در متون اسلامي به واژگاني مانند قناعت، اقتصاد، اسراف و تبذير برمي خوريم که مسلمانان را به مصرف اندک و بهره برداري بهينه از داشتهها فرا ميخواند و ريخت و پاش کنندگان منابع را «برادران شيطان» مينامد.
متاسفانه مساله مصرف به اندازه نياز و بهرهبرداري بجا از منابع، مانند ديگر آموزههاي گرانسنگ اسلامي، به سبب تنبلي فکري ما، مورد کنکاش و بازتوليد قرار نگرفته و جزييات آن همراه با دگرگونيهاي جامعه، روشن نگرديده است.
ناگفته نماند که موضوع مصرف برابر با نياز و بهرهبرداري بجا از منابع (يا همان زهد)، امروزه با دستهاي از آداب وسنتهاي مذهبي، که در سراسر تاريخ، آرام آرام، به مسلمات ديني ما تبديل شده؛ در تقابل قرار گرفته است. چنان که اصلاح الگوي مصرف، خواهي نخواهي موجب ميشود تا بخشي از رفتار، سنت و آداب مذهبي را کنار بگذاريم و در دستهاي از کنشها به آنچه که تا کنون «غربي»اش ميخواندهايم؛ نزديک شويم.
اين مساله سبب گرديده است تا موضوع اصلاح الگوي مصرف و بالا بردن بهرهوري، در جوامع سنتي که واقعيت و تماميت دين را تنها در به جا آوردن برخي آداب و مراسم ميبينند؛ با دشواري روبه رو شود.
ولي حقيقت اين است که راز ماندگاري يک دين در نو شدن، انطباق با نيازهاي روز و کنار رفتن پيرايهها از چهره تابناک آن ميباشد.
در راستاي دستيابي به الگوي تازهاي از مصرف و بهره وري بيشتر از منابع و فرصتها و با هدف سربلندي جوامع اسلامي و زدودن زنگارها و پيرايهها از مذهب؛ اين نوشته، پارهاي از آداب، سنتها و رفتارهاي ديني مرسوم را مورد خرده گيري و واکاوي قرار داده است. خواسته نگارنده اين است که در صورت راستي و درستي مطالب، مورد پشتيباني قرار گيرد و ديگران دامنه بحث را پي گيرند و در صورت نادرستي و ناسنجيده بودن استدلالات، اهل قلم و منبر وي را به راه صواب رهنمون کنند.
نمونههايي از آيينها و رفتارهاي مذهبي مشمول اصلاح الگوي مصرف:
1- نذورات خوراکي: در گذشتههاي دور «فقير بودن»، برابر با «گرسنه بودن» بوده و سير نمودن يک فرد گرسنه و دادن يک وعده غذايي به او به معناي دور کردن فقر از او بوده است.
به همين جهت نذر غذا وتوزيع آن ميان فقيران، به عنوان يک آموزه ديني مورد پذيرش مردم قرار گرفت. ولي امروز، نداشتن مسکن، عدم دسترسي به بهداشت و درمان، نداشتن امکانات آموزشي و مانند آن از مصداقهاي فقر به حساب ميآيد. بنا براين، کارکرد نذورات در شرايط کنوني و صرفا به شکل سنتي آن، فاقد اثربخشي است.
افزون براين، امروز نذورات معمولا ميان اطرافيان که نيازي به وعده غذايي ندارند؛ توزيع ميگردد. براين پايه، نذورات، نوعي هدر دادن منابع است و بايد در شکل اجراي آن تجديد نظر شود.
2- افطاريهاي ماه رمضان: ماه رمضان به جهت خودداري از خوردن و آشاميدن در ساعات روز، بهترين فرصت براي صرفه جويي و نشانهاي از لزوم کم مصرف کردن است. ولي متاسفانه مصارف غذايي در اين ماه بيشتر ميشود. پرخوري در ساعات مجاز خوردن وپختن خوراکيهاي رنگارنگ ودادن افطاري به غير نيازمندان، خود نوعي اتلاف منابع است.
