تهران امروز: اتومبيل دزدي مرد شيشهاي پرده از قتلي كه وي انجام داده بود برداشت.
آبان ماه پارسال خانواده پسري به نام صادق به پليس شيراز مراجعه كرده و اعلام كردند پسرشان از دو روز قبل ناپديد شده است.
با آغاز تحقيقات پليسي ماموران دريافتند صادق از مدتي قبل به شيشه آلوده بوده است براي همين احتمال دادند كه در رابطه با مواد مخدر اتفاقي براي وي افتاده باشد.
آنها با پرس و جو از دوستان وي متوجه شدند آخرين فردي كه صادق با وي ديده شده است يكي از دوستان معتاد وي به نام امير بوده است.بلافاصله امير مورد بازجويي قرار گرفته ولي گفت كه اطلاعي از وضعيت صادق ندارد.
با توجه به اظهارات مشكوك امير بازجويي از وي ادامه يافت و وي سرانجام به اطلاع از سرنوشت صادق اقرار كرد. وي به ماموران گفت با صادق نشستيم و مقدار زيادي شيشه كشيديم. او بر اثر زياده روي سنكوپ كرد و مرد. من هم براي اينكه پايم گير نيفتد از ترس او را خاك كردم.
اما وقتي ماموران به آدرسي كه امير داده بود رفته و زمين را كندند هيچ جنازهاي را مشاهده نكردند.
كارآگاهان دوباره متهم را مورد بازجويي قرار دادند ولي وي گفت زمان اعتراف خمار بوده و براي رها شدن از جلسه بازجويي به دفن كردن صادق اقرار كرده است وگرنه چنين چيزي صحت نداشته و وي اصلا هيچ اطلاعي از سرنوشت جوان گشمده ندارد.
چون هيچ دليلي براي نگهداري متهم وجود نداشت ماموران سرانجام وي را آزاد كردند.
مقتول متوجه شكنجه كردنش نميشداين پرونده بينتيجه مانده بود كه چند ماه بعد پليس استان فارس خبر دستگيري فردي را به اتهام آدم ربايي منتشر كرد كه فرد آدم ربا به انجام قتلي كه چند ماه پيش انجام داده بود هم اقرار كرده بود.
با بررسي هويت اين فرد مشخص شد وي همان امير است كه پيش از اين به اتهام قتل صادق تحت بازجويي قرار گرفته بود.
با انتقال متهم به شيراز وي اين بار به قتل صادق اقرار كرد و داستاني هولناك را براي كارآگاهان تعريف كرد.وي گفت: روز حادثه به اتفاق صادق در خانه بوديم كه صادق بر اثر مصرف زياد شيشه از حال رفت. من هم كه دچار توهم شده بودم تصميم به شكنجه وي گرفتم.براي همين سيخي را برداشته و داغ كردم. سيخ را روي قسمتهاي مختلف بدن وي گذاشتم و با او كه به هوش آمده بود صحبت كردم. از او پرسيدم اگر دردت آمد به من بگو ولي وي ميگفت دردي ندارد. صادق آنقدر شيشه زده بود كه اصلا متوجه شكنجههاي من نميشد.
شكنجهام كه تمام شد با چاقو او را كشتم.سپس هم جسد را داخل چاهي انداخته و رويش را با خاك پوشاندم.چون پليس نتوانست سرنخي عليه من به دست آورد جري شده و تصميم به ارتكاب جرمهاي ديگري گرفتم. چون هم من و هم همسرم هر دو مواد مصرف ميكرديم براي تامين اين پول ماشين دربستي گرفته تا از پاسارگاد به شيراز بروم. در راه با تهديد اسلحه ماشين را ربودم ولي هنوز به شيراز نرسيده دستگير شدم.پس از دستگيري هم نميخواستم اعتراف كنم ولي چون خمار بودم قادر به مقاومت نبودم و به قتل صادق هم اقرار كردم.
با آدرسي كه متهم به ماموران داد آنها بالاي سر جسد رفته و آن را كه كاملا متلاشي شده بود پيدا كردند.
با انتقال امير به زندان تحقيقات بيشتر درباره اين پرونده ادامه دارد.