امام محمد باقر (ع) بنیان گذار علم اجتهاد در زمانهای حیات مبارکش طی میشد که از یکسو، نقل و کتابت احادیث پیامبر ممنوع شده بود و از سوی دیگر، احادیث ساختگی، دهان به دهان میگشت و همین فضا منجر به جهاد علمی بزرگ باقرالعلوم شد.
به گزارش «تابناک»؛ امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ در روز جمعه یا دوشنبه یا سه شنبه غره ماه رجب یا سوم ماه صفر سال ۵۷ هجری یا به روایتی دیگر سال ۵۶ هجری، در مدینه به دنیا آمد و در روز دوشنبه هفتم ذی حجه یا ربیع الاول و یا ربیع الاخر سال ۱۱۴ هجری، در همان شهر در ۵۷ سالگی به شهادت رسید. از این مدت چهار سال با جدش امام حسین (ع) و پس از ایشان ۳۵ سال با پدرش زندگی کرد و هجده سال بقیه عمرش را به تنهایی به سر برد.
بنابر روایتی که در کافی از قول امام صادق (ع) نقل شده است، ایشان ۱۹ سال و دو ماه بیش از پدرش زیسته است و در همین دوران، امامت شیعیان را عهده دار بوده است. امام باقر (ع) در مدت امامت خود چند صباحی از خلافت ولید بن عبد الملک و نیز خلافت سلیمان بن عبد الملک و عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملک را درک کرد و سرانجام در روزگار خلافت هشام بن عبد الملک به شهادت رسید.
تردیدی نیست که بزرگترین رسالت مرجعیت دینی در عصر غیبت، ولی عصر (عج)، استخراج احکام شرعی از ادله و منابع دینی و در اختیار قرار دادن آن به مکلّفین است که در زمان بسته بودن باب علم مهمترین وظیفه یک عالم دینی به شمار میرود. اما در این جا این پرسش به ذهن خطور میکند که نخستین بار این تلاش علمی ـ به معنای مصطلح و امروزی آن ـ توسط چه کسی انجام شد و در واقع، چه کسی باب اجتهاد را گشود و با تمسک به اصول، آن را تبیین نمود؟ و آیا در زمان باز بودن باب علم و حضور معصوم نیز اجتهاد صورت میگرفته است یا خیر؟
آن گونه که از تاریخچه تأسیس علم اصول برمی آید، تأسیس این علم و گردآوری قواعد آن در زمان امام باقر (علیه السلام) صورت گرفته است. هرچند امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) برخی از قواعد اجتهاد را چگونه بیان کرده بودند، دوران امامت امام باقر (علیه السلام) نقطه عطفی برای استفاده دانشمندان راستین اسلامی از محضر معادن علم الهی و چشمه های جوشان دانش و بینش وحیانی بود تا در این عرصه به کسب دانش و معرفت بپردازند.
از جمله این تلاش های گسترده امام در این عصر، تبیین شیوه های صحیح استنباط حکم شرعی از منابع دینی بود که بیش از پیش به اعتلا و توانمندی فقه شیعه غنا و اعتلا بخشید. امام باقر(علیه السلام) خود، اجتهاد را بین دانشمندان اسلامی نهادینه ساخت، و با تدوین قواعد علم اصول و آموزش آن به شاگردان مکتب خویش، گام مهم و کارسازی در عرصه پیشبرد اهداف بلند اجتهاد برداشت، به گونه ای که امروز شیعه می تواند با سربلندی اذعان دارد که میراث دار دانش پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و جانشینان او در بهره گیری از منابع دینی در قالب اجتهاد و استنباط حکم شرعی می باشد.
