روند انتخابات ریاستجمهوری آمریکا درسهای فراوانی برای
آموختن دارد.
به گزارش «تابناک»، بر مبنای سخن بزرگان که «خذالحکمه و لو من اهل
النفاق» و یا «اطلبوا العلم و لو بالصین»، کمی از تجربههای دیگران گفتن بد نیست،
چهار درس از انتخابات آمریکا را بخوانید.
درس نخست: شیوه برخورد با رقیب
نزدیک ده روز پیش، میت رامنی، نامزد جمهوریخواه ریاستجمهوری در فاصله حدود سه ماه مانده به انتخابات، معاون خود را برگزید؛ «پل رایان»، عضو ۴۲ ساله کنگره آمریکاست. واکنش اوباما و بایدن و نیز طرفداران اوباما در مبارزات انتخاباتی به فرد معرفی شده جالب بود.
اوباما نخست به تعریف و تمجید از رایان پرداخت و او را مردی قابل احترام و مرد خانواده و سخنوری قهار دانست. اما به صراحت مرز تفکرات خود با دیدگاههای رقبایش را اعلام کرد و به برنامهها و نه به شخصیت وی حملهور شد.
جو بایدن معاون اوباما هم، با رقیب تازه نامزد شده خود تماس برقرار کرد و ورود وی به میدان رقابت را خوشامد گفت.
اما موضوع جالب، واکنش تیم تبلیغاتی اوباما بود که به سرعت در رسانههای خود به نقد برنامههای رقیب پرداختند و مشکلاتی را که در نتیجه آن برنامهها پیش خواهد آمد، توضیح دادند.
این یک عقبماندگی بزرگ برای ماست که تا زمانی که یک برنامه اجرایی و یا به مرحله اجرا بسیار نزدیک نمیشود، نمیتوانیم آن را بررسی کنیم.
درس دوم: شخصیت یک معاون رئیسجمهور
رایان ۴۲ ساله از ۲۸ سالگی به کنگره پیوسته است و تاکنون هفت دوره عضو کنگره آمریکا بوده و هماکنون افزون بر عضویت در کنگره، سمت رئیس کمیته بودجه مجلس نمایندگان را نیز دارد.
وی در دانشگاه، علوم سیاسی و اقتصاد خوانده است. در جوانی و در دوران تحصیل کارآموزیهای خاصی را گذرانده و در برخی فعالیتهای سیاسی مشارکت داشته و در تابستان در ماشینی به شکل زیر هاتداگ فروخته است.
برای مقایسه و احتمالا تحقیق بیشتر اجازه دهید چند پرسش کوتاه
مطرح شود.
ما در بیشتر دانشگاههای ایران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی داریم و کمتر دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی. موضوع واقعا نیازمند بحث و بررسی است؛ اما چه کسی و کی این کار را انجام خواهد داد؟
آقای رایان در دوران دانشجویی به عنوان کارآموزی در دفتر یک سناتور کار میکرده و یک دوره مفید به نام برنامه «Washington Semester» را نیز گذرانده است.
در این باره باید گفت، نخست این که در ایران مطلقا چنین دورهای قابل تصور نیست. دوم آن که با عرض شرمندگی، علاوه بر اینکه کمتر نمایندهای پیدا میشود که بتوان از او چیزی آموخت، کمتر کسی هم پیدا شده است که به دنبال یاد گرفتن کار سیاسی باشد! چه بسیار آقازادههایی که دوره ندیده و کارآموزی نگذرانده مدیر شدهاند. کاش دستکم یک ترم تحصیلی از همین دورههای بالا را برای بسیاری از مقامات ما میگذاشتند تا مثلا مقدمات قانون، سیاستگذاری، اقتصاد و یا کسب و کار را یاد بگیرند!
جالب این است که در آمریکای مرفه قرن بیست و یک، نامزد معاونت ریاست جمهوری در دوران دانشجویی برای درآوردن خرج خود هاتداگ میفروشد و در ایرانی که تازه در آغاز راه توسعه و پیشرفت است، نسل سالهای اخیر چنین کاری را نمیپسندد.
بخش بدتر داستان این است که ما حتی در میان مدیران درجه اول تا دوم و سوم کشور و به ویژه در میان آنانی که به تازگی به جایی میرسند، کمتر کسی را داریم که تجربه کار و کاسبی را داشته باشند. شاید اگر کمی تأمل کنیم، بپذیریم که ذهنی که به جای دخل و خرج، تنها برای خرج تصمیم گرفته است، بیمار بار خواهد آمد.
