در میان عصاسفیدها، کم نیستند کسانی که از دیده نشدن بیشتر از ندیدن شکایت نداشته باشند؛ انگار که سکندری خوردن خودشان را توجیهپذیر میدانند، ولی توقع ندارند من و شمایی که در سلامت بدنی هستیم، تنه نثارشان کنیم؛ من و شمایی که گاه «مسئول» میشویم و وعده و وعید تحویلشان میدهیم و بعد میرویم که میرویم ... .
به گزارش «تابناک»، روستای چهاربرج از روستاهای خراسان شمالی است که از هزار نفر جمعیت آن، نزدیک چهل نفر نابینا هستند؛ رخدادی عجیب که با دانستن مادرزاد بودن بیماریشان، مبهمتر جلوه خواهد کرد.
این در حالی است که در جمع این نابینایان، از فرد سه ماهه دیده میشود تا شصت سالههایی که عمری را با این درد کنار آمده و روزگار گذراندهاند. ظاهرا پزشکان بر این باورند که این افراد به دلیل ازدواجهای فامیلی نابینا شدهاند؛ اما برخی از اهالی روستا به کور بودن بعضی از گوسفندها و سگهایشان اشاره کرده و ریشه آن را در آلودگی آب روستا میدانند.
اما جدا از این بحثها، نابینایان این روستا از مشکلات مادی و معنوی بسیاری رنج میبرند؛ برخی از آنان که در حال تحصیل هستند، از نداشتن بعضی از کتب بریل، امپیتریپلیر ویژه نابینایان، لوازم کمک آموزشی و ... گلایه دارند و عده بیشتری از کمک ماهیانه اندک بهزیستی که کفاف خرجهای اولیهشان را هم نمیدهد، ناله سر میدهند.
این در حالی است که قولهای بی عمل مسئولان و بهرهبرداریهای سیاسی از این افراد هم بخش دیگری است که ناراحتشان کرده و خاطرشان را مکدر ساخته، تا جایی که به سختی توانستیم برخی از آنها را برای عکاسی قانع کنیم.
شاید مرور این عکسها، راهی باشد برای درک شرایط این عزیزان و امید به گرفتن تصمیمی که دستکم از رنجشان بکاهد و آیندهشان را چارهای کند:
برای دیدن تصاویر در ابعاد بزرگتر، روی آنها کلیک کنید. معصومه دختر نابینایی که ۵ ساله است.
ابولفضل ۵ ساله و نابینا که به دلیل نابینایی و نداشتن وسایل بازی تمام روز را تنها در حیاط خانه میگذراند. در این تصویر خواهر ابوالفضل هم دیده میشود که از بینایی سالمی برخوردار است.
زینب ۱۸ ساله که دانش آموز سوم دبیرستان است.
علی ۲۵ ساله کسی که سرپرستی این گروه را در صحبت با مسئولین برعهده دارد.
خانم الف هم نابیناست و درس هم نمیخواند.
خواهر خانم الف که او هم نابیناست و شعر میگوید.
مرد نابینای ۶۰ ساله که مجرد است و تنها ۶۰ هزار تومان ماهانه بهزیستی عایدی اوست و البته کاری نیافته.
ابوالفضل در حیاط خانه
حسن، برادر بزرگ معصومه که او هم نابیناست و در این تصویر کنار علی ایستاده
علی در کنار مزار برادر نابینایش و پدرش که چندسال قبل مردهاند.
آقای الف که نابینا بودن هم مانع از ادامه تحصیلش نشده و حالا دانشجوی پیام نور محسوب میشود، در کنار مادرش ایستاده.
علی در حیاط خانه در حال تاب بازی-علی تا ۱۷ سالگی بخاطر صدای خوبش در مجالس عروسی میخواند اما به دلیل هشدار یکی از روحانیون به درست نبودن این کار به مداحی اهل بیت روی آورد.