داریوش همایون وزیر فرهنگ شاه طی سال 1356 که در جریان نامه رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات بود، در سن 74 سالگی در اروپا به درک واصل شد.
به گزارش بولتن، داریوش همایون، وزیر فرهنگ رژیم شاه که در جریان مقاله توهین آمیز به امام خمینی که در سال 56 در روزنامه اطلاعات و با نام مستعار «احمد رشیدی مطلق» منتشر شده بود، دخالت داشت، بعد از سال ها فعالیت علیه انقلاب اسلامی به درک واصل شد.
داریوش همایون در 15 سالگی، در 21 بهمن 1322 به انجمن نیمهمخفی و زیرزمینی «انتقام» پیوست. داریوش در سال 1326، هنگام تشکیل حزب اسلامستیز و باستانگرای «پانایرانیست»، که با رکن 2 ستاد ارتش شاهنشاهی ارتباط داشت، جزو موسسان آن بود.
وی در سال 1327 میانهاش با پانایرانیستها، به هم خورد و به «انجمن هنری جامجم» پیوست ولی پس از آنکه نتوانست با رهبران این انجمن، «ضیاء مدرس» و «شاپور زندنیا» سازگاری نشان دهد، با بهبود روابط با اعضای مکتب پانایرانیست، مجددا با یک چرخش سریع، به این مکتب پیوست. سال 1329، شاهد تاسیس تشکل کوچکی با نام «گروه نجات ملی» بود که داریوش همایون، در آن هم عضویت یافت! وی در دوره دانشجویی که مقارن با نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران بود، در ابتدای سال 1330 عضو حزب تازهتاسیس سوسیالیست ملی کارگران ایران (سومکا) شد که دارای عقاید افراطی «ناسیونالیستی – فاشیستی» بود . این حزب وابسته به حزب توده مانند حزب فاشیست نازی آلمان عقایدی افراطی منحای عقاید ضد یهود، داشت.
ااین افراطی گری ها باعث شد که مدتی بعد داریوش همایون کناره گیری کند.
همین داریوش همایون که بعد از انقلاب داعیهدار آزادی بوده است، هنگام عضویت در حزب تندرو «سومکا»، در برخورد با مردم عادیای که با این حزب مخالف بودند و اعضای سایر احزابی که مشی سیاسی این حزب فاشیستی را برنمیتابیدند، با چوب و چماق و زنجیر و دشنه و قمه مانند اراذل و اوباش به جان آنها میافتاد. همایون که یکی از اعضای سومکا بود، به عنوان فردی «لمپن» و «شرور» با شعار «خدا، شاه، میهن» بهروي مردم چاقو میکشید! تمام انجمنها و احزابی که نام بردیم، با الگوبرداری از احزاب نازیستی و فاشیستی اروپا و تحت پوشش ملیگرایی و وطنپرستی افراطی به عرصه ظهور آمدند و جالب آنکه ملغمهای از ناسیونالیسم افراطی و ناسنجیده، ناپختگی سیاسی و مشی انتقادی شدید نسبت به اسلام و علما و مروجان دینی، موجب گردهم آمدن اعضای آنها میشد که البته داریوش همایون، عضویت در تمام این تشکلها را آزمود.
از این جهت که داریوش همایون با عضویت در تمام این احزاب و انجمن های افراطی و چاقو کش بوده و هیچ کدام نتوانستند نظر مردم را جلب کنند و برای میهن کمکی باشند، و داریوش همایون مدتی پس از عضویت از آنها کناره می گرفت، باید زندگی پر تجربه و فعالیت های سیاسی او را مرور کرد تا به این پرسش پاسخ دهیم که همایون چگونه پس از عضویت در این همه حزب و دسته، سرانجام از دربار شاه و وزارت فرهنگ شاه سر در آورد.
همایون در دوره ای که در دانشگاه هاروارد دانشجوی دوره دکترای تخصصی بوده، و به قول خودش در کلاس درس بزرگانی مانند هانتینگتون حضور داشته، مورد توجه آمریکایی ها بوده است و بعد از بازگشت به ایران، از سوی بسیاری از وزارت خانه ها و ادارات و شرکت ها دعوت به کار می شود و این روند نشان می دهد کسی که روزگاری نمونه خوان روزنامه اطلاعات و کیهان بوده، چگونه پس از عضویت در احزاب و سفر به آمریکا، به عضویت احزاب دولتی و شاهنشاهی و وزارت فرهنگ در می آید.
