چندی است، چرخ زمانه روزگار حضور جوانان رشید این مرز و بوم را از ما دریغ میکند. ُروز و روزگاری بود رشیدان ایران اسلامی برای دفاع از مرز جغرافیایی و اعتقادات خود در مبارزهای رو در رو با دشمن، سر و جان خود را فدا کردند؛ اما امروز حکایت این جانفشانیها به گونهای دیگر رقم میخورد و یکی از پیامدهایش، آشنایی مردمان امروز با ترکیب واژگانی با نام «شهدای هستهای» است؛ شهدایی که خود و خانوادههایشان، سختیها و مشکلاتی را تحمل کرده و خواهند کرد که نشاید گفت!
اما چیزی که در این میان، مهم به نظر میرسد، مراسم و نشستهایی است که از سر لطف و مهربانی مردم و مسئولین برای بزرگداشت و تقدیر از این عزیزان برگزار میشود؛ مراسمی رنگارنگی که شاید گاه بدون در نظر گرفتن تناسب برنامه با نفس تجلیل از خانوادههای شهدای هستهای برگزار میشود.
با مرور اخبار چند ماه اخیر، خواهد دید که از حضور برنامههای سیاسی گرفته تا فرهنگی و ... از این خانوادهها دعوت شده است:* حضور آرمیتا رضایینژاد در برنامه روز جهانی کودک* حضور آرمیتا رضایینژاد در اختتامیه جشنواره فیلم کودک* حضور آرمیتا رضایینژاد در مراسم روز دختر در نمایشگاه نشریات خانوادگی* حضور آرمیتا رضایینژاد در اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در تهران* حضور آرمیتا رضایینژاد در جمع فعالان سایبری* حضور آرمیتا رضایینژاد در افتتاحیه مسابقه ملی مهارتو حضورهایی از این دست برای تقدیر و تشکر از خانوادههای شهدای هستهای.
«علیرضا» هم در کنار «آرمیتا» در بیشتر این برنامهها بود؛ حضوری کودکانه از سر نیتی بزرگ؛ نیت مقدس معرفی و زنده نگاه داشتن یاد پدران نامآورشان که در اوج گمنامی بودند.
«این تقدیرها برای چیست؟» به باور نگارنده، بیشتر و یا شاید همگی این تقدیرها و مراسم با نیتی خیرخواهانه و از سر احساسی پاک برگزار شده است، ولی آیا باید در هر مراسمی و به هر بهانهای، از این عزیزان تقدیر کرد؟!
فرض کنیم آرمیتا و علیرضا را دو تا سه ساعت هم در مراسم سرگرم کردیم و کوشیدیم نبود پدرانشان را برای چند ساعتی فراموش کنند؛ بعدش چه؟
اگر دعوت از آرمیتا و علیرضا برای بیان نوعی تشکر از این عزیزان است، بهتر نیست به گونه دیگری رفتار کنیم که مزاحم کودکیشان نشویم و آنها را شعار زده نکنیم؟
«آرمیتا» و «علیرضا» در اوج گذران دوران کودکانه خود هستند؛ بنابراین، باید برای حضور در هر مراسم یا نشستی، کمی از کودکی خود فاصله بگیرند. اگر این رخداد ادامه پیدا کند، آیا آرمیتا و علیرضای زیباروی خوش سخن و شیرین بیان، همچنان در یادها خواهد ماند و یا تنها این مراسمها، گذری بودهاند برای ثبت در تاریخ؟
بهتر نیست برای تشکر از آرمیتا، کتابی، فیلمی ـ البته نه در عرض ۲۴ ساعت ـ از زندگی و مرام پدران علیرضا و آرمیتا و پدران علیرضاها و آرمیتاهای دیگر تهیه کرد که بشود به مردمان امروز فهماند برای خدمت به مملکت و حضور فعال در عرصه علمی و جان را پای علم و آبروی مملکت گذاشتن، نیاز به شکستن شاخ غول ندارد.
بهتر نیست، آرمیتا به وظیفه کودکانه خود برسد و ما به وظیفه بزرگانه خود؟!
بهتر نیست، بنشینیم و کمی بیندیشیم که برای تقدیر و سپاس از خانوادههای «شهدای هستهای» چه باید کرد و چگونه میشود، قدردان پایداری و صبر خانوادههای آن عزیزان بود؟!
اما نکتهای که نباید هیچ گاه فراموش شود، این است که این شکیبایان برای معاملهای که با خدای خود کردهاند، جوانان رشیدشان را در جمع گرم خود نمیبینند، نه چیز دیگر!
پس خواهشمندیم وظایف بزرگانه خودمان را فراموش نکنیم و مزاحم کودکی آرمیتا و علیرضا نشویم!