بررسي و تدقيق در چگونگي شكل گيري و تفكرات انجمن حجتيه، مي تواند همچون چراغی براي مردم ايران باشد؛ آن هم در زمانه اي كه هر جرياني براي به دست آوردن قدرت، مقداري از حق را با باطل خويش مي آميزد تا خود را موجه نشان كند.
به گزارش «تابناك»، پس از كودتاى 28 مرداد 1332 نوعى سرخوردگى از مبارزات سياسى در ميان نيروهاى اسلامى پديدار شد. آنان با زحمت فراوان توانسته بودند مصدّق را به نخست وزيرى برسانند، ولی به دليل اختلافات بين مصدق و كاشاني ـ که جای بحث و تأمل بسیار دارد ـ كودتای 28 مرداد انجام شد و مصدّق رفت و شاه برگشت.
بازگشت شاه به معنى ضرر دوچندان براى نيروهاى مذهبى بود كه سرانجام هم به اعتزال و كنارهگيرى سياسى برخى از آنها انجاميد. این سرخوردگى در كنار ظاهر مشروع مبارزه با بهائيت، زمينههاى مناسب برای تشكيل انجمن حجتيه را ايجاد كرد و اين انجمن در سال 1335 توسط «شيخ محمود حلبي» بنیان نهاده شد که نام كامل آن «انجمن خيريّه حجتيه مهدويه» بود.
بنا بر اين گزارش، انجمن حجتيه بر پایه ماهيت خاصّ، زمان تشكیل و اهداف آن داراى نيروهاى متفاوتى بود. از مذهبىهاى متديّن گرفته تا معدودى از رجال نظامى و سياسى رژيم شاه! از جوانان سطحى و سريع التأثير جامعه تا پختهمردان سياسى كارى كه با چشمهاى تيزبين خود، هم موشكافى و هم حكم صادر و هم اجرا مىكردند و سرانجام از معتقدين واقعى به حضرت ولى عصر ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ تا كسانى كه وقتى كار به جاهاى باريك مىكشيد، پشت پا زدن به همه اصول، برايشان راحتتر از تحمّل سختي ها بود.
اعضاى انجمن خود را هميشه از اصحاب خاص امام زمان (عج) و دوستداران حقيقى آن حضرت دانسته و ديگران را در اين زمينه بيگانه يا بىتفاوت مىشمردند و كمكم از جامعه انقلابى جدا شده و گاهى به حركت هاى انقلابى هم اعتراض مىكردند و بنا بر محك هاى انجمنى خود آنها را به «خوب و بد» يا «درست و نادرست» تقسيم کرده و گاه هم رسماً به باد انتقاد مىگرفتند و در حقيقت به «مبازره عليه مبارزه» مىپرداختند.
امام خمينى(ره) در اين باره بود كه فرمودند: «... ترويج تفكّر «شاه سايه خداست» و يا با گوشت و پوست نمىتوان در مقابل توپ و تانك ايستاد و اينكه ما مكلّف به جهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون مقتولين را چه كسى مىدهد؟ ... و هزاران «انْ قُلْت» [اشكال] ديگر، مشكلات بزرگ و جانفرسايى بودند كه نمىشد با نصيحت و مبارزه منفى و تبليغات جلوى آنها را گرفت... و در پانزده خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود، مقابله را آسان مىنمود، بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حيله و مقدسمآبى و تحجّر بود، گلوله زخمزبان و نفاق و دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مىسوخت و مىدريد».
پس از پيروزي انقلاب اسلامي نیز امام (ره) در سخنان خود در 21 تیر ماه 1362 بدون آوردن نام، هشدارهايي را عليه آنان صادر كرد: «يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد، حضرت صاحب مگر براى چى مىآيد؟ حضرت صاحب مىآيد معصيت را بردارد، ما معصيت كنيم كه او بيايد؟ اين اعوجاجات [كج روي ها] را برداريد اين دستهبندىها را براى خاطر خدا، اگر مسلميد و براى خاطر كشورتان، اگر ملّى هستيد، اين دستهبندىها را برداريد و در اين موجى كه الان اين ملت را به پيش دارد مىبرد، در اين موج خودتان را وارد كنيد و بر خلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست.»
از این سو اما چه شد؟ فعاليت هاي حجتيه متوقف نشد و آنان به حركات خود ادامه دادند؛ بنابراین، امام خمينى (ره)، پس از اينكه چندين بار تذكراتى را محرمانه و يا با كنايه به انجمن دادند، مشكل حل نشد، سرانجام در پيام سوم اسفند ماه 1367 خود به جامعه روحانيّت به طور مفصّل از وجود جمودگرايى در ميان برخى از روحانيون ناآگاه و يا آگاه و وابسته گلايه فرموده، با نام بردن از انجمن حجتيه به عنوان يكى از مظاهر اين جريان، به طور صريح آن را و خط عمومى آن را كه خطّ تحجّر باشد محكوم نموده، چگونگى عمل آنان را ريختن آبروى اسلام و مسلمين و شكستن پشت پيامبر (ص) و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) معرفى كردند.
يكي از انتقادهاي اصلى به انجمن حجّتيه در كنار انحرافات فكري، اين بود كه آنان تلاش مىكردند اعضاى خویش و دیگر مبارزان راه اسلام را از مبارزه و بدنه اسلام گرايي جدا كنند. به علاوه، انجمن از مسائل اصلى غافلشده و به مسائل فرعى مىپرداخت و غروري كه آنان از سازماندهي تشكيلاتي خود داشتند، گوش خود را بر رهنمودهاي رهبري همچون امام خميني بسته بودند و سرنوشتی چونان پيدا كردند.
سخن در این باره بسیار است، ولی شاخصی متقن و محکم همچون کلام گهربار آن پیر سفر کرده، امروز چون آینه ای پیش روی ماست و تجربه حجتيه اينك فراروي سياستمداران و جوانان اين كشور قرار دارد.