این روزها محافل سیاسی مستقل جهان در تحلیل ها و تفاسیر خبری خود از ادامه حضور ناتو در لیبی و دست اندازی غربی ها به ویژه امریکائی ها به لیبی ابراز نگرانی می کنند و نگرانند که لیبی به دامن غرب پناه ببرد، اما اینها یک روی سکه است و روی دیگر سکه واقعیت های درونی لیبی است که بایستی به آنها توجه کرد.
انقلابیون لیبیایی زمانی که مبارزات خود علیه رژیم قذافی را شروع کردند هیچ کشوری از آنان حمایت جدی نکرد. قبل از هفدهم فوریه که قیام مردمی برای اولین بار در بن غازی در شرق لیبی شکل گرفت رژیم قذافی برای سرکوب آنها ستون نظامی بزرگی را به راه انداخت تا آنان را سرکوب کرده و جوی خون به راه اندازد، کاری که در سال 96 در زندان ابوسلیم کرد.
معلوم نبود اگر نیروهای قذافی به بن غازی می رسیدند چه فاجعه انسانی رخ می داد، در این زمان چه کسی می توانست به داد مردم بن غازی برسد، آیا کسی جز ناتو توان آن را داشت و بعد از آن ایجاد منطقه پرواز ممنوعه و بمبارانهای متعدد پایگاههای قذافی که موجب رشد انقلابیون و سرعت پیروزی انقلاب لیبی شد.
البته این یک واقعیت است که این اقدام ناتو نه بخاطر مردم لیبی بلکه بخاطر منافع غرب بود اما به هر حال مردم لیبی از این رهگذر سود بردند و حالا در این شرایط اکنون شورای انتقالی خود را وامدار ناتو و امریکا می داند و مردم لیبی از ناتو و غربی ها سپاسگذاری می کنند که البته این به آن مفهوم نیست که با اشغال کشورشان از جانب غرب و ناتو موافق هستند.
جنگ هشت ماهه انقلابیون لیبیائی با طرفداران قذافی در سرت و بنی ولید آنان را به شدت خسته کرده و روند کار شورای انتقالی برای تشکیل دولت موقت را مختل کرده بود و سرانجام کسی می باید به این غائله خاتمه می داد.
از سویی، روز سه شنبه بیست و ششم مهرماه کلینتون وزیر خارجه امریکا وارد لیبی شد و پس از اقامت چند ساعته و دیدار با اعضای متنفذ شورای انتقالی، خاک لیبی را ترک کرد. در این ملاقات قول و قرارهایی گذاشته شد و بده بستان های سیاسی و اقتصادی انجام شد که متعاقب آن دو روز بعد از سفر کلینتون، سرت سقوط کرد و قذافی کشته شد.
اینها واقعیت هائی پیش روی ملت لیبی است که نمی توان آنها را نادیده گرفت. واقعیت دردناک تر هم اینکه ناتو و آنهائی که آمده بودند ملت لیبی را آزاد کنند با طولانی کردن جنگ به خاطر منافع خود باعث شدند که زیر ساخت های لیبی به کلی از بین برود و شهرهای مهم این کشور همچون سرت و مصراته به ویرانه ای تبدیل شوند.
اما اکنون چه باید کرد؟شورای انتقالی متشکل از چهل عقیده و فکر است که بسیاری از آنان در حد منافع منطقه و قبیله خود فکر می کنند نه سرنوشت بین المللی لیبی. این کشور فاقد رهبری قاطع و دلسوزی است که هر انقلابی به آن نیازمند است. میزان بیکاری که در زمان قذافی سی درصد بوده اکنون به چهل و پنج در صد رسیده است. ارزش پول ملی این کشور طی دو هفته گذشته ده درصد سقوط کرده و بسیاری از پروژه های ساختمانی و راه سازی که در اختیار سران رژیم قذافی بود، اکنون متوقف شده است.
مردم لیبی پس از هشت ماه جنگ طاقت فرسا اکنون انتظاراتی از دولت موقت دارند که برخی از آنان نه در کوتاه مدت بلکه در بلند مدت هم تحقق آنها دشوار است. نکته دیگر موقعیت ژئوپلتیک لیبی است که چشم طمع قدرت های جهانی را به این کشور دوخته و آنها تلاش می کنند این بار از طریق دمکراسی و انتخابات، شکل و مدل دیگری از کرزای را در لیبی روی کار آورند که ظاهری مردمی اما باطنی غربی داشته باشد تا بتواند منافع غربی ها را در دراز مدت تامین کند.
از سوی دیگر در میان شورای انتقالی افراد دلسوز و ملی گرای واقعی هم کم نیستند که تنها هم و غمشان استقلال و پیشرفت لیبی است که اینها را باید تقویت کرد. ایجاد ارتباط لیبی با کشورهای مستقل جهان می تواند قدرت مانور آنان را در مقابل غربی ها تقویت کند.
مقامات لیبیائی از تجربه سیاسی و اجرائی مناسبی برخوردار نیستند و اگر آنها با کشورهای مستقل که خوی استکباری ندارند ارتباط نزدیکی داشته باشند و از تجربیات آنان استفاده کنند و رابطه با کشورهای مستقل به عنوان یک آلترناتیو در مقابل غرب برای آنان وجود داشته باشد قطعا آنان چشم به دست غربی ها نخواهند بود.
پس اولین گام کشورهای مسلمان و مستقل جهان ایجاد ارتباط با دولت لیبی و دلگرمی دادن به آنها و کمک به بازگرداندن امنیت و ثبات برای مردم لیبی است. بخش دوم اینکه لیبی اکنون برای بازسازی زیر ساخت های خود نیاز به سرمایه گذاری خارجی و اموزش نیروی انسانی زبده و متخصص دارد که این امر می تواند پای کشورهای دوست را به جای کشورهای استعمارگر غربی به لیبی باز کند و لیبی را از دام غربی ها برهاند.
پس اگر کشورهای مستقل نجنبند ممکن است فردا دیر باشد زیرا اگر آمریکا و ناتو بتوانند در این کشور جای پای خود را باز کنند، هم فاتحه مردم و انقلاب لیبی خوانده شده و هم فاتحه امنیت منطقه، چه، آمریکا از همین نقطه روی کشورهای تاثیر گذار منطقه همچون الجزایر، تونس، نیجر، مصر و چاد مسلط خواهد شد.