هفدهم اسفند، سالروز شهادت سردار سرلشکر شهید حاج ابراهیم همت، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود، سردار دلاوری که هنوز یاد شجاعتهای او پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه در دوران دفاع مقدس از یادها نرفته است.
نام حاج ابراهیم همت با ایمان و فداکاری و اخلاص و بیباکی گره خورده است. در سالروز شهادت این سردار سرافراز سپاه اسلام، دیدگاهها و خاطرات دکتر محسن رضایی فرمانده سپاه اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را با هم مرور میکنیم.
ذکر این مهم لازم است، متن کامل این سخنان که از کتاب اسوههای حسنه نقل شده در ستون گفتوگو تقدیم شده است.
نخستین جایی که نظرم را جلب کرد، پاوه بود. احساس کردم گمشده خود را پیدا کردهام و آن تیپی را که باید برقرار کرد همین جاست. از حاج همت سؤال کردم کجا بوده، سابقهاش چی هست، اینجا چه کار کرده، چه فکرهایی دارد و دشمن چه کار میکند و در چه حالی است؟ همه را جواب داد. باید خودم هم چیزهایی میفهمیدم. شب با هم راه افتادیم، رفتیم «نودشه» که خیلی نزدیک به خط مقدم بود و دشمن دید و تیر بر روی آن داشت. در آنجا خوابیدیم. برای بررسی بیشتر خطوط، صبح به راه افتادیم.
چون این کار بهتر از حرکت در شب بود. آفتاب در چشمان آنها بود و ما هم بهتر میتوانستیم خط را ببینیم و هم محفوظ باشیم. تمام جبهه و خطی را که تشکیل داده بود، دیدم. با خیلیها هم صحبت کردم. میخواستم حاج همت را محک بزنم. سوالهایم طوری بود که میخواستم ارتباط حاج همت را با این خط بفهمم و این که توانایی او در سازمان دهی نیروها و آرایش سنگرها و آرایش اسلحهها چقدر است. میخواستم بفهمم میداند هر سنگر را برای چه زده و چرا آن تعداد را در آن گنجانده، آیا خوب توانسته ادارهشان کند، غذا، آب و چیزهای دیگر به آنها خوب رسیده؟ همه را سوال کردم. دیدم نه. مثل اینکه اشتباه نکردهام. او همان گمشدهای است که دنبالش میگشتم. همان کسی است که باید به جبهه جنوب، اعزام شود.
اول با او صحبت کردم. بعد گفتم: یک پیشنهاد دارم.
گفت: چی؟
گفتم: میتوانی بیایی یک تیپ تشکیل بدهی؟
سکوت کرد.
گفتم: اصلاً چرا میگویم میتوانی، باید بیایی و یک تیپ تشکیل بدهی. برایش هم لذت بخش بود و هم غیر قابل تصور. چون در آنجا ـ پاوه ـ برای او به سختی نیرو میرسید و اگر هم میرسید امکاناتش خیلی کم بود. تصور تشکیل یک تیپ، برایش مسرت بخش بود. خوشحال هم شد. حتی گذاشت بفهمم خوشحال شده است. منتها گفت: اگر اجازه بدهید با هم برویم مریوان، حاج احمد متوسلیان را ببینید. اگر او قبول کند، من هم هستم. قول میدهم دو تایی تیپ خیلی خوبی درست کنیم.
رفتیم حاج احمد را دیدیم. اولین بار بود او را میدیدم. سوالها را دوباره از او هم پرسیدم و اینکه چه فکری در سر دارد.
گفت: ابراهیم خودش میتواند یک تیپ را اداره کند. حاج همت اصرار میکرد که او هم باید باشد.
دست هر دویشان را گرفتم و گفتم: هر دو نفرتان باید بیایید و برای عملیات بعدی آماده شوید.
آنها نخستین نیروهایی بودند که از غرب به جنوب میآمدند و آن عملیات هم، اولین عملیاتشان بود. هر دویشان تیپ «۲۷ حضرت رسول» را تشکیل دادند. در همان عملیات بزرگ، تیپشان هم عمل کرد و با موفقیت هم عمل کرد. معمول این بود که تیپهای جدید اول در عملیاتهای کوچک و بعد کم کم در عملیاتهای بزرگتر شرکت نمایند؛ یعنی متناسب با عملیاتها خودشان رشد میکردند. اما آن دو نفر از همان روز اول، وارد یک جنگ سخت و وسیع شدند و این برمیگشت به اینکه نبرد در کردستان، هر دویشان را آبدیده کرده بود؛ آن هم کردستانی که نبردش بر جنگ ایران و عراق مقدم شده بود.
تا وقتی حاج احمد متوسلیان بود، بخشی از بار عملیات به عهده او بود، اما پس از او، مسئولیت کل لشکر حضرت رسول (ص) به دوش او افتاد.
ایجاد یک لشکر قدرتمند عملیاتی در مدتی کوتاه، بدون وجود چنین استعدادهایی در حاج همت، اصلاً امکان نداشت.
به وقتش تند و تیز هم بود. یادم میآید در دوران بنی صدر وضع فرق داشت، در آن زمان چون فرماندهی و مدیریت جنگ با بنی صدر بود، بین او و برادران ارتشی برخوردهای جدی صورت میگرفت. بچههای ما هم البته کوتاه نمیآمدند. اگر موردی، یا اشکالی یا هر چیزی مثل ضعف در خطوط دفاعی و فرماندهیها میدیدند، برخوردها تند و تیز میشد. برخوردهای حاج همت هم همین طور بود. به شکلی که هر کس وارد منطقه میشد، در هر مقامی که بود، میگفت: ما باید حاج همت را ببینیم. یعنی اگر با درجات امروز، حساب کنیم، حتماً میگفتند: ما باید سرلشکر همت را ببینیم، ببینیم او چه میگوید. قدرت و ابهتش را این طور نشان داده بود.
بعد هم که بنی صدر کنار رفت، رابطهها با برادران ارتش برقرار شد و ما نظام بهتری گرفتیم.
حتی جشن گرفتند. توی مجلهها و یا رادیو و یا تلویزیونهایشان (درست یادم نیست) اعلام کردند که فرمانده یکی از لشکرهای قوی ایران را کشتهاند.
اولین باری که در جنگ به کسی عنوان «سید الشهدا» دادند، در همین خیبر و برای حاج همت بود. بالاخره هر جنگی ادبیات خاص خودش را دارد.
همت یکی از فرماندهان بزرگ و شجاع و برجسته ایران در دوران جنگ بود.
مشروح این گفتار را
اینجا بخوانید.