩
[14] در گزارشی آمده است ابوموسی اشعری از امیرمؤمنان علی درباره بهترین مناطق در موقع فتنه سؤال کرد. امام در پاسخ منطقه جبل را ذکر کرد و پس از آن خراسان و در نهایت منطقه قم را بهترین محل معرفی کرد و در ادامه فرمود: «و یخرج منها انصار خیر الناس أبا و أما و جدا و. . . »؛ بنگرید: ابن فقیه همدانی، احمد بن محمد، مختصر البلدان، [بیجا]: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ١٣٤٩، ص ٢٦٣٢٦٤؛ علامه مجلسی، پیشین ، ج ٥٧، ص ٢١٧.
[15] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمۀ فی معرفۀ الائمۀ ، قم : نشر رضی، ١٤٢١ق، ج ٢، ص ٤٣٦.
[16] ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، قم: انصاریان، ١٤١٩ق، ص ٤١٥؛ طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، دلائل الامامۀ، به کوشش قسم الدراسات الاسلامیۀ، قم: بعثت، ١٤١٣ق، ص ١٣٠؛ ابن شهرآشوب ، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، قم: انتشارات علامه، ١٣٧٩ق، ج ٤، ص ٢٢٢؛ رازی، محمد بن حسین ، نزهۀ الکرام و بستان العوام، تهران: کتابخانه مرکزی و ادبیات دانشگاه تهران، بیتا، ص ٢، ص ٧٢٧.
[17] کلینی، پیشین، ج ٢، ص ٤.
[18] ابن شهرآشوب ، پیشین، ج ٤، ص ٢٣٢؛ علامه مجلسی، پیشین، ج ٤٧، ص ١٣٤؛ عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الصادق، تهران: عطارد، ١٣٨٤، ج ١، ص ٤٢.
[19] شبستری، عبدالحسین، الفائق فی رواة و اصحاب الامام الصادق، قم: جامعه مدرسین، ١٤١٨ق، ج ٢، ص ٣٧١.
[20] کشی، پیشین، ص ٦١١٦١٢؛ علامه مجلسی، پیشین، ج ٥٠، ص ١٠٩.
[21] کشی، همان؛ علامه مجلسی، همان.
[22] کشی، همان.
[23] اربلی، پیشین، ج ٣، ص ٩٢٧؛ شیخ حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت: اعلمی، ١٤٢٥ق ، ج ٥، ص ٣٢.
[24] حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه سید محمدتقی آیت اللهی، امیر کبیر، بیتا، ص ١٣٨.
[25] کشی، پیشین، ص ٥٢٠٥٢٤. نیز بنگرید: اربلی، پیشین، ج ٢، ص ١١٦٢؛ قزوینی، محمد بن حسن (م ١٠٩٦ه. ق )، ضیافۀ الاخوان، تحقیق سید احمد حسینی، قم: مطبعۀ العلمیۀ، ١٣٩٧ق، ص ٣٢، ٦٦، ٩١، ١٠١ و ١٠٣.
[26] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، اول، بیروت : دار الفکر، ١٤١٧ق، ج ٥، ص ٢٢٠٢٢١؛ طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دار التراث، ١٣٨٧ق، ج ٦، ص ٩٢.
[27] قمی، حسن بن محمد، پیشین، ص ٢٩٠.
[28] شیخ طوسی، رجال طوسی، نجف: مکتبۀ الحیدریه، ١٣٨١ق ، ص ٣٠٧؛ ر. ک: برقی ، محمد بن خالد، طبقات الرجال، تهران: دانشگاه تهران، ١٣٨٣، ص ٣٠.
[29] قمی، حسن بن محمد، پیشین، ص ٢٧٨٢٧٩؛ یاقوت حموی، پیشین، ج ٤، ص ٣٩٧٣٩٨.
[30] نجاشی، پیشین، ص ٣٣٧، ش ٩٠٢.
[31] ابن داود حلی، تقی الدین حسن بن علی، رجال ابن داود، نجف: المطبعۀ الحیدریۀ، ١٣٩٢ق، ص ٥٠٣.
[32] نجاشی، پیشین، ص ٥٣.
[33] یاقوت حموی، پیشین ، ج ٤، ص ٤٥٠؛ قمی، حسن بن محمد، پیشین، ص ٢٤٠.
[34] بنگرید: ابن حوقل، پیشین ، ص ٣٧٠.
[35] قمی، حسن بن محمد، پیشین، ص ٢٧٨.
[36] همان.
