در پيام ارسالي برخي از بينندگان «تابناك» كه خود را شماري از روزنامهنگاران عضو انجمن صنفي روزنامهنگاران معرفي كردهاند، آمده است:
انجمن صنفي روزنامهنگاران ايران، از جمله تشکلهاي صنفي است كه در ظواهر امر، نشان از ورود آن به سياست ميدهد و حتي آلوده به سياسي کاري است و بسياري نيز اين آلودگي را ناشي از رويکرد هيأت مديره آن ميدانند مانند آن که به جاي فعاليت صنفي و حرفهاي و اولويت دادن به منافع اعضاي انجمن که بيشتر آنان به لحاظ شغلي در وضعيت نامطلوبي بوده و به ويژه از حمايتهاي لازم براي پايداري شغل و تأمين اجتماعي برخوردار نيستند، اين تشکل صنفي را شعبهاي از حزب مطبوع خود مشاركت انگاشته و سعي در بهرهبرداري حداکثري از آن به سود گرايشهاي مطلوب خود دارند.
اين وضعيت موجب شده تا حال و روز «انجمن صنفي» تابعي از حال و روز «حزب سياسي» باشد؛ با درگيريها و رقابتهاي درون حزبي، انجمن نيز دستخوش درگيري و ناکارآمدي ميشود و... .
سخن گفتن از مضرات آفت حزبي شدن انجمن صنفي طول و تفصيل دارد و هم حزبيها و هم انجمنيها اين را خوب ميدانند که چنين وضعيتي اگر براي حزب مفيد باشد، براي انجمن سم است.
با اين حال، معلوم نيست چرا هيأت مديره کنوني انجمن تغيير نميکند! البته بديهي است که اين مديران به انحاي گوناگون ميز مديريت را بچسبند و در حقيقت، آنچه باعث شده انجمن به اين حال و روز بيفتد، همين تمايل چند نفر گرداننده آن است، وگرنه بعيد است در انجمن کسي از اعضا، رغبتي به «ابزار و عمله حزب» شدن تن دهد و به طريق اولي، دنبال سياسي کاري برود.
به ترکيب هيأت مديره انجمن توجه کنيد: شمس الواعظين (کارگزاران / مشارکت)، مزروعي (مشارکت)، رجايي (ملي مذهبي / مشارکت)، مفيدي (کارگزاران / مشارکت)، ارغنده پور (مشارکت)، زيدآبادي (ملي مذهبي / نهضت آزادي / مشارکت).
بايد گفت بيشتر اين افراد، بيش از آنکه شهره به روزنامهنگار باشند، افرادي سياسي هستند که به خاطر عمل و مواضع سياسيشان در اين چند سال اخير، مورد توجه بودهاند. به همين دليل است که قرار گرفتن آنها در رأس يک انجمن صنفي، شايبه سياسي بودن انجمن را شدت بخشيده و رفتار کنوني آنها هم درستي اين گمان را متأسفانه تأييد کرده است.
از سوي ديگر، وابسته کردن و گره زدن موجوديت انجمن به احزاب سياسي، اين پيامد خطرناک را داشته که جناح رقيب که هم اکنون قدرت را در دست دارد، به انجمن به عنوان ابزار سياسي جناح مقابل بنگرد و نسبت به آن روي خوش نشان ندهد. چنان که اين وضعيت در دوره اصلاحات نسبت به تشکلهاي وابسته به جناح مقابل وجود داشت. در عالم سياست، اين موضوع و موضع و رفتار، شايد امري معمولي باشد، اما در برخورد با يک تشکل صنفي، نبايد کار به دعواها و موضعگيريهاي سياسي بکشد.
اگر بناست اين انجمن، صنفي باشد، راهي نيست جز حزبزدايي از آن. مروري بر نوشتههاي منتشره مديران کنوني انجمن درباره وضعيت انجمن در سال ها و به ويژه ماههاي اخير کاملاً آشکار ميکند که آنان چندان دغدغه اي از بابت انحلال انجمن نداشتهاند، بلکه بيشتر ميترسند انجمن از کنترلشان بيرون رفته و از ارايه خدمات به حزب متبوعشان خودداري کند.
به هر حال، انجمن با اين وضع و به عنوان شاخه مطبوعاتي احزاب مشارکت نميتواند به حيات خويش ادامه دهد و بايد مديراني توانا آن را به عنوان يک انجمن صنفي و به گونهاي درست هدايت کرده و از مشکلات و معضلات كنوني برهانند. البته اگر دير نشده باشد.
جمعي از روزنامهنگاران عضو انجمن صنفي روزنامهنگاران ايران