يك حقوقدان درباره وقوع قتلهاي زنجيرهاي گفت: قتلهاي زنجيرهاي نمود بيروني عقدههاي شخصيتي افراد است.
نعمتالله احمدي، حقوقدان دادگستري تهران در گفتوگو با فارس در خصوص وقايع اتفاق افتاده از قبيل حادثه وقوع قتلهاي زنجيرهاي در شهرستان كرج كه در آن فردي 8 زن را به طور يكسان به قتل رسانده است، اظهار داشت: هيچ جامعهاي نبوده و نيست كه از اينگونه قتلها مبرا باشد.
وي در ادامه افزود: در هر كشوري فرهنگ خاصي بر افراد آن جامعه حاكم است كه ساختارهاي فرهنگي در ناهنجاريهاي جامعه تاثير گذاشته و جرمهايي مثل قتل بسته به نوع جوامع با يكديگر متفاوت است.
احمدي اضافه كرد: در قانون اساسي تبصرهاي به نام پيشگيري قبل از وقوع جرم داريم به اين معني كه پيشگيري بايد قبل از وقوع جرم در جامعه اتفاق افتد و اين از وظايف قوه قضائيه و پليس است.
وي اضافه كرد:با اينكه در قانون اساسي نقش پليس براي پيشگيري از جرم مشهود بدون اجازه قاضي تاييد شده است اما حتي در مواقع اينچنيني هم پليس نميتواند به راحتي انگيزهاي براي چنين قتلهايي پيدا كند و اين كار نياز به تحقيقات گسترده دارد.
احمدي با بيان اين مطلب كه قتلهاي زنجيرهاي را ميتوان نمود بيروني عقدههاي شخصيتي افراد عنوان كرد، اضافه كرد:جوامع از افرادي تشكيل شده است كه داراي عقدهها و انگيزههايي براي زندگي هستند كه هر اتفاقي در طول زندگيشان ميتواند تمام زواياي زندگي آنها را مورد احاطه قرار دهد كه اين فرد (اميد 22 ساله) هم از اين قاعده مستثني نبوده و بايد وي را از نظر روانشناسي مورد بررسي قرار داد چرا كه يك فرد از جهات بسيار ميتواند انگيزه اين كار را پيدا كند.
وي در خصوص انگيزههاي روانشناسي، نظريه فرويد را مطرح كرد و افزود: فرويد در يكي از نظريههاي خود ميگويد آخرين وزنه و فشاري كه روي يك فرد وارد ميآيد و مقاومت وي را ميشكند شايد اندازه پر كاهي سنگيني نداشته باشد.
وي در ادامه اضافه كرد: مثال فرويد در اين زمينه اين است كه وقتي روي يك چوب باري را ميگذاريم و بدون در نظر گرفتن ضريب مقاومت آن ،باز هم روي آن اضافه بار ايجاد ميكنيم ، شايد تحمل چوب تا 50 كيلو ادامه داشته باشد ولي زماني ميرسد كه اگر فقط پر كاهي را روي آن بگذاريم ممكن است چوب بشكند كه اين همان ظرفيت افراد است در برابر مشكلاتي كه برايشان به وجود ميآيد.
احمدي اضافه كرد: ما هيچ موقع درمان نداشتهايم و به دنبال اين نبودهايم كه در موارد خاصي همچون اين ماجرا ( قتلهاي زنجيرهاي ) درماني پيدا كنيم كه البته رسيدن به راه حل مناسب نياز به تحقيق و بررسي دارد و به راحتي نميتوان درماني پيشنهاد كرد.
وي تصريح كرد: اين قاتل را ميتوانيم از ديدگاه روانشناسي مورد بررسي قرار دهيم به طوريكه عقده اديپ در وي تاثير گذاشته و باعث ايجاد اين قتلها شده ،كه اين عقده در روانشناسي معروف است.
اين حقوقدان از نظر روانشناسي درباره اميد ميگويد: اميد فردي است كه تازه زندگي خود را شروع كرده و مشخص است اين فرد به دنبال هواهاي نفساني نبوده است چرا كه در سن 18 سالگي ازدواج ميكند. بايد ديد علت و انگيزه واقعي چه بوده است.اميد در روز حداقل 20 زن را سوار ماشين خود ميكرده و چون زاويه ديد وي از زني كه قبلا با او برخورد داشته، منفي بوده و به دنبال اين ميگشته كه افرادي را كه داراي اين گونه تفكر و يا كاراكتر هستند و يا به قصد سوالپيچ كردن وي ، سوار برخودروي او مي شدند، بدون هيچ گونه دليل منطقي و يا احساس نا امني ، طعمه خود قرار داده و فقط براي ارضاي ميل انتقام خواهي از آنها اين قتلها را انجام داده است.
وي ادامه داد: اميد در نهايت بعد از 8 قتل عقده هيجان خواهياش فروكش كرده و به قول معروف خسته شده و زماني كه اين فرد از تمامي قتلها دست كشيده و در منطقهاي از رامسر به عنوان سرايدار قصد استخدام را داشته به وسيله پليس به دام ميافتد.
احمدي اضافه ميكند:اين فرد ميدانسته كه تحت تعقيب است چون مرتكب جرم آدم كشي شده و كسي هم كه جرم و خلاف قانون انجام دهد از نظر روحي داراي شرايط ايدهالي نيست به خصوص كه انگيزههاي قتلي وي بازتاب بيروني داشته و جنازهاي بر روي دست وي باقي مانده است.سوال من اين است كه چرا پليس از قتل اول به دنبال راهكار و يا پيگيري قضيه به صورت جدي نبوده است.
اين حقوقدان با بيان اينكه اميد اولين قتل خود را در سن 18 سالگي انجام داده و پليس پس از گذشت 5 سال توانسته وي را دستگير كند اضافه كرد: پليس اظهار داشته از قتل سوم و چهارم به اين نتيجه رسيده است كه يكسري قتل در منطقهاي خاص اتفاق افتاده كه آلت قتاله در تمام آنها مشابه است كه در آن قاتل زنها را به خانه خود برده و بعد از تجاوز ،آنها را كشته و در ماشين خود قرار داده و در خارج از خانه در جايي آنها را ميانداخته است.
اين جامعه شناس با بيان اين مطلب كه اين گونه قتلها را از سه ديدگاه حقوقي ، روانشناسي و جامعهشناسي ميتوان مورد بررسي قرار داد ، اظهار داشت:اين موضوعات، موضوعات سادهاي نيست كه به راحتي از كنارشان بگذريم. در واقع ما بايد با دقت و وسواس بيشتري با اين گونه مسائل اجتماعي برخورد كنيم. اولا چرا جامعه به سمتي ميرود كه اين افراد را به بار ميآورد ، ثانيا ديدگاههاي روانشناسي افراد مورد بررسي قرار گيرد كه چرا يك فرد، انگيزه براي كشتن حتي يك آدم را در خود ميبيند و ميتواند هم نوع خود را به راحتي از بين ببرد. و در نهايت بايد باب حقوقي مسئله را مورد بررسي قرار دهيم.