خطيبان جمعه مسجد نبوي و مسجدالحرام، در دو جمعه گذشته، عليه مراسم برائت از مشركين در ايام حج سخن گفتند؛ آنان برائت را منافي مناسك حج دانستند و بلكه آن را بدعت خواندند و بر اين نكته تأكيد كردند كه آيات سوره برائت كه در حج اعلام شد، تنها براي يك سال و در شرايطي بوده است كه مشركين در مكه حضور داشتند و امروز هيچ مشركي در سرزمين وحي نيز حضور ندارد. متن زير مطلبي است كه در پاسخ به خطبه هاي مذكور تهيه شده است.
بسمالله الرحمن الرحيم الحمدالله رب العالمین و الصلوة و السلام علي من لا نبي بعده، و الصلوه و السلام علي اهل بيته الاكرمين و صحبه المنتجبين تعاليم قرآن كريم گواه بر اين است كه زندگي دنيوي گسسته از زندگي اخروي نيست و احكام و دستورات شريعت اسلام نيز مختص زندگي اخروي نبوده و ناظر به زندگي دنيوي و مصالح و منافع آن نيز هست. نماز كه ستون دين است، علاوه بر آنكه ارتباط انسان با خداوند و ياد پروردگار و عبوديت او را تأمين ميكند، بازدارنده انسان از فحشا و منكر است: «انّ الصلوة تنهي عن الفحشا و المنكر و لذكر الله اكبر» (عنكبوت/ 45) و كعبه با آنكه بيتالله است، خداوند سبحان آن را مايه قوام مردمان گردانيده است: «جعل الله الكعبه البيت الحرام قياما للناس» و حج با آنكه تجليگاه توحيد و جايگاه ذكر خداوند است، محل حضور منافع آدميان نيز ميباشد: «ليشهدوا منافع لهم و یذكروا اسم الله» (حج/ 28)
حج عبادتي است كه مسلمانان در پرتو تمسك به خداوند و دعوت او جمع ميشوند تا در اين كنگره عظيم به منافع خود كه منافع امت اسلامي است بنگرند. شواهد تاريخي از صدر اسلام تاكنون نشان ميدهد كه خلفا، مسلمين و اصحاب رسولالله(ص) احكام حكومتي و مسائل و يا مصائب امت اسلامي را در ايام حج مطرح ميكردند و براي حل آنها نيز دست به دعا به پيشگاه خداوند سبحان برميداشتند. ذكر مسائلي كه در ساليان اخير بر ملت مسلمان گذشته است، از سوي خطيبان جمعه و جماعات در ايام حج، نمونهاي از اين سنت حسنه اسلامي است. مانند طرح مصائبي كه بر مردم بوسني و يا افغانستان گذشت.
از جمله وظايف شرعي اجتماعي كه مسلمانان برعهده دارند، برائت از مشركين و تظلم نسبت به رفتار ظالمين است. برائت از مشركين يك حكم مستقل شرعي است كه از آيات مختلف قرآن بهطور مستقيم يا غيرمستقيم قابل استفاده است. قرآن كريم تبري جستن از مشركان را سنت حسنه باني بيتالله و بنيانگذار مناسك حج، ابراهيم خليل ـ علي نبينا و آله و عليه الصلوه و السلام ـ ياد كرده و ميفرمايد: فلما تبين له انه عدو لله تبرء منه (توبه/ 114) چون براي ابراهيم روشن شد كه او دشمن خداست، از او تبري جست. ابراهيم عليهالسلام برائت خود از مشركان را نيز اعلام كرده و فرمود: «انني براء مما تعبدون (زخرف/ 26) من از آنچه شما ميپرستيد مبري هستم.»
