بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، در حالی هفته گذشته فرمان انحلال پارلمان و برگزاری انتخابات زودهنگام در سرزمینهای اشغالی را صادر کرد که به باور بسیاری از تحلیلگران، موضوع ایران، نقش مهمی در سیاستهای انتخاباتی وی دارد. در حقیقت، این موضوع میتواند به مهمترین عامل تعیین کننده در انتخابات آتی تبدیل شود.
به گزارش «تابناک»، بنیامین نتانیاهو سهشنبه هفته گذشته با حضور در یک نشست خبری اعلام کرد که خواهان برگزاری انتخابات پارلمانی در فوریترین زمان ممکن است. پس از آن نیز اعلام شد، این انتخابات در سه ماه آینده برگزار خواهد شد.
در این روند، از دو عامل اقتصاد و سیاست خارجی به عنوان مهمترین عواملی یاد میشود که بر تصمیمگیری نتانیاهو در این باره تأثیرگذار بوده است: مسأله اقتصاد در قالب نارضایتیهای عمومی از کارکرد دولت در عرصه اقتصاد بروز پیدا کرده و موضوع سیاست خارجی نیز بیش از هر چیز در چهارچوب موضعگیریها نسبت به برنامه هستهای ایران نمود مییابد.
در میان تحلیلها، تصویب نشدن لایحه بودجه موردنظر نتانیاهو از سوی احزاب مؤتلف با دولت، به عنوان فوریترین عامل تأثیرگذار بر تصمیم اخیر نتانیاهو مورد اشاره قرار گرفته است؛ بنابراین، نتانیاهو که خواهان کاهش برخی مخارج بودجهای، از جمله کمکهای مالی به احزاب مذهبی افراطگرا بوده، نتوانسته حمایت هم پیمانان خود را جلب کند.
اما عامل دیگر که در تحلیلها کمتر از آن سخن به میان میآید و یا از آن به عنوان عامل اصلی یاد نمیشود، مسأله ایران است. با این حال، شواهد حاکی از آن است که مسأله هستهای ایران و موضعگیریها و مانورهای سیاسی مقامات اسرائیلی پیرامون آن، در حقیقت به عامل اصلی تأثیرگذار در سیاست داخلی رژیم صهیونیستی تبدیل شده است.
در این میان، باید توجه داشت که همین مسأله، خود، دارای دو بعد تبلیغاتی و واقعی است که هر یک به نوبه خود در میدان سیاسی این رژیم تأثیرگذار بوده است.
از جنبه تبلیغاتی، نتانیاهو در سالهای گذشته و به ویژه در این یک سال اخیر، همواره از مسأله ایران و به عبارتی «تهدید ایران»، برای تحت تأثیر گذاردن فضای داخلی، فرافکنی و انحراف توجه افکار عمومی از ناکارآمدیهای اقتصادی دولت به سطح خارجی بهره برده است.
در این زمینه، برخی از تحلیلگران به ناآرامیها و تظاهراتی اشاره میکنند که از تابستان سال ۲۰۱۱ در اعتراض به سیاستهای اقتصادی دولت نتانیاهو در مناطق گوناگون سرزمینهای اشغالی به وقوع پیوست. پس از این رخدادها، دولت نتانیاهو توانست با بزرگ کردن بیش از پیش مسأله هستهای ایران و ایجاد این باور در میان افکار عمومی ـ که این رژیم به سمت جنگ با ایران پیش میرود ـ ناآرامیها را خاموش کند.
اما در بعد واقعی و عملیاتی، اشاره به این نکته ضروری است که حمایت از موضع نتانیاهو در قبال ایران، در میان اعضای کابینه وی روزافزونی رو به افزایش بوده است. در این زمینه، دودستگی میان مقامات سیاسی رژیم صهیونیستی از یک طرف و مقامات امنیتی و اطلاعاتی این رژیم از سوی دیگر، کم کم به اختلاف نظر در درونیترین حلقه سیاستمداران همراه با نتانیاهو نیز راه یافته ست.
مهمترین نمود این جریان، مواضع ایهود باراک، وزیر جنگ کابینه رژیم صهیونیستی است که در هفتههای اخیر به شکل چشمگیری از مواضع پیشین او ـ که با دیدگاههای نتانیاهو همخوانی و هماهنگی داشت ـ فاصله گرفته است. باراک که زمانی در صف مقدم حامیان جنگ با ایران بود، به تازگی با نزدیک کردن مواضع خود به آمریکا، افزایش تحریمها و مسیر دیپلماتیک را در رابطه با ایران در اولویت میبیند و همین سبب طرح اتهاماتی از سوی نتانیاهو به وی شد؛ با این مضمون که وی تلاش دارد با به دست آوردن حمایت خارجی (آمریکا)، در انتخابات بعدی برای خود پتانسیل سازی کند؛ بنابراین، زمزمههایی که در هفتههای اخیر، مبنی بر مذاکرات وی با رهبری حزب مخالف «کادیما» وجود داشت، به تقویت این گمانه کمک کرد.
به هر روی، نتانیاهو خواسته یا ناخواسته با تشدید مباحث پیرامون برنامه هستهای ایران و بزرگنمایی «تهدید ایران»، به شکلگیری فضایی کمک کرده که با دارا بودن خصلتی دوگانه، میتواند هم به سود وی کار کند و در هم نقطه مقابل، به عنوان برگ برندهای در دست مخالفان وی قرار بگیرد. بیگمان، نتیجه نهایی این دوگانگی در نتایج انتخابات پارلمانی این رژیم مشخص خواهد شد.