به موعد برگزاری انتخابات که نزدیک میشویم، نه تنها در ایران که در بسیاری از کشورهای مردمسالار دنیا ـ در انواع گوناگونش ـ بحث و گفتوگوها، رفتارها، موضعگیریها و... عموما رنگ سیاسی به خود میگیرند، به گونهای که افکار عمومی، خیلی کمتر میتوانند به منصفانه و دلسوزانه بودن رفتارها و گفتارهای سیاسیون اعتماد کنند.
این اما، هرچند در نظامهای مبتنی بر لیبرال دمکراسی، امری عادی، مورد پذیرش و حتی موجب ایجاد برتری به شمار میرود، قطعا نباید در یک نظام مردمسالار مبتنی بر آموزههای دینی، آن هم مدعی تشیع علوی، این گونه باشد، چه در سراسر آموزههای شیعی، نه تنها سخنی از توجیه وسیله توسط هدف، بیانصافی، بیاخلاقی و... نیست، بلکه همواره از رعایت تقوای سیاسی، حفظ وحدت و یکپارچگی و پرهیز از هر گونه تفرقه، رعایت مصالح جامعه اسلامی و... سخن به میان آمده است.
آنچه گفته شد، مدخلی بود برای پرداختن به آنچه این روزها در فضای سیاسی کشور، شاهد آن هستیم؛ فضایی که افراد و جریانات گوناگون سیاسی، غافل از دشمن مشترک، به لت و پار کردن همدیگر مشغولند تا به خیال خام خود، ولایتمداریشان را ثابت کنند!
در این میان، آنچه بیش از همه خودنمایی میکند، خود را حق مطلق دانستن و چشمپوشی بر عیوب خود و جریان متبوع است، تا جایی که در چنین شرایط خطیری، حتی حاضر به تشکیل نشستهای مشترک و پذیرش ریش سفیدی بزرگان هم نشده و بر طبل جدایی و افتراق میکوبند و چه خاری هستند اینها در چشم نظام، هرچند هزاران بار خود را بصیر بخوانند و اصولگرا بنامند!
به هر روی، بنا ندارم در این مجال، به تفصیل درباره جریانشناسی گروههای اصولگرا و تحلیل رفتار آنان بپردازم، ولی نکته مهمی که در این میان، قصد پرداختن به آن را دارم، روشن کردن چرایی و چگونگی رفتار محسن رضایی به عنوان یکی از شخصیتهای اصولگرا در فرآیند وحدت اصولگرایان است.
همان گونه که حتما میدانید، پس از آغاز ماراتن انتخابات مجلس شورای اسلامی، به دلیل پراکندگی و چند دسته و سلیقه بودن گروههای اصولگرا ـ که البته به شرط ایستادگی و اتفاق نظر بر سر مبانی مکتب امام، امری مطلوب است ـ بزرگان و ریش سفیدان دلسوز انقلاب و مردم، بر آن شدند تا با محوریت دو تشکل بزرگ روحانی در کشور ـ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران ـ علم وحدت را در اردوگاه اصولگریان بر پا کنند.
بر همین اساس، مدلی طراحی شد و هفت نفر از علمای شاخص، بیطرف و مورد اعتماد به عنوان عمود این خیمه برگزیده شدند و پس از آن هم هشت نفر به نمایندگی از برخی گروههای اصولگرا به این هفت نفر افزوده شده و سازوکار (7+8) شکل گرفت.
در این میان، اما برخی افراد و جریانات اصولگرا به هر دلیلی، از حضور در جمع این هشت نفر بازماندند یا خودداری کردند که البته توضیح دلیل خاص هر یک از حوصله این بحث بیرون است؛ اما این که چرا محسن رضایی و جریان منتسب به او در این میان رفتاری دیگرگون داشت، آن چیزی است که در زیر بدان خواهم پرداخت.
محسن رضایی پس از طرح و رسانهای شدن تصمیم بزرگان اصولگرا برای تشکیل یک جبهه متحد اصولگرایی، با تأکید بر لزوم پرهیز از قبیله گرایی سیاسی، از آن استقبال کرد و در چند مصاحبه، حضور و محوریت آیات مهدوی کنی و محمد یزدی را از فرصتهای نابی دانست که مجموعه اصولگرایان باید آن را قدر بدانند.
رضایی اما در چند نشستی که با برخی بزرگان و از جمله آیتالله مهدوی کنی داشت، از همان آغاز، سازوکار موجود در (7+8) را ناقص دانسته و آن را مانع وحدت همه جریان اصولگرایان دانست؛ اما با وجود این، به دلیل اجماع نظر بیشتر اصولگرایان، آن را پذیرفت و با وجود این که تا کنون به هر دلیل، نمایندهای از سوی او یا جبهه ایستادگی در 7+8 حضور ندارد، ولی حرکتی که به معنای تضعیف جبهه متحد باشد، انجام نداده است.
اما محسن رضایی بر پایه منطق زیر، ساز و کار کنونی 7+8 را ناقص دانسته و بر همین مبنا، پیشنهاد دیگری را به آیتالله مهدوی کنی داده بود که ایشان نیز در سخنرانی خود در نخستین نشست عمومی جبهه متحد اصولگرایی از آن تقدیر کرد:
این که چرا اصولا فضا به سمتی پیش رفت که هر فرد یا جریانی بخواهد نماینده معرفی کند؛ مگر آن هفت نفر اصلی مورد اعتماد همه جریانات اصولگرایان نبوده و نیستند؟ آن هفت نفر میتوانستند به دو شکل نماینده همه اصولگرایان باشند؛ یکی این که همگی نماینده همه جریانات باشند و دیگر آن که هر نفر، نمایندگی چند جریان را بر عهده بگیرد.
این کار چند حسن داشت: نخست این که هیچ رنگ و بویی از سهمخواهی دیده نمیشد و دوم آن که منیتها کم میشد و اتحاد محکمتری شکل میگرفت، در حالی که مدل کنونی هم سهمخوهی را به اذهان متبادر میکند و هم خواه ناخواه خط و مرزها را پررنگتر میکند ـ منظور خط و مرزهای درون اصولگرایان است که امری نکوهیده است، وگرنه خط و مرزها حتما باید با قائلین به غیر از مکتب امام از هر سنخی به روشنی مشخص شود ـ که نتیجه آن طبعا نرسیدن به وحدت است.