قرآن كريم برائت از مشرك و مشركين را نهتنها به ابراهيم، بلكه به ابراهيميان نسبت داده و از مسلمانان ميخواهد تا كار ابراهيم و همراهان او را از اسوه خود بدانند: «قد كانت لكم اسوه حسنه في ابراهيم و الذين معه اذ قالوا لقومهم انا براءوا منكم و مما تعبدون من دونالله كفرنا بكم و بدا بينا و بينكم العداوه و البغضاء ابدا حتي تؤمنوا بالله وحده...» (ممتحنه/ ٤) ابراهيم خليل و همراهان او براي شما اسوه و الگويي پسنديده است. هنگامي كه به قول خود گفتند ما از شما و آنچه جز خداوند ميپرستيد، بيزاريم. به شما كفر ميورزيم و بين ما و شما همواره و تا هنگامي كه ايمان به خداوند يگانه آوريد، دشمني و بغض است.
وظيفه مستقل برائت كه وظيفه اي الهی است، باید علنی و آشکار انجام شود و کنگره عمومی حج یکی از بهترین مکانها و زمانها برای اظهار آن است و خداوند سبحان نیز ضمن آنکه در موارد مختلف با بیانهای گوناگون از برائت رسول خداوند و مؤمنان نسبت به کفار و مشرکین خبر میدهد، در سال نهم هجری، در حج اکبر برائت خود و رسول خود را نسبت به مشرکین آن زمان، به همه مردم اظهار میدارد. «و اذان من الله و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله برئ من المشرکین و رسوله» (توبه/3) اعلامی است از جانب خداوند و رسول او بهسوی مردمان در روز حج اکبر که خداوند رسول او از مشرکان بیزارند.
اینک جای این سوال است که آیا این آیه که حکایت از اعلان همگانی برائت خدا و رسول او نسبت به مشرکان آن زمان می کند، دلالت بر این دارد که اعلان برائت نسبت به دیگر مشرکان جایز نیست؟ و آیا دلالت بر این میکند که اعلان برائت در دیگر زمانها و سالها حرام است و آیا حکایت از این دارد که اعلان برائت از مشرکان در دیگر مکانها نباید انجام شود؟ آیا این آیه دلالت بر حصر اعلان برائت تنها نسبت به یک گروه از مشرکان آن هم در یک سال خاص و تنها در یک مکان مخصوص دارد؟ و یا آنکه آیه از یک مصداق برائت خبر داده و دلالتی بر تقید حکم برائت نسبت به افرادی خاص در زمان و یا مکان مخصوص ندارد.
بر اهل ادب پوشیده نیست که از آیه نمیتوان حرمت اعلان برائت در دیگر زمانها و مكانها نسبت به دیگر مشرکان را استفاده کرد، بلکه از آیات دیگر قرآن کریم میتوان جواز استحباب و یا وجوب برائت از مشرکان را به ويژه نسبت به مواردی که مشرکان متعرض امت اسلام شده باشند، استفاده کرد.
جمع این آیات نشان میدهد که آیه سوره توبه در مقام بیان یکی از مصادیق برائت است و تعیین مصداق هرگز مخصص عموم و اطلاق عبارت دیگر نیست.
از جمله آیاتی که بهطور مستقیم جواز و یا وجوب برائت از مشرکین را بهطور مطلق میتوان استفاده کرد، موارد زیر است:
1- آیه سوره ممتحنه که اعلام برائت ابراهیم خلیل و همراهان او را اسوه از برای دیگران میداند.
2- قول خداوند سبحان: لا یحبالله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم. (نساء/148) این آیه زبان به اعتراض گشودن کسانی را که تحت ظلم واقع شدهاند جایز میداند و اعتراض را به مکان و زمان خاصی مقید نکرده است. پس مسلمانان هرگاه تحت ظلم دیگران و به ويژه مشرکان قرار گیرند، میتوانند زبان به اعتراض گشایند و ناخشنودی خود را نسبت به کار آنها اظهار کنند.