[37] طباطبا، ابراهیم بن ناصر، منتقلۀ الطالبیۀ، تحقیق و تقدیم سید محمدمهدی حسن الخرسان، نجف: بینا، ١٣٨٨ق، ص ٣٣٣٣٣٩.
[38] صدر حاج سید جوادی، احمد، دائرة المعارف تشیع، تهران: انتشارات حکمت، ١٣٩١، ج ٢، ص ١٩٩. درباره روابط اشعریان با امامان معصوم، ر. ک: جعفریان ، رسول ، تاریخ تشیع در ایران، قم: انصاریان، ١٣٧٥، ج ٢، ص ١٧٢١٧٦.
[39] نجاشی، پیشین، ص ٧٦؛ عطاردی، عزیزالله ، مسند الامام الجواد، مشهد: آستان قدس رضوی، ١٤١٠ق، ص ٢٥٩.
[40] . کلینی، پیشین، ج ١، ص ٥٤٨؛ شیخ طوسی، الغیبۀ، پیشین ، ص ٣٥١؛ شیخ طوسی، الاستبصار، به کوشش علیاکبر غفاری، قم: دار الحدیث، ١٣٨٠، ج ٢، ص ١٦٠.
[41] قمی، حسن بن محمد، پیشین، ص ٢١١.
[42] شیخ طوسی، الفهرست، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد، ١٣٥١، ص ٢٦؛ کشی، پیشین، ص ٥٨٠؛ طبری، دلائل الامامۀ، پیشین، ص ٢٧٢.
[43] همان.
[44] قمی، حسن بن محمد، پیشین، ص ٢٧٩. درباره دعبل و قمیها، ر. ک: کشی، پیشین، ص ٥٠٥؛ شیخ مفید، الارشاد، قم: کنگره شیخ مفید، ١٤١٣ق، ج ٢، ص ٢٦٤.
[45] نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعۀ، نجف: مکتبه مرتضویه، ١٣٥٥ق، ص ٩١؛ کلینی، پیشین ، ج ١، ص ٤٩٢؛ ابن طلحه شافعی، کمال الدین محمد، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول ، تحقیق ماجد بن احمد العطیۀ، بیروت: مؤسسۀ ام القری، ١٤٢٠ق، ص ٣٠٣؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمۀ فی معرفۀ الائمۀ، قم: دار الحدیث، ١٤٢٢ق، ج ٢، ص ١٠٣٧.
[46] برای آگاهی دقیق از زمان تولد و شهادت امام جواد، ر. ک: مقدسی، یدالله، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ١٣٩٢، ص ٤٥١٤٧٩.
[47] مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، اثبات الوصیۀ، قم: مؤسسه انصاریان، ١٤١٧ق ، ج ١، ص ٢١٥.
[48] با این حال، محبوبیت و موقعیت اجتماعی و مذهبی امام چنان بود که پس از شهادت آن حضرت ، خواستند بدن مطهر او را پنهانی دفن کنند؛ اما شیعیان اطلاع یافتند و دوازده هزار نفر در تشییع جنازه حضرتش حاضر شدند و با عزت و احترام آن حضرت را در جوار جد بزرگوارش امام موسی بن جعفر دفن کردند؛ بنگرید: اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعۀ، بیروت: دار التعارف، ١٤٢٢ق، ج ١، ص ٢٢٦.
[49] مدت عمر آن حضرت را حدود ٢٥ سال نوشته اند؛ بنگرید: کلینی، پیشین، ج ١، ص ٤٩٢؛ ابن طلحه شافعی، پیشین، ص ٣٠٣؛ ابن صباغ مالکی، پیشین، ج ٢، ص ١٠٣٧.
[50] مشی امامان شیعه که حرکت در مسیری فرهنگی بود، از شدت برخورد عباسیان با آنان میکاست . امامان شیعه دقیقا تقیه را به همین معنا به کار میبردند و هر نوع تشکل درونی را در پرده تقیه حفظ میکردند. این تشکل، نوعی ارتباط علمی و امامتی بود و طرح توطئه سیاسی در آن وجود نداشت. دانسته است که این مقدار نیز مورد قبول حکومت نبود چرا که آنان این قبیل فعالیت ها را مقدمه اقدامات سیاسی گسترده بعدی میدیدند.
[51] ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، تهران: نشر جهان، ١٣٧٨ق، ج ١، ص ٢٧٦.
[52] شیخ طوسی، رجال طوسی، پیشین، ص ٣٠٧؛ برقی، پیشین، ص ٣٠.
