«حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد»؛ سالهاست شعیان در عزای شهیدان کربلا، افزون بر ذکر رشادتها و دلاوریهای امام و یارانش به مذمت کوفه نیز میپردازند؛ شهری که در تاریخ به بیوفایی شهرت یافت و اینک در باور عامه مردم، هر شهر و حتی مکانی که نشان از بیوفایی ثبات و اطمینانخاطر در آن نباشد، به کوفه تشبیه میشود.
اما کوفه چه کرد که به شهر نامردمان شهره شد؟ آیا این تنها کوفه است که شهر نامردان است؟ هرچند پیشترها نیز از اهل بیت، مولا علی ـ علیهالسلام ـ که پایتخت عدالتش را در این شهر بنا کرده بود، طعم نارفیقی کوفیان را چشیده بود و حتی یک بار در منبری آنها را نفرین کرده بود، روشن است که مهمترین نقش کوفه در تاریخ اسلام، مربوط به حادثه عاشوراست؛ جایی که کوفیان، امام حسین (ع) را با وعده یاری و کمک دعوت کردند و هنگامی که امام به نزدیکی شهرشان رسید، راه را بر او بستند، شمشیر کشیدند و مهمانشان را تشنه سر بریدند و خانوادهاش را غارت کردند و سپس پشیمان گشته و حتی خونخواه امام شدند.
میبینید؟ متناقضترین مردم دنیا! کوفه پر از تناقض است. پر از مثال نقض، پر از پرسش، پر از دورویی؛ شهری پر تناقض است که هیچ حکم کلی نمیتوان درباره آن داد.
«قلوبهم معک و سیوفهم علیک» این بخشی از شعری است که فرزدق، شاعر معروف عرب در یکی از منازل بین مکه و کوفه در پاسخ به امام ـ که از احوال کوفیان از او پرسیده بود ـ سرود.
در احوال کوفیان بسیار نوشتهاند. شاید شگفتانگیزترین آن را بتوان در کتاب «انساب الاشراف» یافت که در آن نویسنده از قول یکی از شاهدان عینی روز عاشورا مینویسد: «در حالی که سپاه بزرگ کوفیان در برابر سپاه اندک امام، صفآرایی کرده بودند، گروهی از پیرمردان کوفی را دیده بود که بر بالای تپهای نشستهاند و با گریه و تضرع از خدا میخواهند که یاریاش را بر امام حسین (ع) فرود آورد».
عجیب است؛ اما به گواهی تاریخ واقعی است و همین است که این شهر در تاریخ به بیوفایی شهره شده و امامان معصوم آن را نفرین کردهاند. چنان که در اوصاف پسر عموی امام ـ که سفیر وی به کوفه بود ـ نوشتهاند که نماز جماعت مغرب را کوفیان به او اقتدا میکنند و در پایان نماز، ابن عقیل تنها نماز را به پایان میبرد. شاید جالب باشد که این بیوفایی کوفیان، تنها به اهل بیت پیامبر نمیرسیده، چنان که باز هم با استناد به همان کتاب انسان الاشراف در وصف لشرکشی کوفیان به کربلا مینویسد: «گاه یک فرمانده با هزار نفر اعزام میشدند و تنها سیصد یا چهارصد نفر به کربلا میرسیدند» و شاید یکی از دلایل اختلاف تاریخی سپاهیان دشمن در برابر امام حسین، همین رفتار کوفیان باشد که باعث شده آمار مورخان کوفی و شاهدان عینی عاشورا متفاوت باشد.
کوفه شدن کاری نداردکوفه شهری بود که به طمع غنایم ایران در زمان فتح این کشور ساخته شد و سودای ثروت و حکومت ایران، هیچ گاه از سر ساکنان آن بیرون نشد، تا جایی که عمر سعد به وسوسه حکومت ری، شمشیر بر امام مسلمین کشید و البته هیچگاه به گندم ری نرسید. سالها پس از فتح ایران، کوفه کم کم به مقر مخالفان حکومت تبدیل شد تا اینکه مولا علی (ع) آن را دارالخلافه کرد و پایتخت حکومت خود را در آن بنا نهاد.
از آن پس، این شهر همواره یکی از پایگاههای شیعیان تلقی میشده و حتی هنوز هم مراجع تقلید در نجف از آن به عنوان ییلاقی برای فرار از گرمای گرم و خشک نجف استفاده میکنند و شاید جالبتر باشد که بدانید آنچه به نام چفیه در میان اعراب و دیگر اقوام به عنوان دستار استفاده میشود، از این شهر سر بر آورده است.
اما شاید جفای روا شده در حق نوه پیامبر، دلیلی شد تا کم کم این شهر از صحنه تحولات جهان اسلام پاک و تنها به مثالی برای جفاپیشگی و خیانت در ادبیات محاورهای تبدیل شود!
در اوصاف این شهر، همین بس که یک بار امام علی ـ علیه السلام ـ بر سر منبر برایشان دعا کردند که «پس از من، بدتر از منی بر شما مستولی شود» و زینب ـ علیهاالسلام ـ وقتی با کاروان اسرا وارد کوفه شد و دید که همه مویهکنان بر سر صورت میزنند، بانگ برآورد که «مردانتان ما را میکشند و زنانتان بر ما زاری میکنند؟ همیشه گریان باد چشمهایتان» و از آن مهمتر اینکه حضرت سیدالشهدا در گودال قتلگاه نفرینشان کرد که «خدا برکت را از شما بگیرد، جمعیتتان را پراکنده کند و خوار و ذلیلتان سازد».
داستان کوفه داستان پر از آب چشمی است که اشکهایش نه برای بیوفایی کوفیان، که برای فراموشکاری خودمان است. کوفه شهری بود که اگر نیرنگ بنیامیه کارگر نمیشد بنا بود که مردمش پشت سر امام حسین (ع)وبایستند ، اما همین مردم زیر فشار عبیدالله نامی، شمشیر بر امام خود کشیدند.
کوفه شدن کاری ندارد. اگر صدایی برای دادخواهی از مظلومی بلند نشود. اگر پذیرفتن ظلم یک ترفند تلقی شود نه یک ننگ، اگر مردم ، خانهشان و شهرشان پر از تناقض باشد؛ همه شهرها کوفه هستند.