مسأله مهم دیگر آن که کسی قصد معاونت ریاستجمهوری را دارد که سابقه قانون و برنامه نوشتن داشته باشد؛ به این ترتیب، آیا میشود پذیرفت کسی را که سابقه قانون یا برنامه نوشتن را ندارد، به پستهای حساس گمارد تا برای همه چیز یک کشور قانون بنویسد؟
درس سوم: هزینههای انتخاباتی
سهشنبه این هفته رویترز در مطلبی، چکیده صورتحساب و منشأ هزینههای نامزدهای انتخاباتی را منتشر کرد. این آمار به نقل از کمیسیون فدرال انتخابات آمریکا و تا تاریخ آخر ماه جولای داده شده است.
این شفافیت نشان میدهد که چه کسانی طرفدار رئیسجمهوری چه کسی هستند و برای آن هزینه پرداخت میکنند. اطلاعات جالبی را میتوان در لینکهای زیر به دست آورد. اینکه مثلا فلان بازیگر سیاهپوست، یک میلیون دلار به اوباما داده است و فلان دلال ثروتمند و یا صاحب قمارخانهها و یا طرفداران شهرکنشینان صهیونیست از چه کسی حمایت میکنند.
http://www.reuters.com/article/2012/07/21/us-usa-campaign-money-wealthy-idUSBRE86K04S20120721
http://www.reuters.com/article/2012/08/21/us-usa-campaign-money-wealthy-idUSBRE87K0HR20120821
مجلس هشتم در اواخر دی ماه سال گذشته با بررسی فوری طرح شفافسازی
هزینههای انتخاباتی مخالفت کرد. فعلا هم از بررسی این طرح در مجلس خبری نیست و
معلوم هم نیست که قانون چگونه نوشته شده است و آیا به انتخابات سال آینده میرسد
یا خیر؟!
جالب این که افغانستانیها هم به دنبال تصویب چنین قانونی
هستند و بعید نیست آنها زودتر از ما به نتیجه برسند.
http://www.bamdad.af/dari/text/story/1854
درس چهارم: انتظارات از منتخب
یک نظرسنجی که به طور مشترک توسط رویترز و مؤسسه ایپسوس انجام شده است، نشان میدهد که بهای بنزین از اهمیت کمی در ارزیابی عملکرد اوباما برخوردار است.
گفته میشود، آمریکاییها به این دلیل که گمان میکنند اوباما نمیتواند به لحاظ عملی بر بهای بنزین تأثیر چندانی بگذارد، در این مورد بر وی سخت نمیگیرند؛ به عبارت دیگر، مردم آمریکا پذیرفتهاند که تعیین بهای بنزین دست رئیسجمهورشان نیست و بنابراین، بهای بنزین تأثیر کمی در نامزد منتخب آنها خواهد داشت و بیشتر به عملکرد وی در حوزه بیمه و اشتغال تمرکز خواهند کرد.
شاید بدمان بیاید، اما سیاستمداران ما باید یاد بگیرند به اندازه اختیاراتشان قول بدهند، طرح بدهند و ادعا کنند و در مقابل مردم هم لابد باید در چهارچوب همین اختیارات از فرد مورد نظرشان انتظار داشته باشند.
در ایران، نماینده مجلس میخواهد گاهی نقش شهردار شهری کوچک، گاهی نقش رئیسجمهور، گاهی نقش وزرا و حتی گاهی نقش فرمانده کل قوا را هم بازی کند. شرح رفتار دیگر سیاسیون هم به جای خوبی ختم نخواهد شد اما لازم است همه به اختیارات خود و دیگران و توقعاتی که از آنها دارند، یک بار دیگر بیندیشند.
برقراری عدالت یک مثال معروف است. تنها بخشی از عدالت، مثلا عدالت توزیعی در دست رئیسجمهور است. به همین دلیل، نه رئیسجمهور میتواند وعده بریدن دست دزدها را بدهد و نه مردم باید چنین انتظاری از وی داشته باشند. رئیسجمهور تنها میتوانست و باید به فکر این باشد که قانون و سیستمی را ایجاد کند که از این پس دزدی نشود. عدالت در معنای بریدن دست دزدهای سابق، وظیفه و اختیار کسی دیگر است.