پنج سال از حمله ایالات متحده به عراق گذشت. عمر حضور نیروهای خارجی در افغانستان هم به هفت سال رسیده است.
از یازدهم سپتامبر سال 2001 تا كنون استراتژیهای اسلامگرایان تندرو كه این روزها از آنها با نام القاعده یاد میشود، تفاوتهای بسیاری كرده است.
روزنامه كارگزاران در ادمه چنين مي نويسد:اگر یازدهم سپتامبر هفت سال پیش تعصب اسلامگرایان القاعده فكر استخدام زنان را هم بر ذهن تروریستهایی همچون القاعده حرام كرده بود، این روزها در عراق استفاده از بمبگذاران انتحاری تبدیل به سنتی دیرینه شده است.
10 سال پیش زمانی كه نیروهای طالبان در افغانستان بدترین شكنجههای روحی را بر زنان تحمیل كرده و آنها را خانهنشین كردند، هیچكس گمان نمیكرد روزی فرا برسد كه تندروهایی با همان خطمشی فكری زنان را از پستوی خانه بیرون بكشند و جایگاه آنها را تا جایگاه یك خانم بمبگذار بالا ببرند! این روزها در بغداد، بصره یا موصل كه قدم بزنی باید حدالامكان مراقب زنان سیاهپوشی باشی كه از كنارت میگذرند، هر كدام آنها میتوانند یكی از شیرزنانی باشند كه القاعده با اینگونه خطاب كردنشان بمب بر بدنهایشان میبندد و دكمهای را در میان انگشتان لرزانشان قرار میدهد.
دستور تنها چند جمله است: به هدف كه رسیدی در دل نیت كن. دكمه را فشار بده. آن سوی این صدای مهیب، درهای بهشت است كه به رویت گشوده میشود.
"حسنه مری" یكی از همین دست زنان است؛ زنانی كه خود را منفجر میكنند تا خوشخدمتی به القاعده كرده باشند. یك سال پیش بود كه حسنه در ایستگاه پلیسی در استان انبار عراق، همان دكمه معروف را فشار داد. دكمهای كه قرار بود او را از رنجهای دنیوی نجات داده و به بهشت برساند.
هیچ كدام از دوستان و بستگان حسنه تصویری از او در هنگام خواندن قرآن در ذهن ندارند. او حتی برای یك بار هم در مسجد محل سكونتش در صف نمازگزاران دیده نشد. بارها دوستانش از او شنیده بودند كه امام جماعت مسجد را مورد تمسخر قرار میداد. بنابراین، این تعالیم مذهبی نبود كه در آن بعد از ظهر تابستان گرم استان انبار، حسنه را تشویق به منفجر كردن خود كرد؛ حملهای انتحاری كه جان سه افسر پلیس را گرفته و حداقل 10 شهروند غیرنظامی را زخمی كرد.
مذهب شاید انگیزه حسنه برای انجام عملیات انتحاری نبود اما او قربانی آخرین استراتژی تندروهای مسلمان برای نیل به اهدافشان شد: استفاده از زنان برای نفوذ در خط حمله دشمن.
از زمان آغاز جنگ عراق هزار مورد حمله انتحاری به ثبت رسیده است كه30 مورد از بمبگذاران را زنان تشكیل دادهاند. با وجود اینكه میزان حضور زنان در این حملات بسیار كمتر از مردان بوده اما پنتاگون در گزارش اخیر خود اعلام كرده است كه میزان استفاده از زنان در این عملیاتها افزایش فاحشی یافته است.
پوشش اسلامی زنان در عراق بهگونهای است كه زنان میتوانند زیر چادر خود هرگونه مواد منفجره را روی بدنهایشان جاسازی كرده و اندك توجهی هم جلب نكنند. بدینترتیب زنانی كه از سوی القاعده مفتخر به انجام این عملیات میشوند به راحتی از ایستهای امنیتی عبور كرده و در بهترین نقطه استراتژیك خود را منفجر میكنند.
اوایل هفته گذشته بود كه بمبگذار انتحاری زن در بعقوبه با منفجر كردن خود 16 نفر را كشته و منجر به زخمی شدن 35 شهروند غیرنظامی شد. چند روز پیش از این حادثه هم دو مرد و چهار زن در عملیاتی مشترك در بازاری در شمالغربی بغداد جان 63 شهروند غیرنظامی را گرفتند.
تجربه نشان داده است كه در تمامی این موارد زنان به راحتی از میان لایههای امنیتی عبور كرده و خود را به اهداف مورد نظر القاعده رساندهاند.