مرحوم صدر در این باره مینویسد: «به واقع، اولین کسی که دروازه علم اصول [و اجتهاد در احکام]را گشود و به تبیین و ترفیع قواعد آن پرداخت، امام ابوجعفر محمدبن علی الباقر (علیه السلام) و پس از او فرزند برومندش ابوعبدالله الصادق (علیه السلام) است. این دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسیاری از شاگردان خود و آنان نیز با جمع آوری و نگاشتن آن مسائل و قواعد گام بزرگی در فقه و اصول شیعه برداشتند که از آن جمع میتوان کتاب «اصول آل الرسول»، «الفصول المهمة فی اصول الائمة»، «اصول الاصلیة» را نام برد که همگی آنها بنابر استناد روایت کنندگان راستگو به اهل البیت (علیهم السلام) نسبت داده شده است.» ۱
علامه «سید محسن امین» مینویسد: مسلماً بیشترین قواعد اصولی که از امامان معصوم (علیهم السلام) روایت شده، از امام باقر (علیه السلام) تا امام حسن عسکری (علیه السلام) میباشد.۲
امام باقر (علیه السلام) به عنوان مبتکر و تدوین کننده علم اصول، در جایگاه برترین مرجع دینی شیعه، در روزگار خویش، بر خود میدانست تا با تبیین شیوههای صحیح اجتهاد به نهادینه ساختن فرهنگ اجتهاد بین دانشمندان علوم اسلامی مبادرت ورزد.
از این رو، اقدام به آموزش اصحاب و شاگردان خود در راستای اجتهاد، با بهره گیری از شیوههای صحیح نمود که در کتابهای اصولی نمونههای فراوانی از آن به چشم میخورد. به عنوان مثال، زراره میگوید: از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: شما در مسح پا و سر، مسح تمام سر و پا را لازم نمیدانید، بلکه مسح مقداری از آنها را کافی برمی شمارید. آیا ممکن است بیان کنید که این حکم را چگونه و از کجا بیان میفرمایید؟
امام با تبسمی پاسخ دادند: این همان مطلبی است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز بدان تصریح دارد و در قرآن نیز آمده است. به درستی که خداوند میفرماید: «فَاغْسِلوا وُجُوهَکُم»؛ ۳ صورت هایتان را بشویید. از این جمله فهمیده میشود که شستن صورت واجب است. پس خداوند شستن دستها را عطف بر صورت نمود و فرمود: «وَ اَیدِیَکُم إلی الْمَرافِقِ»؛ و دستانتان را تا آرنج بشویید؛ بنابراین خداوند شستن دو دست را تا آرنج، به صورت متصل [و معطوف]نمود. پس دانستیم که شستن تمام دست تا آرنج لازم است. سپس خداوند بین این دو کلام [مورد نظر [را جدا کرده و جمله، از ماقبل [خود [جدا شده و با فعل جدیدی آغاز میشود، که خداوند میفرماید: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُم»؛ و سرهایتان را مسح نمایید. پس میفهمیم که هنگامی که فرمود: «بِرُؤُسِکُم» مقداری از مسح سر کافی است و [این مطلب]از مکان باء فهمیده میشود [که مراد مسح برخی از سر است؛ چرا که نفرموده «وَ امْسَحُوا رُؤُسَکم» و آن را مانند «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُم وَ اَیدِیَکُم»، بدون باء نیاورده است و در واقع امام باء را باء تبعیضیه گرفته اند]. پس خداوند رجلین را به رأس وصل [و عطف]نمود؛ همان گونه که یدین را به وجه وصل [و عطف]نموده است؛ و هنگامی که فرمود: «وَ أرجُلَکُم إلی الْکَعبَینِ»، از این که رجلین را به رأس وصل کرده، میفهمیم که مسح بر برخی از قسمتهای پا نیز کافی است. [این همان چیزی است که]رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آن را برای مردم تفسیر کرده بودند، اما مردم سخن او را تباه ساختند.۴
به خوبی آشکار است که امام با تأسی به دو نکته ادبی در تغییر آیه شریفه (اول عدم انشاء امر جدید برای شستن دستها و عطف ایدیکم به وجوهکم با یک صیغه امر «فَاغْسِلوا» و دوم تبعیضیه گرفتن باء جارّه در «برؤسکم» و عطف «ارجلکم» به آن) سعی در بازگو کردن چگونگی برداشت این حکم از آیه دارند. پر واضح است که ایشان میتوانستند بدون این کار، حکم شرعی را برای مخاطب روشن سازند، اما آشکار است که ایشان تلاش در آموزش شیوههای اجتهاد به فرد پرسش کننده دارند.