3- خداوند سبحان میفرماید: لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار. این آیه سکوت و تمکین در برابر ظلم را سبب وقوع در آتش میداند و چون گریز از آتش لازم است. هر فعل و گفتاری که اعتراض، نسبت به ظلم را آشکار کند، لازم و ضروری است و از جمله اموری که ارکان ظلم و خصوصا ظلم مشرکان به جهان و امت اسلام را در هم فرو میریزد، اعلام برائت از آنان است. پس اعلان برائت از مشرکان بهعنوان یکی از مصادیق این آیه لازم و ضروری است.
4- خداوند سبحان درباره پیامبر خاتم و مؤمنان به او میفرماید: محمد رسولالله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم.
اعلان برائت نسبت به مشرکان بدون شک یکی از مصادیق اشداء علی الکفار است و شدت بر کفار اوصاف پیامبر (ص) و همراهان اوست. بنابراین اعلان برائت نهتنها جایز، بلکه وصفی محمود است.
هر یک از آیات فوق به تناسب جواز و یا ضرورت وجوب برائت از مشرکان را به طور مطلق و یا در حالی که تجاوز به امت اسلامی داشته باشند، اثبات میکند.
هیچیک از این آیات جواز و یا ضرورت برائت را مقید به زمان و یا مکان خاصی نمیکند.
آیا در حج مانعی وجود دارد که اطلاق آیات را مقید گرداند؟ به بیان دیگر آیا حج مقید به این است که در آن اعلان برائت نسبت به مشرکان و یا کسانی که جهان اسلام را مورد تعرض قرار میدهند، نشود؟
برخی از مسلمانان گمان بردهاند که آیه مربوط به رفع جدال فسوق و رفث در حج، مانع از اجرای اعلان برائت از مشرکان است و این گمان باطل است؛ زیرا:
اولا: این آیه به نفی جر و بحث، سوگند خوردن و جدال بین حاجیان میپردازد، در واقع برخورد ناصواب مسلمین با یکدیگر را در ایام حج به گونهای مؤکد نفی میکند و نظر به همکاری و تعاون مسلمانان در اظهار برائت نسبت به مشرکان ندارد. ترک رفث، فسوق و جدال مصداق این وصف پیامبر اسلام و همراهان اوست که: رحماء بینهم، در بین خود رحمت دارند و اعلان برائت، اشداء علی الکفار است.
ثانیا: اگر ترک جدال و نزاع در ایام حج دلالت بر نفی برائت کند، پس بین این آیه و آیه سوره توبه که به برائت خداوند و رسول او در حج اکبر در سال نهم هجری دالات دارد، باید تعارض باشد. و حال آنکه کسی تعارضی بین این دو آیه نمیبیند تا به حل آن بپردازد.
ثالثا: بر فرض که بین این آیه با آیاتی که دلالت بر جواز برائت میکند تعارض باشد، آیه لا یحبا... الجهر بالسوء من القول الا من ظلم، نسبت به بسیاری از موارد رفع تعارض میكند؛ زیرا آیه دلالت بر این میکند گرچه خداوند زبان به اعتراض گشودن نسبت به دیگران را نمیپسندد، لکن اعلان اعتراض را نسبت به کسانی که مورد ظلم قرار گرفتهاند، جایز میداند.
گاه نیز گفته میشود برائت از مشرکین در ایام حج بدعت است. استدلالهایی که بر جواز و یا ضرورت ارعلان برائت بیان شد، بر بدعت نبودن آن دلالت میکند. آری، هر وظیفه و عمل مستقل که همراه با عمل دیگر انجام شود، حتی هنگامی که انجام آن به همراه عملی دیگر بهتر و مناسبتر باشد، اگر به صورتی واقع شود که بهعنوان جزء و یا شرط عمل دیگر در نظر گرفته شود، انجام آن بدعت خواهد بود. یعنی کسی که گمان کند برائت جزیی از اجزای حج است و مانند طهارت نسبت به نماز شرطی از شرایط حج است، که یک عبادت شرعی است، شرط و یا جزیی را که مربوط به آن نیست افزوده است، در این صورت بدعتی رخ داده است.
