سرویس دفاع مقدس ـ حسام الدین سراج به مناسبت اربعین حسینی و در قالب برنامه سوگواره عصر سوره که به همت حوزه هنری برگزارشد, به مدت سه شب به اجرای کنسرت موسیقی تحت عنوان «شرح پریشانی» پرداخت.
در این برنامه که با استقبال قابل توجه اقشار محتلف مردم همراه بود, قطعات گوناگونی از جمله قطعه وداع حضرت علی اکبر(ع), گریه خون و... به اجرا در آمد.
در یکی از این شب ها که گوش جان به آوای سراج سپرده بودم, همچون سایر حضار به برکت یاد حضرت حسین(ع) غبار از دل زدوده و پرنده جان بی تابانه هوای نینوا کرد, آنجا که استاد با سوز دل می خواند:
چقدر آشنا می نمایی غریبهبگو از کجا از کجایی غریبهدر این شهر چه بی سر پناهیندانی مگر آشنایی غریبهغبار کدامین سفر بر تو مانده استکه گرد از دلم می زدایی ای غریبهکمینگاه دیو است این شهر مگر در دل من در آیی غریبهتورا می شناسم, تورا می شناسمتو هم رنگ خون خدایی غریبهتو رفتی و مانده است در کوچه ی شهرنشان از تو از ردپایی غریبه به این ترتیب و با این آوای عاشورایی ذهن و روحم به گذشته ها رجعتی دوباره داشت, به آن روزهای جنگ و آتش و خون, به سال های مظلومیت و مقاومت, به سال های حماسه و ایثار, به هشت سال دفاع مقدس, به کربلای خوزستان, به روزها و شب هایی که در کوچه پس کوچه های خون رنگ شهرهای جنگی قدم می زدیم و صدای سراج و نغمه های جانسوزش که از رادیو یا ضبط صوت پخش می شد, حال و هوایی دیگر به رزمندگان و اهالی شهر می بخشید و بغض های در گلو مانده را می شکست و اشک بر پهنه چهره ها جاری می ساخت.
آری! سراج آن روزها از نای جان و در وصف مظلومیت شهیدان چنین می خواند:
شهر, شهر خون استخانه خون است, کوچه خون است پنجه در خون، خصم دون است پیکر پاک برادر,غرق خون است, غرق خون است پشت سنگر, مانده بی سر, پیکر پاک برادرخانه ی دیده و خانه ی دل, هردو خون است, هردو خون است.چشم مادر چشم خواهر, مانده بر در, ای برادر ای دلاور...باید به شط خون شنا کنیم, مهد حق ز دست خصم خون رها کنیم...چنین بود که در آن سالها آواز سراج, شرر بر دلهایمان می زد و غم فراق همرزمان شهید, همشهریان شهید, هموطنان شهید و نیز حس معصومیت و مظلومیت همه ملت ایران را که از سوی دیکتاتوری به نام صدام مورد هجوم و کشتار قرار گرفته بودند, بیشتر در ما بر می انگیخت و البته این نوای موزون و محزون, به نوعی حس مقاومت و ایستادگی را نیز در وجود ما تشدید می ساخت, حسی زیبا که تلفیقی از غربت و مقاومت بود.
شاید به دلیل ایجاد همین حس زیبا بود که در آن ایام واحدهای تبلیغات جبهه و جنگ, نوارهای صوتی سراج را در مقیاسی بالا تکثیر و در جبهه ها توزیع می کردند و صد البته نوارهای سراج در کنار نوارهای صوتی آهنگران, کویتی پور و فخری جزء پر طرفدارترین نوارهای صوتی در بین رزمندگان و عموم مردم بود.
سراج آن سال ها برای رزمندگان و شهدا کم نگذاشت و بارها خواند و خواند, از جمله آنجا که در سوگ شهیدان حجله نشین چنین ندا سر داد:
شکسته سرو باغ آشناییچه سنگین است این درد جداییهمه کوچه به کوچه, حجله حجلهوطن از خون پاکان گشته تشنهپرت در خون کشیدند ای چکاوکتو را ای نازنین, منزل مبارکبخواب آری شهید نازنینمبخواب ای سرو سبز بی قرینم وی, بعدها نیزدر باب فلسطین و قبله اول مسلمین یکی از زیباترین و به یاد ماندگارترین آوازها را سر داد. آوازی که هنوز برای ملت ایران خاطره انگیز است:
گاه سفر آمد نه هنگام درنگ استچاووش می گوید که ما را وقت تنگ استگاه سفرشد باره بر دامن برانیمتا بوسه گاه وادی ایمن برانیموادی پر از فرعونیان و غبطیان استموسی جلودار است و نیل اندر میان استبعدها سراج همچنان با نوای سحرانگیزش نقشی پر شور در نورانی کردن دلها و لطافت بخشیدن به جانها داشت, آنجا که چنین می خواند:
روزها فکر من این است و همه شب سخنمکه چرا غافل از احوال دل خویشتنمای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوستبه هوای سر کویش پرو بالی بزنمیا آنگاه که آوازش تلنگری می شد بر جان؛ و آدمی را به ذکر حضرت دوست شوقی دوباره می بخشید:
ملکا ذکر توگویم که تو پاکی و خدایینروم جز به همان ره که توأم راهنماییهمه درگاه تو جویند همه از فضل تو پویندهمه توحید تو گویند که به توحید سراییتو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی...یا آنگاه که عاشقانه می خواند:
ای هفت گردون مست تو, ما مهره ای در دست تو...آری! در همه این سالها حسام الدین سراج سهمی قابل توجه در تلطیف روح مردم این دیار داشته است و هرگاه که از صدای او بیشتر بهره گرفته شده و اسباب انعکاس این صوت زیبا, بهتر فراهم گردیده, پیر و جوان سهمی از برکت این آوا را نصیب خود ساخته اند؛ پس ای کاش این فرصت بیشتر فراهم گردد.
و کلام آخر اینکه؛ آواز سراج گویی از جنس آسمان است که چنین لاجرم بر دل می نشیند, بی شک از همین روست که خود نیز چنین می خواند:
کیست این پنهان مرا در جان و تنکز زبان من همی گوید سخناینکه گوید از لب من راز کیستبنگرید این صاحب آواز کیستکیست این گویا و شنوا در منمباورم یارب نباید کاین منم