در روایتی دیگر، زراره و محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) میپرسند: نظر شما در مورد نماز مسافر چیست و چگونه است؟ امام فرمودند: خداوند بلند مرتبه بزرگ میفرماید: «وَ إذا ضَرَبتُم فی الأرضِ فَلَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ أن تَقصُروا مِنَ الصَّلوة»؛ و، چون به سفر میروید، اگر میهراسید کافران شما را بیازارند، گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید. (نساء/۱۰۱). پس تقصیر در سفر واجب شده است؛ همانند وجوب تمام خواندن آن در «حَضَر». به امام عرض کردیم: خداوند فقط فرموده: بر شما «جُناحی» نیست و نفرموده: «افعلوا» (که ظهور در وجوب داشته باشد)، پس چگونه [از این آیه فهمیده میشود که [واجب گردانیده است؟ امام فرمود: آیا خداوند بلند مرتبه در [مورد]صفا و مروه نفرموده است: «فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أن یَطَّوَّفَ بِهِما»؛ پس هر کس حج خانه (کعبه) به جای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید. (بقره/۱۵۸)
آیا نمیبینید طواف آن دو واجب فرض شده است؟ چون که خداوند در کتاب خود آورده و پیامبر او (صلی الله علیه وآله) نیز بدان عمل نموده است. تقصیر در سفر نیز همین گونه است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) بدان عمل کرده است و پروردگار متعال نیز آن را در کتابش آورده است.۵ مرحوم امام خمینی (ره) درباره دلایل وجود اجتهاد در عصر معصومان مینویسند: از آن دلایل، روایاتی است که به چگونگی حکم شرعی از کتاب خدا اشاره میکند و به عنوان نمونه، میتوان به روایت زراره اشاره نمود که چگونگی آموزش به زراره در راستای استنباط حکم شرعی از قرآن را بیان میکند.۶
گام مهم دیگری که امام باقر (علیه السلام) در راستای تحکیم بنیادهای اجتهاد برداشتند، این بود که به شاگردان برجسته خود که آشنایی کامل به اصول و مبادی فقه و اجتهاد داشتند، دستور داد که فتوا دهند تا بدین وسیله راه اجتهاد در فقه، هر چه بیشتر برای شیعه هموار گشته و از سویی، بستری مناسب برای مرجعیت یاران فقیه خود و نیز رجوع مردم که گاه دسترسی به امام ندارند، به آنان فراهم شود. از جمله افرادی که از سوی امام باقر (علیه السلام) مأموریت مستقیم مبنی بر فتوا دادن یافت، «ابان بن تغلب» میباشد. امام باقر (علیه السلام) آشکارا به او فرمود: «اِجلِس فی المسجِد و أفتِ للنّاس فَإنّی أُحِبُّ أن یُری فی شیعَتی مِثلُکَ»؛ در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا صادر کن. همانا که من دوست دارم بین شیعیانم [بسیار [مانند تو دیده شود.۷
حتی در روایت دیگری که به سند معتبر «مسلم بن ابی حبّة» وارد شده است، آمده که راوی میگوید: نزد امام صادق (علیه السلام) رفتم و [لحظاتی]در خدمت ایشان بودم. هنگامی که خواستم برخیزم و بروم، ضمن خداحافظی، به امام عرض کردم: دوست دارم [دانش و بینش]مرا زیاد گردانی. امام فرمود: «أیتِ أبانَ بن تَغلِب فَإنّه قَد سَمِعَ مِنّی حَدیثاً کثیراً فَما رَوی لَکَ فَأروهُ عَنّی»؛ نزد ابان بن تغلب برو که او سخنان بسیاری از من شنیده است و او چیزی از من روایت نمیکند، مگر آن چه را خودم برایش گفته ام.۸
تلاش مهم امام باقر (علیه السلام) در این زمینه در دو جنبه شکل گرفت. ابتدا به اصحاب و یاران نزدیک خود خطر آسیب پذیری اجتهاد با واسطه شیوههای نادرست را گوشزد نموده و آنان را از خطر افتادن در دام آن دور داشتند و در گام دیگر، خود به مبارزه با این شیوههای نادرست پرداختند.