برائت شرط جزء و یا شرط حج نیست. وظیفه دینی است که هم در ایام حج بهتر قابل انجام است و هم انجام آن بااهداف حج سازگار است. اعلان برائت یعنی علنی کردن برائت وظیفه اسلامی است، برائت اگر در خلوت و یا در جمع محدود انجام شود، اظهار و اعلان نمیشود. برائت از مشرکان هنگامی که در اجتماع جهانی امت اسلامی انجام شود، هم مصداق کامل خود را پیدا میکند و هم با نشان دادن وحدت امت اسلامی، قوت و قدرت امت اسلامی را برای مسلمانان و مشرکان آشکار میگرداند. و این امر به نوبه خود به تقویت قدرت اسلام و تضعیف روحیه مشرکان منجر میشود و این هم بخشی از منافع امت است که در اثر اعلان برائت از مشرکان در کنگره جهانی حج نصیب مسلمانان میشود و حج جایگاهی است که خداوند سبحان فرمان داده است مسلمانان در آن شاهد منافع خود باشند.
پس اعلان برائت از مشرکان هم در حد ذات خود مطلوب و مشروع، بلکه ضروری و واجب است؛ و هم ایام حج، به دلیل مسلمانان مختلف در آن، ظرفی مناسب برای تحقق اعلان برائت از مشرکان است، بلکه با حضور مسلمانانی که نمایندگی بخشهای مختلف امت اسلامی را بر عهده دارند، بهترین مصداق آن محقق میشود.
مسلمانان در اجتماع حج که ظرف یاد خدا و روی آوردن به اوست، با توجه به مشرکینی که سر ستیز با امت اسلامی دارند، با اظهار مصائب و مشکلات جهان اسلام دست به دعا به نزد خداوند سبحان برمیدارند و دفع شر مشرکان و اصلاح امور امت را از او طلب میکنند.
تردیدی نیست که امت اسلامی اگر از این فرصت الهی استفاده شایسته نکند، با آنکه حج را انجام داده است از اثر و نفع مهمی که حج برای مسلمانان دارد، محروم میماند و چون نظر بر منافع مسلمانان از اهداف و اغراض حج است، حجی که با انجام این مهم همراه نباشد، حجی کامل نیست. پس میتوان گفت با اعلان برائت از مشرکین در ایام حج، هم برائت مصداق کامل پیدا میکند و هم مصداقی کامل از حج تحقق مییابد.
اشکال دیگری که بر اعلان برائت در ایام حج بیان شده، این است که امروز در مکه و مدینه مشرکی وجود ندارد تا نیاز به برائت باشد. این اشکال پس از عدول از اشکالات سابق قابل طرح است؛ یعنی این اشکال براساس این فرض است که اولا مناسک حج در حد ذات خود منافاتی با اعلان برائت ندارد و ثانیا اختصاص به سال نهم ندارد و در سال نهم که انجام شده است، به این دلیل بوده است که مشرکانی که نقض عهد میکردند و یا بر پیمان خود باقی نبودند، یا حج را بهصورتی غیر اسلامی بهجا میآوردند، وجود داشتهاند.
محور اصلی اشکال این است که برائت از مشرکین تنها در صورتی جایز است که مشرکان در مکه و مدینه و یا در حجاز و شبهجزیره عربستان حضور داشته باشند.
پاسخ به این اشکال نیز روشن است، زیرا:
اولا: دلایلی که برائت از مشرکان را جایز یا لازم میداند، اختصاص به مشرکان حاضر در مکه و مدینه ندارد. این دلایل ناظر به مشرکان و یا مشرکانی است که پیمانی با مسلمانان نداشته و یا بر پیمان آنان اعتمادی وجود ندارد و به تعبیر قرآن کریم: لا ایمان لهم.