در كشوری كه فرهنگ مذهبی غالب بر آن اجازه بازرسی زنان را به مردان نمیدهد و همچنان در برابر استخدام پلیس زن هم مقاومت میشود، زنان به راحتی میتوانند از تمامی ایستهای بازرسی عبور كنند. زنان با پوشش چادر سر تا پا مشكی، خود را به امنیتیترین نقاطی كه یك بمبگذار انتحاری مرد خواب آن را هم نمیبیند، میرسانند.
شاید آخرین لحظات زندگی بمبگذاران انتحاری كاملا شبیه به هم باشد اما داستان زندگی آنها و انگیزه هر كدام با دیگری متفاوت است. آنچه كه حسنه را وادار كرد تا در آن روز گرم تابستانی همزمان به زندگی خود و دهها انسان دیگر پایان دهد، نمایی است از ناامیدی زنان عراقی؛ ناامیدی از آینده و سرخوردگی از گذشته.
خواهر و مادر حسنه پس از این حادثه به سوریه پناهنده شده و نام خانوادگی خود را هم تغییر دادند. آنچه كه این دو نفر در خصوص زندگی حسنه میگویند با داستانی كه پلیس عراق در اختیار رسانهها قرار داد كم و بیش شبیه یكدیگر است.
دو داستانی كه میتوان با به هم دوختن شباهتهایشان به انگیزه حسنه پی برد. القاعده پس از آنكه حسنه ماموریت خود را با موفقیت به پایان رساند، دو نوار ویدیوئی برای خواهر و مادر او ارسال كرد البته به انضمام یك كارت تبریك! زمان یكی از این دو نوار ویدیوئی به پیش از آغاز عملیات بازمیگردد، روزی كه حسنه مقابل دوربین ایستاده و وصیت خود را قرائت میكند. نوار دوم فیلمبرداری از نحوه انجام عملیات توسط حسنه است.
داستانی كه پس از شنیدن سخنان خانواده حسنه به ذهن خطور میكند، داستان زنی است قوی كه مرگ برادرش او را دیوانه میكند.
تامر برادر حسنه است. جوانی كه خود داوطلبانه با عضویت در القاعده قصد شركت در عملیات انتحاری را داشته است. اوایل سال 2007 میلادی بود كه تامر برای شركت در عملیات انتحاری به همراه تعدادی از دوستانش سوار تاكسی میشود.
در تاكسی زمانی كه یكی از بمبگذاران قصد امتحان كردن بمبهای كارسازی شده روی بدن خود را داشت دكمه قرمز به اشتباه فشار داده میشود و تمامی سرنشینان خودرو از جمله تامر جان خود را از دست میدهند. این حادثه بر روحیه حسنه تاثیر بسیاری میگذارد. این مرگ برادر نیست كه او را از خود بیخود كرده است بلكه این حقیقت كه تامر نتوانست عملیات مورد علاقهاش را با موفقیت به پایان برساند همچون خورهای روح حسنه را میآزارد.
سدیه خواهر حسنه در این خصوص میگوید: حسنه خود را برای شنیدن خبر مرگ برادر مهیا كرده بود. اما این حقیقت كه تامر نتوانست شهید شود، خارج از تحمل حسنه بود.
پس از این حادثه حسنه خود را در اتاقی زندانی كرده و چند هفته از منزل خارج نمیشود. همسایگان به سدیه خبر داده و ادعا میكنند كه بیشك حسنه در حبس خود جان داده است. درهای اتاق به زور باز شده و حسنه در حالی كه با مرگ چند قدمی بیش فاصله ندارد به بیمارستان منتقل میشود.
وضعیت عمومی حسنه اندك اندك بهبود یافته اما شكست برادر در به پایان رساندن این عملیات یك لحظه هم ذهن حسنه را رها نمیكند. سرانجام حسنه به این نتیجه میرسد كه تنها راه برای آرام كردن روح برادر به پایان رساندن ماموریت نیمهتمام او است. حسنه با همكاران سابق برادرش تماس گرفته و پیشنهادی را مطرح میكند: اگر یكی از كمربندهای انتحاری را به من بدهید، در همان مكانی كه قرار بود تامر شهید شود، خود را منفجر خواهم كرد.
همكاران تامر به حسنه اطمینان ندارند. در حقیقت آنها مطمئن هستند كه حسنه در آخرین لحظه جا خواهد زد. سرانجام اصرارهای حسنه به نتیجه رسیده و او برای گرفتن تایید از مقامات رده بالای گروه راهی سوریه میشود. سرانجام كمربند انتحاری به حسنه داده میشود.