[53] قمی، حسن بن محمد، پیشین ، ص ٢٧٨٢٧٩؛ یاقوت حموی، پیشین، ج ٤، ص ٣٩٧٣٩٨.
[54] بنگرید: کلینی، پیشین، ج ١، ص ١٤٩؛ علامه مجلسی، پیشین، ج ٥، ص ٨٨؛ عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الکاظم، مشهد: آستان قدس رضوی، ١٤٠٩ق، ج ٢، ص ٢٦٦ و ٤٦٣؛ قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، قم: آشیانه مهر، ١٣٨٦، ص ١٧١١٧٢.
[55] قمی، حسن بن محمد، پیشین، ص ٩٨؛ علامه مجلسی، پیشین، ج ٥٧، ص ٢١٤.
[56] علامه شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم: نشر اسلامی، ١٤١٨ق، ج ٤، ص ٤٥٦.
[57] کشی، پیشین، ص ٥٠٣.
[58] همان، ص ٥٦٨.
[59] قمی، حسن بن محمد، پیشین، ص ٢٠٣.
[60] کلینی، پیشین، ج ١، ص ٥٤٨، ؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ٤، ص ١٤٠؛ همو، الاستبصار، پیشین، ج ٢، ص ٦٠
[61] کشی، پیشین، ص ٤٣٥.
[62] عطاردی، مسند الامام الجواد، پیشین، ص ٢٦٥.
[63] جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، پیشین، ج ١، ص ١٨٩١٩١.
[64] شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین ، تهران: کتاب فروشی اسلامیه، ١٣٦٥، ج ١، ص ٤٢٢. گرفتاری قم در این زمان، قیام آنان علیه حکومت مأمون بود که قیامشان سرکوب شد.
[65] ابن شهرآشوب، پیشین، ج ٤، ص ٣٩٧.
[66] طبری، تاریخ الامم و الملوک، پیشین، ج ٣، ص ١٠٩٣؛ ابن اثیر، علی بن محمد جزری، الکامل فی التاریخ، به کوشش عبدالله قاضی، بیروت: دار الکتب العلمیۀ، ١٤٠٧ق، ج ٦، ص ٢٦٤ و ٢٩٣.
[67] حسین، جاسم، پیشین، ص ٨٠. این در حالی است که برخی زمان این ازدواج را پیش از امامت امام جواد دانسته اند.
[68] طبری، تاریخ الامم و الملوک، پیشین، ج ٣، ص ١١٠٣؛ حسین، جاسم، پیشین، ص ٨٠.
[69] بنگرید: سامانی، پیشین، ص ٢٨٦ به بعد.
[70] آیت الله خویی ، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم: مرکز نشر آثار الشیعۀ، ١٤١٠ق، ج ١١، ص ٢٠٣.
[71] نجاشی، پیشین، ص ٢٢٠. سعد در ارتباط نزدیک با آن حضرت بود، به طوری که برای یافتن پاسخ مسائل خود در ابواب فقهی، بارها به آن حضرت رجوع میکرد. او پاسخ این مسائل را که از امام دریافت کرده بود، در رساله هایی گردآوری و تدوین کرد؛ بنگرید: شیخ طوسی، رجال طوسی، پیشین ، ص ٣٤٦؛ نجاشی، پیشین، ص ٢٥٢.
[72] شیخ طوسی، الغیبۀ، پیشین، ص ٣٨٩.
[73] علامه مجلسی، پیشین، ج ٧٤، ص ٢٢٢.
[74] ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمۀ، تهران: اسلامیه، ١٣٩٥ق ، ج ٢، ص ١٨٧؛ ابن حمزه طوسی، پیشین ، ص ٦٠٥؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، قم: مدرسۀ الامام المهدی، ١٤٠٩ق، ج ٢، ص ٩٣.
[75] کشی، پیشین، ص ٦١١٦١٢؛ اربلی، پیشین، ج ٣، ص ٩٢٧؛ شیخ حر عاملی، پیشین، ج ٥، ص ٣٢.
[76] شیخ طوسی، رجال طوسی، پیشین، ص ٣٦٨، ٣٩٧ و ٤٠٩.
[77] ابن شهرآشوب، پیشین، ج ٤، ص ٣٩٧.
[78] آیت الله خویی، پیشین، ج ١٧، ص ٢٣٥.
[79] کشی، پیشین، ص ٦١١٦١٢؛ علامه مجلسی، پیشین، ج ٥٠، ص ١٠٩.
