مقاله ای از استاد گرانقدر دکتر محمد جواد یگانه تحت عنوان "مختار عبرت بود نه آرمان" حاوی نکات ارزشمندی بود که البته در جای خود و با توجه به سیر تاریخی سریال مختارنامه حائز اهمیت است. این که ایشان با ذکر پاره ای انتقادات، تصویر مختار در سریال را از عینیت تاریخی آن، بدور خوانده است در خور بازنگری است.
باید اذعان داشت که آقای میرباقری تجربیات موفقیت آمیزی در ارایه سریالهای تاریخی نشان داده است، ولی ناگفته پیداست که تهیه فیلم های تاریخی به علت مشکلات در بازسازی تاریخ و همسو با عینیت تاریخی، امری ناممکن به نظر می رسد. با این همه،تلاش آقای میرباقری در ارایه این سریال از بسیاری جنبه ها مثل شخصیت پردازی، گریم و تناسب لباس به حق در خور ستایش است. این نشان از یک شروع موفقیت آمیز برای پخش سریال تاریخی دارد. درست است که شخصیت مختار در کانون سریال است، ولی این برجسته نمایی به مفهوم کم رنگ کردن سایر نیروها و چهره های شهید در تکوین حماسه کربلا نیست و به مفهوم فاصله گرفتن از عینیت تاریخی هم نمی توان باشد.
به نظر می رسد برای تحلیل سریال مختار نامه، می باید جدای از نحوه روایت پردازی و تکنیک های فیلم سازی و غیره، به اهّمیت مختار نه تنها به عنوان یک قهرمان در کنار وارستگان بزرگی چون مسلم، میثم تمار و ...، بلکه به عنوان یک شخصیت بزرگ در تکوین تشیع نگریست. آری از این زاویه است که مختار در یک جریان بزرگ تاریخی به نام تشیع قرار می گیرد که در دلِ آن، امواج اعتراض علیه نظام جامع اموی شکل گرفته است . در قبل، در طی و بعد از حماسه کربلا، ما شاهد قهرمانانی آرمانی همچون مسلم، میثم تمار، حر بن یزید ریاحی هستیم، مختار هم هر چند آرمان نباشد اما در جریان تکوین تشیع که از امام علی (ع) شروع می شود و با قیام امام حسین(ع) به اوج می رسد، قرار می گیرد و در تکوین تشیع، او را هم باید یک قهرمان خواند.
نگرش تاریخی به تشیع و اهمیت مختاربرای فهم تشیع به عنوان یک جنبش در دفاع از سنت پیامبر(ص) و تکوین تدریجی آن، می باید به زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن روز نگریست. در این میان نقش شخصیت هایی همچون مختار که حاکی از رابطه میان فرد، اجتماع و بافت فرهنگی – اجتماعی است بهتر روشن می شود.مختار آرمان نیست، امّا اهمیت او به عنوان نماینده اجتماع و توده های معترض علیه نظام حاکم، در حد یک قهرمان است. البته نه قهرمانی آرمانی در بطن حماسه کربلا، بلکه همچون قهرمانی در متن یک جنبش بزرگ اجتماعی ضد اموی با آرمان تشیع.
او را در فرا روایتی کلی می توان در همان جریان گفتمان ساز حسین(ع) قرار داد که پیوند دهنده عرب و عجم عدالت خواه در جبهه مشترک علیه ظلم و بی عدالتی یزیدیان است. مختار پس از حماسه کربلا، به نوعی زبانحال بازماندگان کربلا و توده های ستمدیده ای است که زمینه اقدام جمعی در دفاع از حقوق خویش را ندارند.
او می رود که این زمینه را برای اعتراض علیه نظم حاکم، مهیا کند.البته او پیش از حماسه کربلا، در پی ایجاد یک جنبش و تجهیز توده ها بوده تا علیه بنی امیه بشوراند.مهم نیست که او در یک خویشاوندی سببی با وساطت خواهرش جاریه چگونه از زندان ابن زیاد آزاد می شود.بطور کلی ، حرکت پیوسته او در یک جریان ضد اموی در پیوند با خاندان پیامبر برای ما اهمیت دارد زیرا پس از آزادی از زندان بلافاصله به حجاز می رود و در آنجا با زین العابدین(ع) و محمد حنیفه ملاقات می کند، او فلسفه قیام خود را با شعار"یا لثارات الحسین" آغاز می کند.
