محمد لطفیزاده در مطلبی نوشت: آذر ماه سال 89 در یادداشتی با نام«خوشنشینی بدزبانی و احترامشکنی در رسانه ملی» همزمان با پخش مجموعه تلویزیونی «خوشنشینها» به انتظارات رهبر انقلاب اسلامی که ضمن تمدید حکم ریاست مهندس ضرغامی بر سازمان صدا و سیما تأکید فرموده بودند اشاره کردم.
ایشان در آن حکم بر لزوم تلاش برای نزدیک کردن و رساندن صدا و سیما به طراز رسانهای که دین و اخلاق و امید و آگاهی بارزترین نمود آن باشد، تأکید فرموده بودند.
تصور بیشتر ما این است که برای مذهبی کردن و امتزاج اسلام و اصول دین با رسانه تنها باید میزگردی تشکیل دهیم و از چند کارشناس مذهبی دعوت کرده و به مردم توصیههایی کنیم؛ هر چند که گاهی در همین راه نیز اشتباهات و بدسلیقگیهایی به چشم میآید که پرداختن به آنها و آسیبشناسی این مسأله مجال دیگری میطلبد.
حال زمانی که پای مجموعههای طنز به میان میآید، ظاهراً بیش از دیگر مواقع نوعی اباحهگری یا تساهل و تسامح، گریبان برنامهسازان و مدیران را میگیرد و شاید با این منطق ماکیاولی که هدف وسیله را توجیه میکند، برای سرگرم کردن و خنداندن مردم متوسل به وسیلههایی میشوند که با سبک زندگی اسلامی و دستورهای صریح خداوند متعال در قرآن کریم در تضاد است و بعضاً همان توصیههایی که کارشناسان مذهبی در سایر برنامههای صدا و سیما به مردم داشتهاند، هم نادیده گرفته میشود!
در این زمینه و در این یادداشت، تنها به دو نمونه که مشتی است نشانه خروار اشاره میکنم:
در یکی از قسمتهای پخش شده اخیر مجموعه ساختمان پزشکان که به جشن تولد نازنین ــ همسر دکتر افشار ـ اختصاص داشت، دو نکته به چشم آمد که کاملاً در تضاد با سبک زندگی اسلامی بود.
از عشوههای منشی مطب ساختمان پزشکان ـ خانم شیرزاد ـ و حرکات وی که در مواردی به نازکی یک تار مو با رقص فاصله دارد و به ویزه ناز و غمزههایی که در تضاد با دستور خداوند متعال بوده و در نقطه مقابل آیه 32 سوره مبارکه احزاب است که بگذریم، نخست مناسب است ترسیمی از جلسه جشن تولد نازنین در قسمت مورد نظرمان که از این مجموعه پخش شده داشته باشیم:
دکتر افشار و همسرش کنار هم نشستهاند. برادر دکتر افشار و دکتر ملکی ـ همکار دکتر افشار ـ و چند تن از پزشکان شاغل در ساختمان پزشکان دعوت شدهاند و در منزل دکتر افشار حضور دارند. خانم شیرزاد و پدر و مادر دکتر افشار هم از دیگر حاضران هستند.
حالا وقت این است که نکته نخست نمایان شود. با نگاهی به این ترکیب، میتوان به راحتی متوجه شد که شماری از حاضرین در این جلسه با نازنین نامحرم هستند. طبق معمول برخلاف سبک زندگی اسلامی، لباس شخصیت زن ـ نازنین ـ که میزبان این جلسه است، در زمانی که با همسرش در منزل تنها است، با زمانی که در این جلسه و همراه با چند نامحرم حضور یافته تفاوتی ندارد!
این دقیقاً همان نکتهای است که با توسل به منطق ماکیاولی هدف وسیله را توجیه میکند، مسئولان و برنامهسازان به راحتی از کنار آن میگذرند؛ غافل از آنکه نتیجه نهادینه شدن این نوع رفتار که پوشش یک زن در حریم خصوصی و عمومی تفاوتی ندارد، در طولانی مدت همانی میشود که امروز جامعه ما تنها در یک مورد از پیامدهای آن با معضل بدحجابی دست و پنجه نرم میکند و به آن مبتلا است.
