حكم پرونده قتلهاي محفلي كرمان كه پس از قبول اعاده دادرسي در شعبه 106 دادگاه جزايي كرمان رسيدگي شده بود، پس از گذشت 9 سال از وقوع جنايت صادر و به اولياي دم و وكلاي آنان ابلاغ شد.
نعمت احمدي ـ يكي از وكلاي مدافع اولياي دم اين پرونده ـ با اعلام اين خبر به ايسنا گفت: در اين پرونده ادعاي مهدورالدم بودم مقتولان از سوي هيات عمومي اصراري ديوان عالي كشور رد شده بود كه به همين اعتبار با تفهيم اتهام شركت در قتل به متهمان، دو جلسه دادگاه برگزار و نهايتا راي اين پرونده صادر شد.
وي ادامه داد: بر اساس مفاد اين راي 11 صفحهاي، متهمان رديف اول، سوم و چهارم با هويت «م.م»، «س.ج» و «ع.م» به اتهام شركت در قتل عمدي شهره نيكپور و متهمان رديف دوم، سوم و چهارم با هويت «م.س»، «س.ج» و «ع.م» به اتهام شركت در قتل عمدي محمدرضا نژادملايري به اعدام محكوم شدند.
احمدي اظهاركرد: همچنين همه اين متهمان به همراه دومتهم ديگر با هويتهاي «چ.س» و «م.ي» به اتهام معاونت در قتلها به مجازاتي بين 10 تا 15 سال حبس به تناسب عمل ارتكابي محكوم شدند.
وي خاطرنشان كرد: تنها يك نفر از متهمان يعني «ع.م» از بدو بازداشت تاكنون تحمل حبس كرده و ساير متهمان پس از مدتي آزاد شدهاند كه پس از قبول اعاده دادرسي و شروع به رسيدگي مجدد، قرار بازداشت موقت آنان به وسيله دادگاه صادر شد اما دادگاه تجديد نظر با وجود اينكه متهمان به اتهام قتل عمد تحت پيگرد بودند و حسب قانون بايد بازداشت موقت ميشدند، قرار بازداشت آنان را فسخ و به قرار وثيقه تبديل كرد.
وكيل مدافع اولياي دم پرونده قتلهاي محفلي كرمان گفت: هماكنون كه راي دادگاه مبني بر قصاص متهمان صادر شده است، با توجه به صراحت قانون بايد اين افراد بازداشت موقت شوند و اين بازداشت مورد درخواست اولياي دم نيز هست.
احمدي با بيان اينكه راي صادره ظرف مدت 20 روز قابل تجديدنظرخواهي است، يادآور شد: از آنجا كه هيات عمومي اصراري ديوان عالي كشور ادعاي مهدورالدم بودن را نپذيرفته و تنها يكي از شعب ديوان در گذشته اصرار به قبول ادعاي مهدورالدم بودن مقتولان داشته است، لذا در صورتي كه اين راي مورد اعتراض متهمان قرار گيرد، با ارجاع مجدد پرونده به ديوان عالي كشور بالطبع پرونده به شعبه سابق ارجاع نخواهد شد و با توجه به اينكه ديگر شعبات كيفري ديوان نيز بالاتفاق معتقد به عدم مهدورالدم بودن مقتولان بودهاند، در اين صورت راي پس از طي تشريفات، تاييد و ابرام خواهد شد.
به گزارش ايسنا، روز 28 آبانماه سال 81 زني به نام «عشرت» به يك از مراجع انتظامي كرمان مراجعه كرد و گفت: شب گذشته دخترم به نام شهره نيكپور ـ 28 ساله ـ به همراه نامزدش محمدرضا نژادملايري با يك خودروي پژوي سفيدرنگ از منزل خارج شدهاند و تاكنون برنگشتهاند.
ماموران انتظامي تحقيقات گستردهاي را براي پيدا كردن اين زوج جوان آغاز كردند اما به نتيجهاي نرسيدند تا اينكه پانزدهم آذرماه، ماموران كلانتري 23 جوپار با گزارش يك راننده، جسد مردي حدودا 30 ساله را در بيابان كشف كردند كه تقريبا اكثر قسمتهاي بدنش توسط حيوانات خورده شده بود.
پس از بررسيهاي انجام شده توسط متخصصان پزشكي قانوني، معلوم شد جسد متعلق به محمدرضا نژادملايري است كه چندي پيش به همراه نامزدش از خانه خارج شده بود.
دو روز بعد، ماموران اداره آگاهي موفق شدند پژوي سفيدرنگ مقتول را كه شب حادثه به همراه نامزدش با آن بيرون رفته بود در زنگيآباد پيدا كنند. اين اتومبيل با ريختن بنزين روي آن به آتش كشيده شده بود به طوري كه موتور آن هم ذوب شده بود.
چند روز بعد در حوالي مكاني كه جسد محمدرضا كشف شده بود، ماموران جسد نامزدش شهره را پيدا كردند و مادرش از روي بقاياي جسد و تكههاي لباس توانست دختر خود را شناسايي كند.
پس از شناسايي اجساد، قاضي كشيك وقت ماموران اداره آگاهي را موظف كرد تا تحقيقات گستردهاي را براي پيدا كردن عاملان جنايت آغاز كنند.
ماموران متوجه شدند محمدرضا يك دستگاه تلفن همراه داشته كه به سرقت رفته است.
با بررسي تماسهايي كه با تلفن محمدرضا گرفته شده بود، مشخص شد پس از ناپديدشدن زوج جوان، چند بار از اين تلفن با شخصي به هويت «ه.ي» تماس گرفته شده است.