او با شنیدن اقدام ابن زیاد در قتل عام سلیمان بن صرد و یارانش، بسیار نگران و خشمگین می شود. آنقدر خشمگین که حتی وقتی در مکه شاهد رویارویی سپاه شام با عبدالله به زبیر می شود، چون ا بن زبیر را در مصاف با یزدیان-جبهه مشترک هر دو-، می بیند به او می پیوندد ولی ابن زبیر پس از مرگ یزید و عقب نشینی شامیان در مکه بر تخت خلافت می نشیند و به مختار خیانت می کند. مختار به عراق برمی گردد. ابن زبیر کسی را والی کوفه می کند که مردمان آن دیار را خشمگین و معترض می نماید . این توده های معترض به مختار که در روستایی اطراف کوفه بود – نامه می نویسند که حاضرند علیه بنی امیه شورش کنند. بنابراین، زمینه های تاریخی بالا نشان از آن دارد که مختار با اندکی تسامح، می باید در بطن یک جنبش بزرگ ضد اموی با صبغه شیعی قرار گیرد.
قرار نیست مختار آرمان باشدهدف از مطالعه تاریخ، بررسی علل و معلول ها در عمل انسانها، وقوع رویدادها و تبیین جنبش ها و تحولات اجتماعی و سیاسی است. اگرچه شخصیت ها در تاریخ و رویدادهای آن، نقش حیاتی دارند امّا برای تبیین وقایع تاریخی، نباید تاریخ را به شخصیت ها فرو کاست. درست است که مختار می بایست همچون مسلم ها و تمارها با زبانی قاطع با عبیدالله بن زیاد روبرو می شد و خود را شجاعانه به شهادت می رساند تا ما اورا آرمان بدانیم.
امّا او ماند تا نه در یک دوئل تن به تن، بلکه در قالب یک قیام جمعی نه فردی با عنوان خونخواهی حسین (ع) و یارانش، به شهادت برسد. حالا فرض کنیم که مختار کاملا و از سر صدق با آرمانهای شرع و تشیع همسویی درونی نداشته، اما زمینه تاریخی و حضور او بنا به منابع و روایات گوناگون در یک جریان تاریخی، نشان می دهد که او در مقایسه با کسانی همچون عبدالله به زبیر که بنام اهل بیت و سنت پیامبر(ص) داعیه خلافت داشتند، چهرۀ معصوم و موجه تری دارد و در جبهه ای قرار می گیرد که همسو با آرمانها و نهضت امام حسین (ع) علیه یزیدیان است.
حضور مختار به عنوان یک کنشگر در یک میدان و فضای شیعی و تاریخی معنا پیدا می کند که در کانون آن امام علی(ع) و امام حسین(ع) قرار می گیرند. میدانی که نیروی حق به عنوان حافظان سنت اصیل پیامبر در مصاف نبرد با نیروی باطل قرار می گیرد.
به هر حال مختار در این میدان، در جبهۀ حق معنا می یابد چون گفتمان او عقبۀ حماسه کربلاست. زیرا حماسه کربلا از امام علی(ع) که در محراب شهادت، ندای رستگاری داد آغاز می شود و با ندای مظلومیت امام حسین(ع) به اوج می رسد و با قیام چهره هایی همچون مختارها، در تاریخ جریان می یابد و در سیر عدالت خواهی و حقانیت تشیع معنا پیدا می کند و نسل های متمادی را در گفتمانی اصیل به نام تشیع، پیوند می دهد.
لذا فهم ما از تشیع و عبرت آمیزی از تاریخ، هنگامی محقق می شود که ما از زمان امام علی(,) قهرمان آغازین تشیع به اکنون بیاییم تا در این سیر تاریخی بتوانیم مفهوم عبرت را با قاموس فلسفه تاریخ درک کنیم، نه این که از حال به سمت گذشته و خاستگاه تشیع حرکت کنیم، زیرا این حرکت معکوس نمی تواند سیر منطقی و تدریجی تاریخ تشیع را برای ما یکسره روشن کند.
از آن سو که بیائیم نقش مختارها را در تکوین تاریخ تشیع به عنوان یک ایدئولوژی اصیل بهتر درک خواهیم کرد و به جای عبرت آموزی از مختار به تحلیل علل و معلول ها و عبرت از جریان کلی تاریخ تشیع علاقه بیشتری نشان خواهیم داد.
*مترجم و پژوهشگر