سینمای ایران نه تنها از سوی مسئولان که از سوی خود سینماگران نیز به شدت سیاسی شده است؛ نشانه بارز سیاسی شدن این حوزه از سوی سینماگران، بروز رفتارهای سیاسی، آن هم به ناشیانهترین شکل ممکن از سوی اهالی این حوزه است؛ رفتارهایی که البته تنها به سینماگران محدود نمیشود، ولی چون این عده در چنین رفتارهایی تبحر ندارند، تغییر رفتارشان به سرعت برجسته میشود.
به گزارش «تابناک»، در کشورمان که اخلاق به عنوان محور امور قرار گرفته، طبیعتاً انتظار میرود آداب سیاسی نیز در مدار اخلاق تعریف شود و از این حیث، بسیاری از کنشها و واکنشهای سیاسی که در دیگر کشورها رویهای معمول به شمار میرود، جای ندارد و به همین دلیل، انتظار میرود سیاسیون کشورمان سراغ چنین رویههایی نروند، هرچند چنین رفتارهایی شایع است و انتظارات هیچ گاه در حوزه فرهنگ و اخلاق سیاسی به قدر کفایت برآورده نشده است.
در انتخابات پیش روی که شاهد رفتار اخلاقی از سوی کاندیداها و هوادارانشان به ویژه در قیاس با دوره پیشین بودیم، برخی بیاخلاقیها دقیقاً پس از انتخابات رخ داده که مهمترین آنها پس از اتفاق تکراری و تاریخیِ تلاش برای جا دادن خود در میان حامیان رئیس جمهور منتخب و سهم خواهی، نفی کامل دولت رو به پایان، آن هم از سوی اشخاصی است که بیشترین منافع را در همین گذشته نزدیک بردهاند.
مسأله تأسف آور اما قرار گرفتن فرهنگیان در رده سیاسیون و تکرار رفتارهای سیاسیون توسط اهالی این حوزه به خصوص اهالی سینماست؛ رفتارهایی که متأسفانه این بار تکرار شد و تکرارش جای تأمل دارد. نخست، حامد کمیلی بود که در نامهای سرگشاده به رئیس جمهور منتخب متنی بلندبالا در تحسین مردمی که برای جشن پیروزی به خیابان آمده بودند، نوشته و آورده بود: «من امروز در خیابان لبخند را دیدم، به دنبال لبها میگشت... پایی پینه بسته را که گویی رمق یافته بود... و مردی خسته را که زیر چشمی به کلید شما نگاه میکرد...».
البته شاید کمیلی را بتوان فردی دارای زاویه با موضع دولت دهم تلقی کرد، ولی دیگر شخصی نمیتواند شک کند که حامد کلاهداری جزو آثار دولت دهم است؛ جوانی که فیلمهای پرهزینه شکلات داغ (۱۳۸۸)، پایان نامه (۱۳۸۹) و فرار از کمپ (۱۳۹۰) را در شرایطی با هزینههای سنگین با حمایت شدید شمقدری و سجادپور ساخت و لابد رانتی نصیبش نشد که در دوره گوشه نشینی کارگردانان پرسابقه و کارکشته، توانست برای خود کارنامه کارگردانی با بودجه وزارت ارشاد و دیگر نهادها ایجاد نماید.
حال چنین شخصی در گفت وگویی باورنکردنی با تأکید بر عملکرد فارغ از جناحبندی وزارت ارشاد دولت آینده گفت: «وزیر بعدی ارشاد از نخبگان سینما و فرهنگ بهره ببرد و افراد را با یکسونگری فراری ندهد. به عقیده من در دوره اصلاحات بهترین وزرا را داشتیم. امیدواریم در این دوره، شاهد مدیران یکسویه با نگاههای یک طرفه نباشیم. وزیر ارشاد از نخبگان سینما و فرهنگ بهره ببرد و هنرمندان را با یک سو نگری فراری ندهد».
وی در ادامه گفت: «متأسفانه باید بگویم بدترین دوره فرهنگ و هنر کشور را در این دوره تجربه کردیم! وزیر باید فارغ از جناحبندیها و سیاسیکاریها عمل کند و از عملکردهای سلیقهای پرهیز کند!» و در واقع به نوعی سر مدیرانی را که فرصت کارگردانی برایش فراهم کرده بودند، در طبق تقدیم مدیران تازه کرد تا در دوران تازه نیز مبرا از عملکرد گذشته اش که بر هیچ کس پوشیده نیست، بتواند همچنان به فعالیتش ادامه دهد. این در حالی است که همین شخص در گذشته گفته بود: «خط فکری آقای سجادپور در کار موجود است و بدون حمایتهای معنوی ایشان، ساخت این فیلم غیرممکن بود» و حامی اصلی فیلم بعدی نیز همین مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد بودند!
سوای اینکه کارکرد وزارت فرهنگ و ارشاد تا چه اندازه ناشیانه است و چنین دوردرجاهای ناشیانه پس از انتخاب روحانی تا چه میزان شعر «نان به نرخ روز خوردید ای دریغ» را یادآوری میکند، این پرسش اساسی مطرح است که وقتی فرهنگ که همچون متر و معیار اخلاق است، با چنین آفتهایی مواجه میشود، تکلیف اخلاق و فرهنگ سیاسی چیست؟ آیا نباید اندکی در رفتارمان بیندیشیم و اگر قصد تغییر رفتار داریم، حداقل با شیب کمتر چنین انجام دهیم و ظاهر ماجرا را حفظ کنیم؟!