این شیوهها که از سوی این گونه عناصر، سامان دهی و گاه از سوی حاکمیت جامعه نیز حمایت و تقویت میشد را میتوان در عناوینی، چون «قیاس»، «استحسان»، «اجتهاد در مقابل نص» و برخی گونههای «اجماع» ۹ برشمرد.
امام باقر (علیه السلام) در میدان اول مبارزه، همواره اطرافیان خود را از افتادن در دام این گونه شیوه ها، بر حذر میداشتند و آنان را حتی از مراوده با افرادی که در این عرصه گام میزنند و آن را دست مایه رسیدن به احکام شرعی میدانند، دور میداشتند. امام در گفتاری به زراره، این دانشمند متعهّد و بلندآوازه اسلامی، فرمودند: «ای زراره! بر تو باد از کسانی که در دین قیاس مینمایند، دوری گزینی، زیرا آنان از قلمرو تکلیف خود پا فراتر نهاده و آن چه را باید میآموختند، واپس نهاده اند و به آن چه از آنان خواسته نشده، روی آورده و خود را به سختی انداخته اند. روایات و احادیث را بنابر ذوق خود معنی نموده (استحسان) و بر خدا نیز دروغ بسته اند (اجتهاد در برابر نص) و در نظر من به سان کسانی هستند که در مقابل شان، آنان را صدا میزنی، اما نمیشنوند و سرگشته و سرگردان در دین و دنیا هستند».۱۰ و نیز میفرمود: «سنت و احکام شرعی قیاس بردار نیست. چگونه میتوان قیاس کرد [و ملاک حکم شرعی قرار داد]، در حالی که زن حائض پس از دوران حیض میبایست روزه خود را قضا کند، ولی قضای نماز بر او واجب نیست؟» ۱۱
ایشان فتوایی که برخاسته از عدم آگاهی و هدایت الهی بوده، را به شدت مردود شمرده و میفرمودند: «هر کس برای مردم، بدون علم و هدایت الهی فتوا بدهد، فرشتگان رحمت و عذاب او را نفرین نموده و گناه آنان که نظر خطای او را به کار بندند، بر عهده اوست؟» ۱۲
و نیز در حدیثی دیگر، به کار بستن این راه کارهای نادرست را دشمن با خدا تلقی نموده و فرمودند: «هر کس با رأی شخصی خود برای مردم فتوا بدهد، در دین خدا بدون دانش گام برداشته و هر کس دین خدا را بدون علم بپیماید، با خدا به دشمنی برخاسته است؛ چرا که بدون علم، حکم به حلال و حرام داده است.» ۱۳
امام بهترین راه را برای جلوگیری از خطر ابتلا بدان ضرورت احتیاط در مسائل پیچیده و واگذاری آن به اهلش میدانست. در این مورد، امام همواره به شاگردانی که زیاد به بحث و بررسی پیرامون موضوعات فقهی و اصولی میپرداختند، این نکته را گوشزد میفرمود. «محمد بن طیار» میگوید: ابا جعفر (علیه السلام) به من فرمود: آیا تو با مردم [در مورد مسائل فقهی و اصولی]بحث میکنی؟ عرض کردم: آری. فرمود: و تو در برابر هر پرسشی، پاسخی ارائه مینمایی؟ گفتم: بلی [همین طور است]. امام با ناراحتی فرمود: پس تو کی [سکوت میکنی و آن را به اهلش که ما باشیم]واگذار مینمایی؟» ۱۴
در همین راستا، داستان جالب دیگری را «ابوحمزه ثمالی» روایت میکند که روزی در مسجد الرسول نشسته بودم که مردی داخل شد مدتی نگذشت که ابوجعفر (علیه السلام) نیز وارد مسجد شد، در حالی که جماعتی از اهل خراسان و دیگر بلاد او را همراهی میکردند و از او پرسشهایی راجع به حج میپرسیدند. رفت تا در جایگاه خود بنشیند. مرد دانشمند نیز نزدیک او نشست.
