سرانجام عمر طولانیترین دیکتاتوری به جای مانده از قرن بیستم به پایان رسید؛ اما این در حالی است که با مرگ دیکتاتور، ترس و امیدهای فراوانی درباره آینده لیبی پدید آمده است؛ مقاومت سرسختانه قذافی تا لحظه آخر، جنگ درونی خونینی را رقم زد که تلفات و خرابیهای بسیار و دخالت روزافزون ناتو را به همراه داشت.
از دیگر ثمرات این جنگ، پخش گسترده سلاح در میان مردم و قبایل است، به گونهای که در آینده، بازسازی خرابیها، جمعآوری تسلیحات و احیای ارتش، ایجاد وفاق میان قبایل و از میان بردن زمینههای انتقامجویی و عناد میان افراد و قبایل وفادار به رژیم سابق با آشتی ملی، مشارکت سیاسی و برپایی دولت وحدت ملی و جلوگیری از مداخلات ناگزیر خارجی، مهمترین چالشها و مأموریتهای شورای انتقالی به شمار خواهد آمد.
البته این خطر نیز هست که اختلاف میان قبایل ـ که خود را در اثنای جنگ با قذافی، بارها نشان داد و شاید با راهبری ناتو فروکش کرد ـ در روند تقسیم قدرت و منابع اقتصادی، زمینهساز درگیری شود و با دخالت خارجی و وجود تسلیحات فراوان، کشور را به سوی جنگ داخلی و تجزیه پیش برد. حال آن که در صورت وفاق، دسترسی به درآمدهای نفتی، حسن نظر و پشتیبانی دولتهای منطقه و جامعه بینالمللی از شورای انتقالی و وجود افراد مجرب از نظام سابق آشنا به حکومتمداری در درون کادر رهبری، از مهمترین نکات مثبت در موفقیت این شورا در گذر از چالشهای پیش روست.
همچنین جلب حمایت دولتهای غربی و منطقه برای در دست گرفتن سفارتخانههای لیبی از نزدیک پنج ماه پیش و در اختیار گرفتن بخشی از پولهای بلوکه شده این کشور و به دست آوردن نمایندگی لیبی در سازمان ملل متحد در نزدیک به یک ماه پیش، نشان از توان بالای دیپلماتیک شورای انتقالی دارد که میتواند ذخیره مناسبی برای احیای نقش و جایگاه لیبی در سطح منطقه و بینالملل و جلب مشارکت خارجی برای تسریع بازسازی و نوسازی این کشور در آینده ای نزدیک باشد.
ناگفته نماند که پیشرفت لیبی پس از قذافی، در گرو رسیدن به فرمولی مورد توافق برای دستیابی به ثبات و استقلال سیاسی است و این مهم اکنون وابسته به درایت رهبران شورای انتقالی است؛ این سرآغاز دورانی نوین پس از پایان دیکتاتوری چهار دههای قذافی در لیبی است.