ملت ما: يك دختر با ادعاي اينكه پسران همسايه وي را ربودهاند، خواست با اين داستان ساختگي به انتقامگيري عجيبي دست بزند. وقتي 3 پسر با تصور اينكه دختر آشنا را قرباني نيت شيطاني خود كردهاند بازداشت شدند راز دروغ بزرگ دختر همسايه فاش شد.
اين پرونده از زماني كه دختر 19 سالهيي به دادسراي شهرري مراجعه كرد و پرده از يك توطئه سياه برداشت، تشكيل شد. اين دختر به داديار شعبه ششم گفت: شب گذشته وقتي به خانه برميگشتم در محاصره 3 پسر شرور قرار گرفتم.
هيچكس در خيابان نبود. هرچه فرياد زدم كسي كمكم نكرد. به زور و تهديد چاقو مرا سوار خودرويشان كردند و به يك خانه قديمي بردند، دهان مرا گرفته بودند، هرچه تلاش كردم نتوانستم از دستشان فرار كنم. هرچه التماس كردم گوش نكردند. نيمههاي شب بود كه مرا در خيابانهاي اطراف دولت رها كردند.
دختر 19ساله در ادامه افزود: آن 3 پسر شرور را ميشناسم، يكي از آنها از ساكنان قديمي محلهمان است.
با اين ادعا، رسيدگي به پرونده در دستور كار پليس قرار گرفت. تحقيقات نشان ميداد كه دختر جوان به همراه مادرش بتازگي به محله دولتآباد آمدهاند كه هدف پسر شيطانصفت قرار گرفتهاند. وقتي 2 پسر همسايه در تله ماموران كلانتري 168 شهرري قرار گرفتند در بازجوييها ادعاهاي دختر همسايه را نپذيرفتند و آن را يك پاپوش دانستند.
اين 2 پسر به داديار گفتند كه ما هيچوقت به اين دختر نزديك نشدهايم و ادعاهاي دروغين وي را نميپذيريم و دختر جوان براي اينكه از ما انتقام بگيرد اين پاپوش را درست كرده است. متهم در شعبه ششم دادسراي شهرري در ادامه افزودند: 6 ماه پيش اين دختر به همراه مادرش به محله ما آمدند ولي از آن روز به بعد برابر خانهشان هميشه دعوا و جنجال بود. هر روز مرد تازهيي با فرياد و عربدهكشي آرامش ساكنان كوچه را برهم ميزد. مادر و دختر نيز با داد و فرياد از آنان ميخواستند تا خانهشان را ترك كنند.
چند روز پيش نيز پسري جلوي خانهشان خيمه زده بود و حركتي نميكرد، ساعتها آنجا نشست، وقتي مادر و دختر را در خيابان ديد با چاقو به سمتشان دويد ولي اينبار نيز آنها به كمك ساكنان محل از اين ماجرا جان سالم به در بردند ولي پسر جوان با چاقويي كه در دست داشت خودش را زخمي كرد. همه ساكنان خسته شده بودند، تصميم گرفتيم استشهادنامهيي پر كنيم و تحويل پليس بدهيم تا اين خانواده از كوچه ما برود. وقتي اين كار را كرديم، مادر و دختر از اين جريان باخبر شدند و اين دروغ بزرگ را ساختند تا تلافي كنند. با ادعاهاي 2 پسر جوان، داديار پرونده خود را در برابر تناقضگوييهايي ديد كه ادعاهاي دختر جوان را زير سوال ميبرد.
تحقيقات نشان ميداد كه در آن شب سياه 2 پسر جوان در خانهشان بودهاند و هيچ خلافي انجام ندادهاند. اين دختر با ادعاي اينكه پسران همسايه وي را ربودهاند با اين داستان ساختگي خواست به انتقامگيري عجيبي دست بزند. همين سرنخ كافي بود تا دختر جوان بار ديگر به دادسرا احضار شد و در برابر قاضي شعبه 6 قرار گرفت. اين دختر كه خود را در مقابل مدارك محكمهپسند ميديد، چارهيي جز اعتراف نديد و گفت: من و مادرم به تنهايي زندگي ميكرديم.
پدرم بخاطر كلاهبرداري به حبس محكوم شد. هر روز طلبكاران زيادي برابر خانهمان صف ميكشيدند، از شرق تهران به اين منطقه آمديم تا در امان باشيم ولي به سرعت آدرس خانهمان را پيدا كردند و با دعوا و داد و فرياد پولشان را ميخواستند. وقتي متوجه شدم كه همسايهها بخاطر اين جنجالهاي خياباني به طرح شكايت پرداختهاند، نقشه انتقامجويي را طراحي كردم. با ادعاهاي اين دختر 19 ساله، پرونده براي افشاي زواياي پنهان تحت رسيدگي تخصصيتر قرار گرفت.