من نیز [به دلیل کنجکاوی از پرسشهای او] در محلی نشستم که صدایشان را [به خوبی] بشنوم. چند تن از دانشمندان نیز حضور داشتند. وقتی امام پرسشهای آنان را پاسخ داد، متوجه مرد شد و پرسید: کیستی؟ گفت: من قتادة بن دعامة بصری هستم. امام پرسید: آیا همان فقیه اهل بصره نیستی؟ گفت: آری. ابوجعفر (علیه السلام) فرمود: وای بر توای قتاده! به درستی که خداوند بلند مرتبه و بزرگ دستهای از آفریدگان خود را آفرید و آنان را حجت بر دیگر آفریدگان قرار داد. آنان «اوتاد» روی زمین هستند که برابر پروردگارشان ثابت قدم و برگزیدگان علم الهی میباشند که خدا آنان را پیش از آفریدن انسانها برگزید و در سایه سار عرش خود جای داد.
قتاده مدتی طولانی سکوت کرد و سر فرو افکند. پس گفت: پروردگار تو را آرامش بخشد. به خدا قسم که من پیش روی بسیاری از دانشمندان نشسته ام و حتی ابن عباس را هم درک کرده ام، ولی هرگز این گونه که در محضر شما مضطرب و پریشانم، نزد هیچ کدام آنها نبوده ام. سپس گفت: اکنون بفرمایید حکم پنیر چیست؟ امام باقر (علیه السلام) لبخندی زد و فرمود: سؤالت فقط همین بود؟ پاسخ داد: همه را اکنون فراموش کرده ام. امام فرمود: [خوردن آن]اشکالی ندارد.۱۵
امام اگر چه مسیر را برای اجتهاد اصحاب و دانشمندان میگشود، اما همواره سعی میکرد تا تلاشهای آنان را نیز در این راستا زیر نظر داشته باشد.
امام باقر (علیه السلام) جایگاه ویژه و وارستهای برای فقه و تعمیق در آن و به اصطلاح تفقه در دین انگاشته و فرد فقیه در دین را شخصیتی ممتاز و برجسته در دین معرفی مینمودند و میفرمودند: «مُتِفَقِّهٌ فی الدّینِ أشَدُّ عَلَی الشَّیطانِ مِن عِبادةِ ألفَ عابِدٍ»؛ یک فقیه در دین برای شیطان از عبادت هزار عابد بالاتر و خطرناکتر است.۱۶
ایشان ضمن تشویق و ترغیب دیگران به تفقه در دین میفرمودند: «در حلال و حرام [خدا]تفقه کنید تا از «اعراب» [بادیه نشین [ نباشید.» ۱۷
همچنانکه خداوند متعال در رابطه با نادانی و جهل اعراب بادیه نشینی که به سختی اسلام را میپذیرفتند، فرمود: «الأعرابُ أشَدُّ کُفراً وَ نِفاقاً»؛ ۱۸ اعراب [بادیه نشین]کفر و دورویی شان بیشتر است. اگر چه این روایت به طور مستقیم دلالت بر اجتهاد ندارد، اما از آن جا که بن مایه اصلی آن تفقه در دین است، میتوان گفت که به گونهای تلویحی به ترغیب و تشویق مردم برای به دست آوردن آن اشاره دارد. از این رو، امام باقر (علیه السلام) نسبتاً در این زمینه به اصحاب و نزدیکان خود سخت گیر به نظر میرسیدند و گاه با تهدید زمینههای تحریک آنان را برای دنبال کردن این سنت فراهم میآوردند و میفرمودند: «اگر جوانی از جوانان شیعه را نزد من آورند که دنبال تفقه در دین نباشد، او را تنبیه خواهم کرد».۱۹ که از این مطلب به خوبی حساسیت و اهمیت موضوع فهمیده میشود. امام با تبیین شرایطی خاص برای تفقه و چار چوب ایفای نقش یک فقیه، فقیه راستین را فردی ساده زیست و متمایل به آخرت معرفی نمودند.
