امروز بالاخره سکوت چند روزهی مسئولان درباره مرگ یک وبلاگ نویس ایرانی شکست؛ هرچند سکوت نیروی انتظامی و مسئولان فتا همچنان ادامه دارد!
احمد توکلی حرفهایی را زد که باید می زد اما همین حرفهای بدیهی و ساده با اعتراض عجیب کوچک زاده روبرو شد! توکلی گفته است: چرا وزارت خارجه و دستگاه قضایی در این خصوص توضیح نمی دهند مرگی اتفاق افتاده و باید توضیح داده شود علت چه بوده است. توصیه می کنم اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس و سیاست خارجی این موضوع را پیگیری کنند و گزارش آن را بدهند. وی با بیان اینکه باید سعه صدرمان را افزایش دهیم، به رفتار حضرت علی (ع) با خوارج اشاره کرد.
توکلی با بیان اینکه فراخوان یک وبلاگ نویس چقدر می تواند تاثیر داشته باشد، ادامه داد: چرا با اینگونه اقدامات برای نظام جمهوری اسلامی مظلوم هزینه ایجاد کرده و آبروی شهدا را می برید. توصیه می کنم بجای سخت گیری به وبلاگ نویسان به دنبال مسئولان و صاحب منصبان فاسد و متهم به فسادی باشید که با سو تدبیر، ناتوانی و فساد خویش، این بلاها را به سر معیشت مردم می آورند.
اما کوچک زاده در مقابل این سخنان منطقی، اعتراض کرده که «دلم به حال مظلومیت نظام میسوزد. آنچه آقای توکلی از تریبون مجلس اعلام کرد که یک نفر در زندان مرده و شما گفتید کمیسیون امنیت موضوع را پیگیری میکند ما هم در جریان این موضوع هستیم و میدانیم نظام و مسئولین به آن رسیدگی میکنند. چرا وقتی چیزی در حال رسیدگی است کسی از تریبون مجلس آن را اعلام میکند؟»
بدون جانبداری و تعصب سیاسی و جناحی و متمرکز شدن روی این دو نفر، میخواهم درباره فکر و منطق آنها حرف بزنم، مخصوصا منطق آقای کوچک زاده. یکی از حق و حقوق متهم و مجرم در نظام اسلامی میگوید و از سختگیریهای بیمورد و هزینهسازیهای جاهلانه انتقاد میکند؛ دیگری اعتراض میکند که چرا از تریبون مجلس این حرفها را زدی؟! این معنی همان حرف علی مطهری درباره علاقهی برخی نمایندگان به «پستو» است که اعتراض زارعی (همفکر و هم جناح کوچک زاده) را در پی داشت.
متاسفانه مشکل امروز ما وجود این طرز فکر و این منطق هست. نتیجهی طبیعی این منطق است که هنوز تکلیف حوادثی مثل کوی دانشگاه، کهریزک، زهرا بنی یعقوب و موارد مشابه مشخص نشده. چون به جای حقیقت گویی و کنار گذاشتن تعارفات و توجیهات و مصلحت سنجیهای خودساخته، موضوعات را به پستوها ارجاع میدهند و به تدریج فراموش میکنند. اگر یک بار به طور جدی و حقیقی با مجرمان و مقصران برخورد میشد، شاید امروز شاهد تکرار چنین حوادث تلخی نبودیم. اگر کسی دلسوز واقعی نظام هست، باید اینها را مطالبه کند نه پستونشینی را!
خوب است آقای کوچک زاده نگاهی به پروندههای سابق بیندازد و درباره نتایج آنها خودش قضاوت کند! البته من درباره شخصیت کوچک زاده و زارعی و دوستانش حرف نمیزنم. نمیتوانم چیزی را بگویم که فردای قیامت شرمنده آنها شوم. انشاالله همه این آقایان، از مخلصان و دلسوزان و زحمت کشان مملکت هستند، اما طرز فکر آنها به درد نظام و انقلاب ما نمیخورد. به درد همان پستو میخورد!
*****
این را میخواستم در یک مطلب جداگانه بنویسم، دیدم جایش همین جاست. در روزهای اخیر اخبار استعفای رییس سیا آنقدر تکرار شده که همه از چند و چونش خبر دارند. جدای از مساله غیراخلاقی و فساد و خیانت و … که توسط رسانههای مختلف مورد بررسی قرار گرفت، آن سوی قضیه هم جالب و عبرت آموز است. اینکه یک مسئول بلندپایهی نظامی، سیاسی و امنیتی آمریکایی، به جای ماست مالی کردن و ارتقا درجه و جابجایی مسئولیت و موقعیت(!) بیانیه میدهد و به جرمش اعتراف میکند، یعنی پذیرفتن مسئولیت اشتباهات و نترسیدن از آن. البته این استعفا ممکن است هر دلیل پشت پرده دیگری هم داشته باشد، اما بیانیه دادن و خطای به این بزرگی را پذیرفتن، قطعا شهامت میخواهد!
امید حسینی / وبسایت آهستان