البته این مسأله منحصر به این مجموعه تلویزیونی هم نیست و چنین غفلتی در سایر مجموعهها هم غالباً به چشم میآید؛ امری که در سینما و به نحو تأمل برانگیزی در عرصه تئاتر رنگ و بوی سکولار هم به خود گرفته است.
در بسیاری از مجموعههای تلویزیونی میبینیم که لباس زن در منزل با زمانی که به کوچه میرود و از در منزل برای بدرقه فرزند یا همسرش بیرون میرود، تفاوتی نمیکند و نمونههایی دیگر از این دست که یکی از این مصادیق را آبان ماه 1388 در یادداشتی با نام «تأملات دهگانه بر شمس العماره» به مناسبت پخش مجموعه تلویزیونی «شمس العماره» یادآور شدم.
و اما نکته دوم درباره رد و بدل شدن هدایا بین حاضرین در جلسه به نازنین است. اگر بپذیریم که بر اساس اصول مسلم روانشناسی و به نحو اولی بر طبق توصیه ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ به ویژه حضرت علی ـ علیه السلام ـ هدیه دادن سبب ایجاد محبت است آن وقت چگونه باید این نکته را توجیه نماییم که رسانه دینمدارمان جلسهای را به تصویر بکشد که مردان نامحرم برای همسر یک فرد هدایایی میآورند و در حالی که مردی با همسرش در این جلسه حاضر شده، هدیه را مرد به همسر دکتر افشار تقدیم میکند؟!
آیا عرف جامعه ما میپذیرد که مردی نامحرم برای همسر فردی، یک شال یا روسری هدیه ببرد و بگوید من این شال را برای شما به عنوان هدیه گرفتهام و آن زن هم این شال یا روسری را به راحتی استفاده کند؟ چند درصد مردان در جامعه اسلامی چنین رفتاری را در قبال همسرشان میپسندند؟
نکته عجیبتر آنکه به بهانه طنز ـ و البته نه طنز بلکه تنها خنداندن! ـ به راحتی مردان نامحرم در این جلسه همسر یک فرد را دیوانه خطاب میکنند و مرد ـ دکتر افشار ـ این توهینها را که با خریدن کتاب به عنوان هدیه با عنوان «یادداشتهای یک دیوانه» تکمیل میشود، تنها مینگرد و انگار نه انگار که به همسرش توهین شده است! آیا عرف جامعه ما چنین است؟!
ممکن است، برخی با خواندن چند این نوشتار، با خود بگویند این مسائل در برابر مشکلات عدیده جامعه ما از حیث اقتصادی، اجتماعی و غیره ارزش پرداختن ندارد یا پرداختن به این گونه مسائل در دنیای امروز که زوایای مدرنیته در اسرع وقت رنگ میبازد و پستمدرنیسم جای آن را میگیرد و بلافاصله خود نیز کهنه میشود تا جای خود را به شیوه مدرن دیگری دهد، نشانه پسرفت و با پیشرفت در تضاد است.
این فکر همانی است که مبنای اباحهگری و تسامح و تساهل میشود و خروجی آن ساخت مجموعهای است که در آن مجازیم به نام طنز و به کام خنده هر کاری بکنیم و بعد در همان رسانه ساعتی بعد در شبکه یک، یک کارشناس مذهبی نظیر حجت الاسلام شهاب مرادی یا سرکار خانم دکتر فرهمندپور بیاوریم و دور یک میز بنشانیم و در برنامهای با نام «پارک ملت» از تغییر سبک زندگی در ایران به سوی سبک زندگی غربی و سکولار ابراز نگرانی کنیم؛ غافل از آنکه ساعتی پیش از شبکه دیگری ـ شبکه سه ـ با دست خودمان راه ترویج سبک زندگی غربی و غیردینی را ترویج کردهایم!
امید که از ابزارهایمان برای ساخت مجموعه فاخر طنز یا دست کم در سطح استاندارد که صد البته نیل به آن بسیار سخت است به درستی استفاده کنیم.