3- تعطيلات مذهبي: تعطيل کردن روزهاي ولادت وشهادت امامان معصوم به منظور بزرگداشت ايشان؛ که منجر به ايجاد وقفه در امور اداري، آموزشي و اقتصادي در جوامع اسلامي ميگردد، ميتواند نمونهاي از ضايع کردن منابع و عدم استفاده از امکانات باشد. آيا به راستي دست کشيدن از کار و نشستن در خانه، موجب شادي و رضايت آن امامان ميگردد؟ آيا با تعطيل نبودن ادارات و برگزاري يک مراسم مختصر در محل کار و در مدارس يا دانشگاهها امکان بزرگداشت آن بزرگان بهتر فراهم نميآيد؟
4- برگزاري تجمعات و ايراد سخنراني: با توجه به گسترش رسانههاي ديداري، شنيداري و نوشتاري و فراهم شدن امکان دسترسي مردم به اطلاعات و از سوي ديگر بالا رفتن تعداد افراد با سواد، به نظر ميآيد که شيوه سنتي ايجاد ارتباط با مردم واطلاع رساني به آنان، کارکرد خود را از دست داده است. امروز ديگر نيازي به تجمع براي نشان دادن «وحدت، حمايت و قدرت» نيست. در ادبيات سياسي، امروز شيوهها و معيارهاي ديگري براي اندازه گيري ميزان اقبال مردم، تعريف شده است. بنا بر اين به نظر ميرسد که صرف کردن هزاران نفر – ساعت از سرمايه مردم در تجمعات، نوعي نابودي منابع به شمار ميآيد.
5- ساختن مساجد، حسينيهها و تکيههاي اضافي : يکي از افتخارات جوامع اسلامي ومسلمانان از گذشتههاي دور اين بوده است که براي انجام عبادت، زيبا ترين مساجد را ميساختند و بهترين مناطق را به آن اختصاص ميدادند. اين مساجد، امروز بخشي از تمدن و تاريخ کهن مسلمانان به شمار ميآيند. متاسفانه در بسياري موارد، امروزه ساختن مساجد، حسينيه و تکيه نه از سر نياز بلکه از روي رقابتهاي محلهاي است. به گونهاي که در يک محله کوچک شاهد ساختن چند مسجد وحسينيه هستيم که به جهت نداشتن بودجه کافي نيمه کاره ماندهاند و در همان حال زيبا هم نيستند. جالب آن که در طول سال تنها در ماههاي ويژهاي مورد استفاده قرار گرفته و در بسياري مواقع بي استفاده ميمانند.
بر پايه آن چه گذشت لازم است که سازمان و صنف محترم روحانيت براي بهره برداري بهتر و موثر تر از داشتههاي ديني، و تجديد نظر در شيوههاي تبليغ و به دست آوردن روشهاي تازه در بالا بردن فهم دين و ايجاد جذابيت در عبادات کوشش نموده و به عنوان پيشگامان الگو سازي براي اصلاح مصرف اقدام نمايند.
**** **** ***
چالشهاي «اصلاح الگوي مصرف» در امور مذهبي
بخش دوم
با قدرداني از تمام افرادي که مطالب بخش نخست از مقاله را تاييد نمودند يا بردسته ويا کليه موضوعات آن خرده گرفتند؛ لازم ديدم تا در اين بخش به تکميل، توضيح وافزودن نکات ديگري بپردازم.
1- موضوع اصلاح الگوي مصرف، دامنه گستردهاي دارد و بررسي عميق وکامل آن نيازمند تخصص وتجربه ميباشد. از ميان نمام زمينه وشاخههاي آن، به لحاظ برجستگي وفراگيري، اصلاح الگوي مصرف در حاملان انرژي، بيش از ديگر موارد خود نمايي ميکند ولي يافتن موارد پراهميت ديگر ودرهمان حال از ياد رفته، دور از دسترس نيست ورسالت اهل قلم وبه ويژه دانشگاهيان وحوزويان اين است که موارد فراموش شده را ازکنج تاريکي به صحنه روشنايي بياورند.