وی، از همان دوران جوانی با بیگانگان و اجانب از سویی و با ارکان قدرت و حکومت پهلوی از سوی دیگر مرتبط بود. جاهطلبی داریوش همایون، فرصت مغتنمی را براي دستگاههای جاسوسی، اطلاعاتی و سیاسی آمریکا و انگلستان به وجود آورد که از همان دوران شباب، وی را در راستای مقاصد خود، مورد بهرهبرداری قرار دهند.
وی در سال 1328، با انتشار مجله هنری «جام جم» فعالیت مطبوعاتی خویش را در کنار فعالیتهای سیاسی و حزبی آغاز کرد. همایون در اوایل دهه 30 به عنوان نمونهخوان به روزنامه اطلاعات پیوست و پس از مدتی در سال 34، خبرنگار سیاسی این روزنامه شد و مدتی بعد به سرویس خارجی و بین الملل روزنامه انتقال یافت. وی به عنوان یک «روزنامهنگار قلم به مزد»، از طریق کسی که وی را وارد حرفه مطبوعاتی کرده بود ـ علی جواهرکلام ـ با شبکه عنکبوتی «بدامن» آشنا شد و به سرعت تبدیل به یکی از فعالترین عناصر این شبکه جاسوسیـ مطبوعاتی شد. 3 وظیفه اصلی این شبکه که همه فعالیتهای مطبوعاتی دوران پس از کودتای 28 مرداد 1332 ـ که به دست سرلشکر زاهدی، پدرزن آتی همایون، انجام شد ـ را کنترل میکرد: 1- تثبیت رسانهای حکومت کودتایی محمدرضا، 2- ایجاد هراس از سلطه کمونیستها بر ایران و 3- ایجاد محبوبیت برای آمریکا و کشاندن نشریات به مسیر مورد نظر ایالات متحده بود.
خوشخدمتیهای داریوش همایون در شبکه عنکبوتی بدامن موجب شد، آمریکا روی وی به عنوان مهرهای قابل اعتماد حساب باز کند. داریوش به توصیه مستقیم واشنگتن، در سال 39 به عنوان رئیس سازمان کتابهای جیبی منصوب شد تا در 32 سالگی بالاخره به آرزوی دیرینش، «ریاست» برسد. وی سپس در سال 41 با گسترش دامنه فعالیت انتشاراتی این سازمان با ادغام آن با چند ناشر، سرپرست انتشارات «فرانکلین» شد. او که دیگر راههای صعود به مناصب بالا را فراگرفته و فهمیده بود بایستی برای پیشرفت به انجمنهای فراماسونری بپیوندد، این راه را برگزید. داریوش همایون به عنوان یکی از مهرههای مطبوعاتی رژیم، جزو ماموران تاسیس سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات بود که در همه دورههای آن عضو هیات مدیره این سندیکا بود و حتی یک بار بهعنوان دبیر این سندیکا، فعالیت کرد. روابط صمیمانهای که وی با فراماسونها، انجمن بازرگانان کلیمی و آژانس یهود ایران برقرار کرده بود و خدماتی که به آنها ارائه کرد، موجب شد در اواسط دهه 40 زمانی که یهودیان صهیونیست ایران قصد داشتند امتیاز روزنامه خود، «آیندگان» را از دکتر حسین اهری، عضو موسس کلوب روتاری، از فراماسونهای برجسته ایران و دارای رتبه «استاد ارجمند» فراماسونری، منتقل کنند، آن را به داریوش همایون انتقال دادند. جالب آنکه سردبیر روزنامه آیندگان نیز با انتصاب همایون، مسعود بهنود – ضد انقلاب مقیم لندن – بود. گفته می شود که در سال های 44 تا 46 همایون روی روزنامه آیندگان متمرکز می شود و موفق می شود که امتیاز روزنامه را صاحب شود.