ثانیا: شاید اشکال از این جهت مطرح شده است که اعلام برائت در سال نهم متوجه مشرکان مکه و مدینه بوده است، حال آنكه اختصاص یافتن اعلان برائت در آن سال به مشرکان مکه از این جهت بوده است که دامنه اسلام در آن زمان به شبه جزیره محدود میشده است و پیمانشکنیهای آنان در این محدوده بوده است. و حال آنکه امت اسلامی در بخشهای وسیعی از جغرافیای سیاسی جهان امروز حضور دارند و خطراتی که امت اسلامی را تهدید میکند، مختص به شبهجزیره نمیباشد؛ چه اینکه مناسک حج نیز مختص به ساکنان این منطقه نیست. قرآن کریم همه مسلمانان را دعوت به فریضه حج کرده و همه امت اسلامی در این مراسم حاضر میشوند. مسلمانان در مکه با صرفنظر از زبان، نژاد و مکانی که به آن تعلق دارند، موظف به رعایت مصالح و نظر به منافع امت اسلامی هستند.
مسلمانان امت واحده هستند و مشرکان در هر بخش از جهان اسلامی که به نقص پیمان بپردازند و دست تعدی و تجاوز و ظلم بگشایند، همه مسلمانان موظف به اظهار برائت از آنان هستند.
مگر امروز قبله نخستین مسلمانان، بیتالمقدس عزیز، تحت اشغال صهیونیسم بینالملل نیست و مگر اسرائیل غاصب درصدد گسترش تجاوز خود نبوده و بهدنبال آن نیست تا با توسعه شهرکهای صهیونیستنشین به اخراج مسلمانان از بیتالمقدس پرداخته و حضور خود را در قبله اول مسلمین کاملا رسمیت بخشد و آنجا را بهعنوان پایتخت اسرائیل درآورد؟
مگر افغانستان و عراق، اینک در تحت سلطه نیروهای نظامی مشرکین، آمریکا و کشورهای اروپایی به ويژه انگلستان نیستند؟ و مگر بخشهای دیگر جهان اسلام در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و حتی علمی در تحت فشار و سلطه مشرکان قرار ندارند؟
مگر مسلمانانی که در کشورها و دول غیر اسلامی زندگی میکنند، بهعنوان شهروندان درجه دوم مورد تعرض قرار نمیگیرند؟ آیا مسلمانان در کشورهای اروپایی بهخاطر رعایت احکام دینی و از جمله زنان مسلمان بهدلیل حجاب از بسیاری از حقوق شهروندی محروم نمیشوند؟
آیا امت اسلامی که از دورترین نقاط جهان اسلام به مکه مشرف میشوند، در این اجتماع عظیم الهی تنها در صورتی میتوانند اعلام برائت نسبت به مشرکین بپردازد که مشرکین بهطور مستقیم در مکه حضور داشته باشند؟ و آیا خطر مشرکینی که اینک مسلمانان را در دیگر نقاط اسلامی بهطور مستقیم تحت فشار قرار میدهند، بهطور غیر مستقیم متوجه مسلمانان شبه جزیره نیست؟ آیا اگر مسلمانان نسبت به مشرکین تا هنگام ورود به مکه سکوت نمایند، آنان پس از حضور در این منطقه اجازه برگزاری حج و یا اعلام برائت را میدهند؟
در پایان جای این پرسش باقی است که در شرایط کنونی یعنی در شرایطی که کفر بهصورت امتی واحده در قبال بیداری اسلامی و حضور مجدد فرهنگ و تمدن اسلامی به موضعگیری نشسته است و همه همت و تلاش خود را در جهت مقابله با حرکت تمدنی جهان اسلام بهکار میبرد، پیشگیری اعلام برائت آنهم در مکه مکرمه که کانون حرکت توحیدی اسلام است، بهنفع کدام جبهه تمام میشود؟ آیا بهنفع امت اسلامی است و یا به نفع دشمنان اسلام؟!