جولای سال گذشته ساعت نه و نیم صبح بود كه حسنه به ایست بازرسی مورد نظر رسید.
قریب به 40 سرباز در ایست بازرسی به چشم میخورند. یك راننده تاكسی وارد منطقه شده و زنی سیاهپوش را پیاده میكند. شاهدان عینی حسنه را اینگونه توصیف كردند: زنی كوتاه قد كه عبایی سیاه بر سر داشته و صورتش را با روبند پوشانده بود. زمانی كه حسنه در حال نزدیك شدن به ایست بازرسی بود زمین میخورد. به گفته شاهدان عینی زن از ماموران پلیس كمك خواسته و میگوید: كمك كنید من آسیب دیدهام.
زمانی كه دو افسر پلیس به حسنه نزدیك میشوند، دستان حسنه در زیر چادر دكمه قرمز رنگ را فشار میدهد. هر دو افسر كشته شده و نفر سوم هم به شدت زخمی میشود. اتوبوس حامل شهروندان غیرنظامی نیز آتش گرفته و پنج مسافر آن به شدت میسوزند.
یك هفته پس از مرگ حسنه، دو نوار ویدیوئی در اختیار خانوادهاش قرار میگیرد. خواهر حسنه میگوید: به سختی توانستم زن داخل این نوار را شناسایی كنم. او حسنه بود اما از تامر خبری نبود. زمانی كه تامر مرد، حسنه تبدیل به نیمهای ناقص شد، در این نوار میتوانید همان نیمهناقص را ببینید.
فیلمبرداری از آخرین لحظات زندگی بمبگذاران انتحاری امری مرسوم است. در هر دوی این نوارها بمبگذاران انتحاری چه زن و چه مرد آیههایی از قرآن در خصوص شهادت را قرائت كرده و دشمنان خود را نفرین میكنند.
حسنه در این نوار ویدیوئی روبند بر صورت ندارد و موهای مشكیاش به خوبی مشهود است. او به دوربین زل زده و با صدایی آرام با خانوادهاش صحبت میكند. با وجود اینكه حسنه به هیچ متنی نگاه نمیكند اما آنچنان بیوقفه سخن میگوید كه گمان میكنید متن را از قبل حفظ كرده است. در این نوار 15 دقیقهای حسنه تمام مدت از تامر برادر كوچكترش صحبت میكند.
گویا داستان پسر بچهای بازیگوش را تعریف میكند كه روزهای كودكی را پشت سر گذاشته و جوانی مورد احترام همگان شده است. حسنه در این نوار تاكید میكند كه تامر حاضر بود برای شادمانی خانوادهاش جانش را هم تقدیم كند. از استعداد او در طراحی و نقاشی سخن میگوید و از مهارتش در امور فنی. در این نوار ویدیوئی حسنه حتی یك بار هم مشروعیت مذهبی به عملیاتی كه قرار است انجام دهد، نمیبخشد. شاید به همین دلیل باشد كه القاعده این نوار را روی وبسایت مخصوص خود قرار نداده است.
حسنه تنها در چند عبارت به حضور آمریكاییها در عراق اشاره میكند و میگوید: زمانی كه سربازان آمریكایی برای نخستینبار به روستای ما آمدند تامر بلافاصله طرحی از یكی از پرندگان بومی آمریكا كشیده و آن را به فرمانده آنها داد. فرمانده از سرعت و مهارت او در طراحی تعجب كرده بود.
حسنه در پایان وصیتش گفت: اكنون من هم میروم تا در بهشت به برادرم ملحق شوم. در نوار ویدیوئی دیگر، حسنه در ماشین و همراه دو مرد دیده میشود. حسنه در حالی كه روبند بر صورت ندارد از شیشه ماشین مناظر بیرون را نگاه میكند.
حس خاصی در صورتش نیست. زمانی كه به مقصد نزدیك میشوند حسنه نگاهی به دوربین انداخته و صورتش را با روبند میپوشاند. كمربند انتحاری را بازرسی كرده و از خودرو پیاده میشود. هنوز پاهای حسنه به زمین نرسیده كه یكی از همراهان مرد داخل ماشین میگوید: حسنه، خدا بزرگ است.
حسنه نه پاسخی میدهد و نه صورتش را بر میگرداند. ماشین كه از ایست بازرسی فاصله میگیرد تصویر حسنه كوچك و كوچكتر میشود. یك دقیقه بعد صدای انفجار مهیبی به گوش میرسد. مردی كه دوربین را در دست دارد فریاد میكشد: خدا بزرگ است. زن احمق ماموریتش را تمام كرد