زمانی که داریوش همایون، وزیر فرهنگ و متولی نظارت بر مطبوعات و روزنامه ها بود، هویدا به همراه چند خبرنگار دیگر تیمی را تشکیل داده و مطالبی را برای تضعیف نهضت انقلاب اسلامی و رهبران آن از جمله امام خمینی، مراجع تقلید، روحانیون و سیاسیون، تهیه کرده و برای چاپ به روزنامه ها ارسال می کرد. روزنامه ها نیز موظف بودند تا هر چه از سوی تیم هویدا ارسال می شود منتشر کنند. زیرا این گونه جا افتاده بود که نامه ها و نوشته ها از بالا و دربار می آید و لزوما باید چاپ شوند.
یکی از این مطالب که توسط تیم هویدا تهیه و تنظیم شد و خود به عنوان یکی از عوامل مهم در شعله ور شدن مبارزات انقلاب اسلامی مطرح بوده است و نیز نقطه عطفی در اعتراض های مردمی و شهرهای مذهبی کشور به شمار می رفت، نامه معروفی است که در روزنامه اطلاعات در سال 56 توسط این شخص و با نام مستعار احمد رشیدی مطلق منتشر شد. همان موقع آیت الله دستغیب که از این موضوع به خشم آمده بود در یکی از منبرهای خود او را «احمق نارشید مطلق» لقب می دهد. در این نوشته که اعتراضات وسیعی را در شهر قم، تبریز، مشهد و به تدریج شهرهای دیگر به همراه داشت، به مرجع تقلید زمان و رهبر نهضت انقلاب اسلامی، امام خمینی اهانت شده بود.
گفته می شود این نامه از سوی دربار و از سوی هویدا در چهار پاکت دربسته و مهر و موم شده، به دست داریوش همایون وزیر فرهنگ وقت می رسد. داریوش همایون نیز خبرنگاران چهار روزنامه آن زمان یعنی کیهان، اطلاعات، رستاخیر و آیندگان را که در محل حاضر بودند، فرا خوانده و نامه را به سردبیران روزنامه ها می دهد.
مدتی بعد در پی اعتراضات مردمی و شکل گیری موج انقلاب، شاه دستور می دهد تا برخی چهره های شاخص رژیم پهلوی از جمله هویدا و داریوش همایون دستگیر و روانه زندان شوند. اما داریوش همایون در زندان آشکار می کند که خیانت و چاپ نامه توهین آمیز به امام از طریق هویدا مدیریت شده و او تنها نامه ها رابه روزنامه ها انتقال داده است و از آن جا که مخالف سانسور مطبوعات بوده، متن نامه را مشاهده نکرده و اختیار را به سردبیران روزنامه ها داده است!
داریوش همایون و یکی از خبرنگاران روزنامه ها از جمله شهرام همایون خبرنگار وقت روزنامه آیندگان و مدیر فعلی شبکه ماهواره ای و ضد انقلاب کانال یک، بعدها در اظهارات خود اعلام کردند که داریوش همایون نامه ها را باز نکرده و تنها کار انتقال نامه به روزنامه ها را انجام داده و از مفاد و متن نامه آگاه نبوده است. ادعایی که بیشتر به یک طنز شبیه است.
به این ترتیب، نامه توهین آمیز با امضای رشیدی مطلق به روزنامه ها می رسد. مدیر روزنامه کیهان، زیر بار چاپ نامه نمی رود و با این عنوان که این نامه مشکل ساز خواهد شد و مملکت را به هم می ریزد از چاپ نامه خودداری می کند. روزنامه آیندگان نیز که در سال 1346 توسط داریوش همایون تاسیس شده بود، به همین شکل عمل کرده و معاون سردبیر روزنامه آیندگان با این لحن که ما نارنجک زیر مملکت نمی گذاریم، نامه را به سطل آشغال می اندازد.
روزنامه رستاخیز نیز با این که به دربار وابسته بود از ترس خروش مردم، نامه را چاپ نمی کند. اما سردبیر وقت روزنامه اطلاعات برای خود شیرینی، نامه را چاپ کرد. انتشار نامه همان و اعتراضات گسترده مردم غیور ایران هم همان. انتشار این نامه باعث شد که مردم ایران در تظاهراتی به مانند سیل خروشان دستگاه شاهنشاهی را در هم بکوبند.