خاطرات طنز در دوران دفاع مقدس ـ 17

من كاظم، پول لازم...!

گردآوري: عبدالرحيم سعيدي راد
کد خبر: ۱۳۰۹۹۳
|
۲۴ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۵۰ 15 November 2010
|
40427 بازدید
|
سرويس دفاع مقدس «تابناک» ـ در ادامه روایت خاطرات طنز در جبهه، بخش دیگری از این خاطرات را تقدیم می‌کنیم. ضمنا از خاطرات طنز شما براي درج در اين بخش استقبال مي‌كنيم. براي ارسال خاطرات خود مي‌توانيد در پايين همين صفحه از بخش نظرات كاربران استفاده كنيد.


ترس در شب عمليات

به نسبتي كه نيروها در منطقه‌ عملياتي سابقه‌ حضور بيشتري داشتند، نيروي تازه ‌وارد و به اصطلاح صفركيلومتر را نصيحت مي‌كردند و دلداري مي‌دادند و اگر نياز به تهور و بي‌باكي بود، طبيعتاً دست به تشجيعشان مي‌زدند. البته با اشاره و كنايه و لطيفه.

شب قبل از عمليات، وقتي براي حركت آماده مي‌شديم، يكي از برادران بسيجي جواني را پيدا كرده بود و داشت او را توجيه مي‌كرد:
«هيچ نترسي‌ها! ببين هر اتفاقي بيفتد، از اين سه حالت خارج نيست:
اگر شهيد بشوي مستقيم پيش خدا مي‌روي،
اگر اسير بشوي به زيارت امام حسين(ع) مي‌روي، و ديگر اين‌قدر در محرم و عاشورا مجبور نيستي به سينه‌ات بزني،
اگر هم زخمي بشوي ، كه نور علي نور است. آغوش مامان جان در انتظار توست، ديگر چه مي‌خواهي؟»


آپاراتي مزدوران عراقي

شوخی جا و مکان نداشت. مشغول آموزش شيميايي (ش.م.ر) بوديم. طرز استفاده از ماسك‌هاي محافظ را توضيح مي‌دادند كه دوست بسيجي ما گفت: «برادر فلاح! براي تعويض و اضافه كردن فيلتر چه‌كار كنيم؟»
يكي از بچه‌هاي حاضر جواب، بهش گفت: «هيچ مي‌بري يه خورده اونطرف خاكريز، يه تعويض روغني هست كه تابلو زده:‌ آپاراتي مزدوران عراقي»


دعاي سفره نان و پنیر

جانمان را به لبمان مي‌رساند، تا اجازه مي‌داد يك لقمه نان بخوريم. كلي بايد قبل و بعد از غذا، دعا و استغاثه و توبه مي‌كرديم. وقتي او شهردار بود، ذره‌اي هم كوتاه نمي‌آمد، بايد دعا را تا آخر كامل مي‌خوانديم، حتي اگر بسيار گرسنه بوديم.
بچه‌ها به شوخي مي‌گفتند: «برادر حالا اگر غذا چلومرغ يا كله‌پاچه بود، يك چيزي، اما نان و پنير كه ديگر دعاي سفره ندارد!؟...»


رگبار با خمپاره

سال 1363 يكي از رزمندگان تازه به كردستان آمده بود و سابقه‌اي در جنگ نداشت. در عين حال خيلي هم سر و ساده بود. به او گفته بودند با خمپاره‌ي 60 ، گلوله بزن. او دو گلوله در خمپاره 60 انداخت!؟ تا اين صحنه را ديديم درازكش كرديم  گلوله دوم بيرون افتاد، اولي شليك شد و خوشبختانه گلوله‌اي كه بيرون افتاد منفجر نشد داد زدم سرش: «چرا اين كار را كردي؟»
خيلي آرام گفت: «مي‌خواستم رگباري بزنم.»
به يكباره عصبانيتم به خنده تبديل شد.


