حجت الاسلام محسن قرائتی در سلسله مباحث درسهایی از قرآن،به بحث تربیت فرزند در خانه پرداخت. به گزارش برنا، در قسمتهایی از سخنرانی آمده است:
چطور مهندس یک سالن میسازد مهندس است، آنوقت مادر آدم میسازد. خوب آدم سازی که مهمتر از سالن سازی است. چطور مهندسی که ماشین میسازد خیلی پز دارد، خوب آدم سازی که مهمتر از ماشین سازی است. مهندس فوقش آمده یک سالن ساخته، سالن که سالن نمیسازد، ولی شما اگر آدم تربیت کنی، آدم، آدم میسازد. سالن، سالن نمیسازد ولی آدم، آدم میسازد.
چه کسی گفته که شغل یعنی استخدام دولتی و بیرون خانه، که حالا سر و دست میشکنند. این تهاجمی که الان به سمت این دانشگاهها آمده است، که مثلاً فرض کنید که شصت تا فوق لیسانس میخواهند اینقدر ثبت نام میکنند. علم خوب است، اما اینهایی که میروند همه برای علم میروند یا برای مدرک میروند؟ اگر جای دیگر دو برابر این درس یاد دادند، مدرک نباشد، میرود. نه من برای مدرک میروم. این مدرک گرایی، فرهنگ غلطی است.
من جایی رفتم. اینجا حالا اسم نمیبرم، چون میترسم لو برود که کجاست. تا وارد سالن شدم برای سخنرانی، دیدم همه خانم هستند. گفتم: آخر اینجا شما مثلاً میخواهید برایش درس بخوانید به درد شما نمیخورد. حالا فرض کنید مثلاً حفاری نفت، زن میتواند چاه نفت در دریا حفاری کند؟ یکی گفت: آقای قرائتی گیر نده، ما یک مدرک لیسانس میخواهیم. شما بگو: لیسانس سگ شناسی، من چه کار دارم به اینکه به درد من میخورد یا نمیخورد؟ روح من جذب میکند یا نمیکند؟
طلبهها هم متأسفانه همینطور هستند. حضرت عباسی ما طلبه داریم که والله بالله تالله مجتهد شو نیست. الکی میرود درس خارج مینشیند. ده سال هم هست درس خارج میخواند و مجتهد هم نمیشود. بابا حالا مگر علم فقط فقه و اصول است؟ نهجالبلاغه، حضرت علی سواد ندارد؟ خوب آن مقداری که شما در قم ایستادی درسهای خارج میخوانی، یک دور، دو دور، سه دور نهجالبلاغه بخوان عوض فلان کتاب!
من خودم روحم درس خارجی نبود. دو، سه سال درس خارج خواندم، اما دیدم روحم پس میزند. گرایش روحی من نیست. درس خارج را رها کردم در تفسیر قرآن رفتم. حالا مثلاً خودم را کمتر از اینهایی نمیدانم که سی سال در حوزه هستند، آنهایی که سی سال است مرتب درس میخوانند، من خودم را کمتر از آنها نمیدانم. برای اینکه اگر رسائل و مکاسب و کفایه و جواهر سواد است، خوب قرآن و نهجالبلاغه هم حتماً آن مقداری که میخواهم آن را بفهمم، البته آن هم ارزش هست. منتهی اگر من گرایش به آن ندارم، شعر خوب خوب است. اما اگر شما ذوق شعر نداری، برو سراغ غیر شعر. گیر نده!
یک سوره به نام سوره نوح داریم. آیه اولش این است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِإِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا» (نوح/1) یعنی ما حضرت نوح را فرستادیم. یک پیشنماز به جای قل هو الله، رفت سورهی نوح را بخواند. گفت: «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» (فاتحه/7) «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا» یادش رفت. بعدش چیست؟ دوباره گفت: تند بخوانم بلکه یادم بیاید. «إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا»، «إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا»... یعنی ما نوح را فرستادیم. «إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا» یک نفرگفت: آقا نوح نمیرود یکی دیگر را بفرست! (خنده حضار)