در این راستا، روزی فردی از امام مسألهای را میپرسد و امام پاسخ او را میگوید. مرد از پاسخ امام تعجب کرده و میگوید: نظر فقها چیزی غیر از این است]که شما فرمودید]. امام در پاسخ میفرمایند: «وَیْحَکَ إنَّ الفَقِیهَ الزّاهِدُ فی الدّنیا، الرّغبُ فی الآخِرة و المُتَمَسِّکُ بِسُنَّةِ النَّبی (صلی الله علیه وآله)»؛ وای بر تو! (آیا فقیه را این گونه میپنداری؟) فقیه راستین کسی است که دوری گزین از دنیا، راغب به امر آخرت و تمسک کننده به سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله) است.۲۰
پی نوشت ها
۱ ـ سید حسن صدر، الشیعة و فنون الاسلام، تهران، مطبعة العرفان، بی چا، ۱۳۳۱ ه. ش، ص ۹۵.
۲ ـ سید محسن امین، أعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بی تا، ج ۱، ص ۱۳۷.
۳ ـ مائده/ ۶.
۴ ـ محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ پنجم، ۱۴۰۳ ق، ج ۱، ص ۲۹۰.
۵ ـ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۶۲ ه. ش، ج ۲، ص ۲۷۶.
۶ ـ روح الله الخمینی، الرسائل، قم، اسماعیلیان، ۱۳۸۵ ق، ج ۲، ص ۱۲۸.
۷ ـ شیخ محمد التستری، قاموس الرجال، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، چاپ دوم، ۱۴۱۰ ق، ج ۱، ص ۹۷.
۸ ـ همان، ص ۱۰۰.
۹ ـ به یاد داشته باشیم که اهل سنت هر گونه اجماع را معتبر میدانند که همه آنها در فقه شیعه معتبر نبوده و فقط اجماعی که کاشف از قول معصوم باشد، حجیت دارد. ر. ک: محمد دشتی، اجتهاد و تقلید، قم، نشر مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) چاپ اول، ۱۳۷۴ ش، ص ۱۱۹.
۱۰ ـ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۳۹: «یا زُرارَة إیّاکَ وَ أصحابَ القِیاسِ فِی الدِّینِ، فَإنَّهُمْ تَرَکُوا عِلْمَ ما وُکِّلُوا بِه و تَکَلَّفُوا ما قَدْ کَفَّوهُ یَتَأَوّلُونَ الأَخْبارَ وَ یُکَذِّبُونَ عَلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ کَأنَّ بِالرَّجُلِ مِنْهُم یُنادِی مِنْ بَیْنِ یَدَیْه فَیُجیبُ مِنْ خَلْفِهِ و یُنادِی خَلْفَهُ فَیُجِیبُ مِنْ بَینِ یَدَیْهِ قَدْ تاهُوا وَ تَحَیَّرُوا فِی الأرضِ وَ الدِّینِ».
۱۱ ـ بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۰۸: «انَّ السُّنَّةَ لا تَقاسُ و کَیْفَ تَقاسُ السُّنَّةُ وَ الحائِضُ تَقضِی الصِّیامَ و لا تَقضِی الصَّلاةَ؟!»
۱۲ ـ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۱۸: «مَن أفْتَی النّاسَ بِغیرِ عِلمٍ و لا هُدیً مِنَ اللهِ لَعَنَتْهُ مَلائِکَةُ الرَّحمةِ و مَلائِکَةُ العُذابِ و لَحِقَه وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفَتْیاهُ».
۱۳ ـ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۲۵: «مَن أفْتَی النّاسَ بِرَأیِهِ فَقَدْ دانَ اللهَ بِما لا یَعْلَمُ، وَ مَنْ دانَ اللّهُ بِما لایَعْلَمُ فَقد ضادَّ اللّهَ حیثُ أحَلَّ و حرَّمَ فِیما لا یَعْلَمُ».
۱۴ ـ بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۰۷.
۱۵ ـ شیخ عباس قمی، أنوار البهیه فی تواریخ الحجم الإلهیة، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۸ ق، ص ۱۳۶؛ بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۳۵۸.
۱۶ ـ ابوجعفر بن الحسین بن فرّوخ صفار القمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه وآله)، قم، منشورات مکتبة آیة الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ ق،