من كاظم پول لازم

تلگراف صلواتي بود، توصيه مي‌كردند مختصر و مفيد نوشته شود، البته به ندرت كسي پيام ضروري تلگرافي داشت. اغلب دو تا سه تا برگه مي‌گرفتند و همين طوري پر مي‌كردند، مهم نبود چه بنويسند. مفت باشه خمپاره جفت جفت باشه! بعد مي‌آمدند براي هم تعريف مي‌كردند كه به عنوان چند كلمه فوري، فوتي و ضروري چه نوشته‌اند.

دوستي داشتم كه وقتي از او پرسيدم: «كاظم چي نوشتي؟»
گفت: «نوشتم بابا سلام. من كاظم پول لازم».
گفتم: «همين؟ عجب بلايي هستي تو!»
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۳
انتشار یافته: ۲۳
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۴
يه بخش درست كنيد بنام دفاع مقدس و اين علاقمنديهاتوتنو تو اون بخش منعكس كنين....
.
.
اين كه خبر نيست... كه ميارين تو اخبار...!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۲۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۴
و پدر جواب داد: من مریض، کرم نریز...
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۴۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۴
البته این من کاظم، پول لازم، در اصل یه جوک مشهدیه، مشدیه به باباش تلگراف می زنه، من کاظم پول لازم. باباش جواب میده: من مریض، کُخ نریز! در گویش خراسانی، کُخ به معنی حشره ی مزاحم است
پاسخ ها
ناشناس
| Germany |
۱۸:۵۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۴
حالا شما مشهدیش رو شنیدی دلیل نداره که مشهدی باشه داداش جون !
یه ایرانی
| Iran, Islamic Republic of |
۱۰:۴۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۵
برادر منتقد! ما مدیون خون شهداییم چه اشکالی داره گوشه ای از سایت تابناک به خاطرات این عزیزان تعلق بگیره و حالا هم که جنبه طنز خاطرات در نظر گرفته شده علاوه بر اینکه یه خنده کوچیکی گوشه لب ما می‌ شونه به یادمون میندازه که ما همیشه باید خودمون رو مدیون اونا بدونیم اگه دقت کنی خبرهای دیگه هم توی سایت هست شما فقط به این خبر گیر دادی؟ واقعا برات متاسفم
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۱۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۴
من مریض قر نریز
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۲۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۴
همه خيلي خوب بودند.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۲۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۴
فکر کنم سر دبیر محترم سایت تابناک این جزو اخبار نیست که شما دارید هزینه میکنید ووقت مراجعه کنندگان را بجای مطالب سودمند وبجار انکه وبینش سیاسی مردم الخصوس جوانان مارا نسبت به مسائل کشور ودنیا بالا ببرید اینگونه مطالبی مه عمدتا تاریخ مصرف ان گذشته و قابل این نسیت که در سایتی مثل تابناک درج گردد این از کج سلیقگی مسئولان الخصوص مسئول سایت میباشد بنده شرمنده ام از اینگونه مطالب بروید ببینید در دنیا چه میگذرد چه بلایی بر سر مسلمانان می اورنند ویا مطالبی درج کننید در مورد وهابیون که در حال حتضر در جنوب کشور وحوزه دریای خزر با ازدواج دختران شیعی که عمدتا هم مستضعف میباشند رو اوردند لطفا این انتقاد بنده را چاپ کنید
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۲۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۴
خیلی مطالب اقای سعیدی راد قشنگند مرسی از ایشون و تابناک
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۲۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۴
عالی بودن همشون. دست آقای عبدالرحيم سعيدي راد درد نکنه.
ايران دخت
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۱۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۵
حالا وسط اين همه مطلب با مزه و بي مزه و خبري و تفريحي يه صفحه هم از جنگ و آداماش و اون روزا بنويسن كه طوري نمشه.چرا بايد به روزي بيفتيم كه اون 8 سال رو انكار كنيم؟ كاري به الان ندارم كه به اسم شهيد چه سوءاستفاده هاي ميشه اما خداييش اگه اين مردا نبودن الان چه وضعی داشتیم؟
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۱۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۲۵
خيلي خوب است كه از خاطرات وطنز هاي حبهه بنويسيد براي شهدا وامام صلوات
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
عملکرد صد روز نخست دولت مسعود پزشکیان را چگونه ارزیابی می کنید؟