اين شخص به اداره آگاهي احضار شد اما چون فاقد سابقه بود از رفتن نزد ماموران خودداري كرد كه چند روز بعد خانوادهاش او را در اختيار ماموران قرار دادند.
وي در جريان بازجوييها گفت: محمدرضا و شهره را نميشناسم و هيچ تماسي با آنها نگرفتهام اما اواخر ماه رمضان زني با تلفن همراه من تماس گرفت و براي يك پارتي از من مشروب خواست. من هم براي آشنايي با او در پارك نشاط قرار گذاشتم و وقتي به آنجا رفتم پنج مامور من را دستگير كردند.
او ادامه داد: آنها ابتدا مرا كتك زدند و بعد به دستهايم دستبند زدند و داخل يك ماشين پيكان انداختند. ساعتي بعد مرا به خانهاي بردند و از من بازجويي كردند. بعد از 24 ساعت هم آزادم كردند.
ماموران در ادامه تحقيقات متوجه شدند تلفن همراه محمدرضا دست افرادي قرار دارد و همچنان فعال است؛ لذا با صدور نيابت به دادگستري تهران فهرست تمام مكالمات تلفني محمدرضا از مركز مخابرات درخواست شد و در بررسي اين فهرست مشخص شد كه از موبايل زني با هويت «ج.الف» كه او نيز از مدتي پيش مفقود شده با موبايل «ه.ي» و از طريق تلفن ثابت «ح.م» (پدر متهم رديف اول) با تلفن همراه محمدرضا (مقتول) تماس گرفته شده است.
ماموران در بررسيهاي بعدي متوجه شدند تمامي مكالماتي كه با تلفن همراه محمدرضا برقرار شده، توسط «م.م» انجام گرفته است.
ماموران همچنين در تحقيقات خود متوجه شدند، موبايل محمدرضا پس از به قتل رسيدن او در دست افرادي بوده كه به طريقي با متهم رديف اول در ارتباط بودهاند.
با به دست آمدن اين سر نخها اين شخص به دادگاه احضار شد اما ارتكاب قتل را انكار كرد و گفت هيچ ارتباطي با قتل محمدرضا و شهره نداشته است.
اين متهم زماني كه با دلايل قوي ماموران روبهرو شد، لب به اعتراف گشود و اقرار كرد كه با همدستي «م.س» و «م.ي» اين زوج را به قتل رساندهاند.
هنگامي كه ماموران قصد داشتند براي دستگيري 2 همدست اين متهم اقدام كنند، او با ترفندي خاص ماموران را گمراه كرد و گفت كه اگر من با آنان صحبت كنم راحتتر تسليم ميشوند، بگذاريد من جلو بروم.
او پس از رفتن نزد دو همدستش با آنان تباني كرد تا فقط قتل محمدرضا و شهره را گردن بگيرند و منكر انجام قتلهاي ديگر شوند.
ماموران در ادامه تحقيقات خود متوجه شدند فرد ديگري به نام «ع.م» نيز با اين باند همكاري داشته و او را هم بازداشت كردند.
وي در جريان بازجوييها به تصور اينكه همدستانش همه چيز را به پليس گفتهاند به قتل پنج نفر اعتراف كرد و گفت: به جز محمدرضا و شهره، مصيب 19 ساله، جميله و محسن را هم به قتل رساندهايم.
بعد از اعتراف او، متهم رديف اول نيز لب به اعتراف گشود و گفت: ما اين 5 نفر را با انگيزه پاك كردن جامعه از فساد به قتل رسانديم. اعضاي گروه ما 6 نفر بودند.
بلافاصله ماموران تحقيقات خود را براي كشف اجساد 3 مقتول ديگر آغاز كردند. آنان به همراه 6 متهم به محل دفن اجساد رفتند و توانستند جسد مصيب و محسن را از گودالي در جاده هفتباغ كرمان بيرون آورند.
جسد پنجمين قرباني بهنام جميله نيز چند قدم آن طرفتر و در گودالي ديگر دفن شده بود.
«م.م» درباره انگيزهقتلها گفت: ما براي پاك كردن جامعه از فساد، افراد را شناسايي ميكرديم و به قتل ميرسانديم و هيچ اعتقادي هم به عملكرد قوه قضاييه و نيروي انتظامي نداريم. ما پس از بازداشت اين افراد آنها را به باغ پسته پدرم ميبرديم و در آنجا براي هر قرباني با تسبيح استخاره ميكرديم. اگر عدد 6 بود، يعني استخاره خوش آمده و بايد او را ميكشتيم. در تمام اين قتلها هم عدد 6 ميآمد و ما هم اين افراد را به قتل ميرسانديم. سپس اموال مقتولان را برميداشتيم و به افراد نيازمند صدقه ميداديم.
پس از اعترافات اين افراد و به دليل رعب و وحشتي كه در ميان مردم افتاده بود، رييس وقت قوه قضاييه با ارسال نامهاي به رييس دادگستري كرمان دستور داد كه به اين پرونده خيلي سريع و با جديت رسيدگي شود.
ماموران اداره آگاهي نيز با دستور قاضي به تحقيقات خود ادامه دادند و «م.م» را مورد بازجويي قرار دادند.
وي در ادامه اعترافات خود گفت: پس از كشتن مصيب دوچرخه او را فروختم و پولش را به فرد مستحقي دادم. پس از كشتن جميله نيز چون تلفن همراه او را نياز داشتيم، نفروختيم و فقط انگشتر طلايش را فروختيم و صدقه داديم. بعد از كشتن محمدرضا و شهره هم تلفن همراه محمدرضا را براي خودمان نگه داشتيم و 18 هزارتومان پول از جيبش برداشتيم و صدقه داديم. همچنين 20 هزار تومان پول و كفشهاي شهره را هم صدقه داديم.