[80] نجاشی، پیشین، ج ١، ص ٢٤٢؛ تفرشی، سید مصطفی، نقد الرجال ، قم: مؤسسه آل البیت، بیتا، ج ٤٤، ص ٢١٢؛ جابلقی بروجردی، محمد شفیع، طرائف المقال، قم: منشورات مکتبۀ آیۀ الله المرعشی، بیتا، ج ١، ص ٢٢٠.
[81] نجاشی، پیشین، ص ٣٤٤.
[82] حسین، جاسم، پیشین، ص ١٥٥؛ جباری، محمدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، قم: مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ١٣٨٢، ج ١، ص ١٢٠.
[83] ابن اثیر، پیشین، ج ٣، ص ٢٤.
[84] ابن حجر، الاصابۀ، ج ٥، ص ٤٢٧.
[85] جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، پیشین، ص ٢٤٥.
[86] ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، بیروت: دار المعرفۀ، [بیتا]، ص ١٣٢.
[87] بنگرید: جعفریان، رسول، تشیع در ری، ص ٣٧.
[88] عطاردی، مسند الامام الجواد، پیشین، ج ١، ص ٣٠٧.
[89] ر. ک: شیخ عباس قمی، سفینۀ البحار، به کوشش مجمع البحوث الاسلامیۀ، مشهد: آستان قدس رضوی، ١٤١٦ق، ج ٢، ص ١٢١.
[90] نیشابوری، محمد بن فتال، روضۀ الواعظین، قم: دلیل ما، ١٤٢٣ق، ص ٦٤؛ عطاردی، مسند الامام الجواد، پیشین، ج ١، ص ٣٠٧.
[91] نجاشی، پیشین، ص ٢٤٨.
[92] نیلی، علی بن عبدالکریم، سرور اهل الایمان، قم: دلیل ما، ١٤٢٦ق، ص ١٢٥.
[93] عطاردی، مسند الامام الجواد، پیشین، ج ١، ص ٣٠٧.
[94] جباری، پیشین ، ج ١، ص ١١٧.
[95] ابن فهد حلی، احمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، تحقیق احمد موحدی، قم: انتشارات حکمت، بیتا، ص ١٧٩؛ علامه مجلسی، پیشین، ج ٤، ص ١٧٤؛ همان، ج ٤٨، ص ١٧٦و ج ٧٤، ص ٢١٣.
[96] ابن حمزه طوسی، پیشین، ص ٢٠٨؛ عطاردی، مسند الامام الجواد، پیشین، ص ١٢٨.
[97] قطب الدین راوندی، پیشین، ج ٢، ص ٦٦٩؛ علامه مجلسی، پیشین، ج ٥٠، ص ٤٤٤٥.
[98] ر. ک: کشی، پیشین، ص ٥٦٦؛ نجاشی، پیشین، ص ١٨٦؛ ابن بابویه ، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، بیروت: دار التعارف، ١٤١١ق، ج ٤، ص ١٥٥.
[99] قزوینی رازی، عبدالجلیل ، کتاب النقض، پیشین، ص ١٠٩.
[100] رافعی، عبدالکریم بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، تصحیح عزیزالله عطاردی، بیروت: دارالکتب العلمیۀ، ١٤٠٨ق، ج ١، ص ٥٤.
[101] عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الباقر، تهران: عطارد، ١٣٨١، ج ٦، ص ٣٢٨.
[102] رافعی، پیشین، ج ٢، ص ٢٧٢.
[103] قزوینی، محمد بن حسن، پیشین، ص ٣٢، ٦٦، ٩١، ١٠١ و ١٠٣؛ حسین، جاسم، پیشین، ص ١٤٢؛ جباری، پیشین، ج ١، ص ١٢٢. پس از مدتی امام، فارس بن حاتم را به دلیل اعمال ناشایستش لعن و طرد کرد؛ بنگرید: کشی، پیشین، ص ٥٢٠٥٢٤ و نیز: اربلی، پیشین ، ج ٢، ص ١١٦٢.
[104] کشی، پیشین، ص ٥٢٦؛ جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در قزوین، ص ١٤.
[105] کشی، پیشین ، ص ٦١١٦١٢؛ علامه مجلسی، پیشین، ج ٥٠، ص ١٠٩.
[106] شیخ طوسی، الغیبۀ، پیشین، ص ٢٨٥؛ علامه مجلسی، پیشین ، ج ٥٣، ص ١٧٨.