2- اصلاح الگوي مصرف درامورمذهبي، از موارد فراموش شده است وبه لحاظ درگير شدن با سنتها وباورهاي فرهنگي ومذهبي مردم، بسيار حساس ميباشد.از ياد نبريم که شکل کنوني دستهاي از اين باورها ورفتارها، مورد رضايت بلکه حمايت طيفي از افراد تاثير گذار جامعه است وآنان، طبيعي است که دربرابر هر اصلاحي که اعتباراجتماعي ايشان را تهديد کند؛ پايداري ازخود نشان دهند.
3- بيان لزوم اصلاح الگوي مصرف درامورمذهبي وطرح مساله ويادآوري برخي موارد آن، نياز مند هيچ تخصص علمي نيست.افراد با تخصصهاي گوناگون يا افراد بدون تخصص دانشگاهي نيز حق دارند ومي توانند به طرح موضوع وبيان اهميت آن بپردازند. گرچه رسيدگي ويافتن راه حلها، نيازمند بررسي همه جانبه، شجاعت و دانش لازم است.
4- جاي شگفتي است که برخي افراد ورود دانشگاهيان به مسائل مذهبي وخرده گيري آنان از پارهاي رفتارها وسنتهاي مذهبي مردم ونشان دادن پيشنهاد براي اثر بخش کردن آن سنتها را نميپذيرند ولي به خود اجازه ميدهند تا در هر موضوعي ورود کنند. نيک روشن است که امورديني مانند همه امورفرهنگي و اجتماعي ديگر، در حوزه علوم انساني – اجتماعي ميگنجد وابراز دغدغه وبيان حساسيت وآسيب شناسي آن، بخشي از وظايف و رسالت دانشگاهيان ميباشد.
5- متاسفانه، برخي افراد تاثيرگذار، در فرايند ايجاد ارتباط علمي با مردم، عادت کردهاند که مردم را هميشه مخاطبان بدهکار وتاييد کننده فرض کنند و امکان واحتمال خرده گيري از موضوعات ونشان دادن پيشنهاد از سوي آنان را منتفي انگاشتهاند. ازسوي ديگر خود نيز حاضر نيستند ونمي خواهند تا مسئوليتي را در راستاي اصلاح امور برعهده گيرند وبدهکار مردم شوند.
6- لزوم بازتوليد و بازنگري در برخي رفتارها و باورهاي مذهبي، حرف تازهاي نيست وخوشبختانه به لحاظ بازبودن حوزهانديشه ورزي در جوامع اسلامي؛ از پيشينه درازي برخورداراست. در تاريخ تحول انديشه ديني، انديشمنداني بودهاند که سخن تازه گفته ومورد اعتراض قرار گرفتهاند ولي امروز، تنها نام ايشان است که زيوروزينت بخش تاريخ انديشههاي ديني است وهمه معترفند که بالندگي دين پي آمد کوششهاي آنان بوده است.
7- همه به ياد داريم که تا دو دهه پيش، براي نمونه قمه زني، رواج گسترده و آشکاري داشت ولي فرهنگ سازي وممانعتهاي حکومتي ويافتن جايگزين براي آن ( اهداي خون)، آن رفتارنادرست را که درقالب سنت ديني انجام ميشد؛ منسوخ نمود.
هدف کلي اينجانب از نوشتن مقاله بيان دغدغه، ابراز حساسيت، کوشش براي طرح يک موضوع فراموش شده، اصلاح برخي رفتارهاي ديني، اثربخش کردن زحمات وهدايت کردن هزينهها در راستاي اعتلاي دين بوده است.
دکتر حسن دادخواه ـ دانشيار دانشگاه