[107] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد: نشر مرتضی، ١٤٠٣ق ، ج ٢، ص ٢٧٧. مرداس و علی بن احمد قزوینی از کسانی دانسته شده اند که موفق به دیدار امام عصر شدند؛ بنگرید: ابن بابویه، کمال الدین، پیشین، ص ٤٤٣.
[108] برای آگاهی بیشتر، ر. ک: الویری، محسن ، مروری بر جغرافیای آوه مهد تشیع ایران، تهران: امید دانش، بیتا، ص ٢٧؛ جباری، پیشین ، ج ١، ص ١١٥.
[109] قمی، حسن بن محمد، پیشین ، ص ٢٢٢، ٢٣٠٢٣١؛ جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، پیشین، ج ١، ص ٢١٦.
[110] یاقوت حموی، پیشین، ج ١، ص ٥٠ و ج ٣، ص ١٧٩؛ مستوفی قزوینی، حمدالله، نزهۀ القلوب، به کوشش لسترنج ، تهران : انتشارات دنیای کتاب، ١٣٦٢، ص ٦٢٦٣؛ قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، تهران: امیر کبیر، ١٣٧٣، ص ٢٨٣٢٨٤.
[111] یاقوت حموی، پیشین، ج ١، ص ٥١. البته بنابر نوشته مستوفی، اهالی خود ساوه سنی بوده اند، اما روستاهای اطراف آن، شیعه اثنی عشری بوده اند؛ بنگرید: مستوفی قزوینی، حمدالله ، پیشین ، ص ٦٢٦٣.
[112] شیخ طوسی، الغیبۀ، پیشین، ص ٣٢١؛ ابن بابویه، کمال الدین، پیشین، ج ٢، ص ٢٧١٢٧٢.
[113] ابن بابویه، عیون اخبار الرضا ، پیشین ، ج ٢، ص ٢٦٠.
[114] به عنوان نمونه بنگرید: کلینی، پیشین، ج ١، ص ٥٢٣؛ اربلی، پیشین، ج ٣، ص ٣٥٠؛ علامه مجلسی، پیشین، ج ٥١، ص ٢٩٩.
[115] بنگرید: یاقوت حموی، پیشین، ج ٤، ص ٢٩٦؛ قزوینی، زکریا بن محمد، پیشین، ص ٤٣٢؛ مستوفی قزوینی، حمدالله ، پیشین، ص ١١٠.
[116] نجاشی، پیشین، ص ٢٥٥.
[117] همان ، ص ١٦١٨.
[118] همان، ص ٣٧؛ شیخ طوسی، رجال طوسی، پیشین، ص ٢٨٨.
[119] شیخ طوسی، رجال طوسی، پیشین ، ص ٢؛ تفرشی، سید مصطفی، پیشین، ج ١، ص ٥٣؛ آیت الله خویی ، پیشین ، ج ١، ص ١٦٩؛ عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الهادی، مشهد: آستان قدس رضوی، ١٤١٠ق، ص ٣٥٢.
[120] آیت الله خویی، پیشین، ج ١، ص ١٧٠.
[121] شیخ طوسی، رجال طوسی، پیشین، ص ٤١٦.
[122] اربلی، پیشین، ج ٢، ص ٥٣٢.
[123] ابن منظور، محمد بن مکرم ، مختصر تاریخ دمشق، دمشق: دار الفکر، ١٩٨٨ق، ج ١٠، ص ١٠٤.
[124] ر. ک: جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، پیشین، ج ١، ص ٢٣٨.
[125] یاقوت حموی، پیشین، ج ٢، ص ٤، ٣٢٠ و ٤٤٥.
[126] علامه مجلسی، پیشین ، ج ٥١، ص ٣٠٠؛ صدر، محمد، تاریخ الغیبۀ الصغری، دوم، بیروت: دار المعارف، ١٤٠٠ق، ص ٤٥٩.
[127] علامه مجلسی، پیشین، ج ٥٠، ص ١٤١.
[128] ابن بابویه، کمال الدین، پیشین، ج ٢، ص ٤٤٣.
[129] قمی، حسن بن محمد، پیشین، ص ٢٢٨.
[130] ابن صوفی نسابه، المجدی فی انساب الطالبیین، قم: مکتبۀ آیۀ الله مرعشی، ١٤٢٢ق، ص ٤١٩؛ ابن عنبه حسینی، عمدة الطالب فی انساب آل ابیطالب، قم: انصاریان، ١٤١٧ق ، ص ٣١٦.