کشورهای اروپایی همواره این اندازه اهمیت داشتهاند که دستگاههای دخیل در سیاست خارجی، بتوانند برای توازن قوا از آنان در مسائل منطقهای و بینالمللی به نفع منافع ملی ایرانیان بهره گیرند؛ اما با وجود استعداد این کشورها، برخی از سازمانهای تروریستی و منحله مانند سازمان منافقین بیشتر از دیپلماتهای ایرانی در میان سیاستمداران اروپایی نفوذ دارند. در این باره باید گفت، نفوذ نداشتن دیپلماتهای ایران و ارکان و افراد غیررسمی سیاست خارجی ایران در اروپا، دلایل بسیاری دارد.
«تابناک» درصدد است با سلسله مطالبی درباره این موضوع با کارشناسان گفتوگو کند تا شاید راهکاری در این زمینه بیابد! در این باره با احمد بخشایش اردستانی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، به گفتوگو نشستهایم و بحث را با این پرسش آغاز کردیم؛ چرا پس از سیوچهار سال از انقلاب اسلامی و با توجه به اینکه غرب هم قدرت ایران را پذیرفته، ما نتوانستهایم این قدرت را به نفوذ تبدیل کنیم؟
وی در پاسخ به این پرسش گفت: انقلاب اسلامی در آغاز کار و در زمان مهندس بازرگان، سیاست لیبرالیسم را در پیش گرفت و تلاش کرد با دیگر کشورها ارتباط برقرار کند. این در حالی است که در دوره میرحسین موسوی به دلیل جنگ تحمیلی، همه کشورهای جهان از صدام حمایت کردند و در زمان هاشمی نیز مقداری تنشزدایی شد، ولی پس از آن اتحادیه اروپا سه نوع گفتمان را راجع به جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفت.
یکی از گفتمانها مبتنی بر حقوق بشر بود آنان همواره اعلام میکردند که جمهوری اسلامی، حقوق بشر را رعایت نمیکند. آنها میگفتند، شما یک کشور ایدئولوژیک هستید اما از سال ۱۹۸۸ تا ۹۸ گفتمان آنها از حقوق بشر به گفتمان انتقادی ارتقا یافت و هر جا که با ایران صحبت کردند، به نقد او برآمدند.
نکتهای که هست اینکه در حکومت گذشته، شاه ایران با اتحادیه اروپا رابطه خوبی داشت و همه نیروهایی که در آن زمان دستی در سیاستهای ایران داشتند، پس از انقلاب از ایران گریختند و هماکنون در آنجا هستند.
پس از آنکه منافقین، تحرکاتی علیه ایران آغاز کرد، نیروهای رژیم گذشته که بیرون از ایران بودند، شروع کردند به نفوذ در سازمانها و اتحادیههای اروپایی و پارلمانها؛ البته با توجه به اینکه مجاهدین پولهای خوبی به برخی اعضای پارلمان اروپا میدهند تا در نشستهای آنها سخنرانی کنند، طبیعی است که اینها کمی برگرفته از آن باشند و همین باعث میشود که پارلمان اروپا، این اطلاعات را دستمایه قرار داده و در مذاکرات علیه ما به کار گیرد و به گمان خود، بیشترین بهره را از آن ببرند. البته بحث پارلمان اروپا با پارلمانهای دیگر کشورها متفاوت است. شاید در پارلمان اروپا یارگیری منافقین نسبت به ایران بیشتر باشد، ولی آنجا که منافع ایران با انگلیس یا آلمان باشد، نفوذ ایران بیشتر است.
اردستانی همچنین میافزاید: اروپاییها دوست دارند تا منافع خود را با امریکا همسو کنند، ولی ایران میخواهد این کشورها را از آمریکا جدا کرده و در این راه تلاش میکند.
این گونه هم نیست که نفوذ منافقها از ما بیشتر باشد، زیرا ما دولتیم و مواضعمان قویتر از اینهاست. این گونه نیست که ما نسبت به سازمان کوچک منافقین، کمتر کار میکنیم یا ضعیفیم. ما یک کشوریم و کارهایی که ایران در این ۳۳ سال انجام داده، غربیها را ناراخت کرده است. اینها ناراحتند که ایران دستی در سوریه و خاورمیانه ـ که گذرگاه عبور نفت است ـ داشته باشد. معنی آن این نیست که ما با اروپاییها نشست نداشته باشیم، ما با اینها مذاکره میکنیم.
وی همچنین خاطرنشان میسازد: چیزی که هست اینکه در این سالها مقاومت ایران، باعث شده آنان مقداری آمادهتر کار کنند. از جمله ناراحتیهای اوباما در مذاکرات اخیر، این است که کنگره با مذاکرات اخیر مخالف بوده و گفته اگر چیزی مغایر با آن تصویب شود، مجبور به وتوی آن است.
اما در منافعی طولانی مدتی که ما با اروپاییها داریم، میتوانیم این فشار را به آنها بیاوریم که مثلا منافقین را در لیست تروریستها قرار دهید. چیزی که میخواهیم بگوییم، این است که منافع ما با اروپاییها زیاد است. ما باید از چرخه اقتصاد علیه اروپا بهره گیریم، ولی متأسفانه این برعکس شده و آنها این چرخه را علیه ما به کار میگیرند.
وی در پاسخ به اینکه ما نفت و قدرت داریم و کشوری مقتدر هستیم و دستگاه دیپلماسی داریم، ولی به دلایلی به نقاط نفوذ ما تبدیل نشده است، گفت: از آنجا که دیپلماتهای ما نمیتوانند دیپلماسی عمومی را در کشورهای غربی به نمایش گذارند و از آنجا که امروزه دیپلماسی پیش از آنکه برگرفته از دیپلماسی اقتصادی باشد، باید دیپلماسی عمومی و قدرت نرم را فعال کند و با ارتباط با دانشگاهها و سخنرانی در مجامع عمومی و رسانهها، مواضع ما را بیان کنند، ولی معمولا کلاسیک رفتار میکنند.
وی همچنین در پاسخ به این پرسش که گاه دیپلماتهای ما، وقتی میگویند اگر ما پس از آنکه منافقین با کسی ارتباط برقرار کنند با آنها صحبت کنیم، غالبا میتوانیم آنها را متقاعد کنیم، گفت: شاید زبان بلد نیستند و یا بلدند ولی ما کمتر با آنها تماس برقرار میکنیم.
وی گفت: مبانی قدرتها با هم تفاوت دارد. جمهوری اسلامی مبانی قدرتش در ایدئولوژی و ایدئالیسم اسلامی است، ولی غربیها بر پایه رئالیسم حرکت میکنند؛ یعنی کسی که پول و قدرت دارد، حرفی برای گفتن دارد. به همین دلیل، برای آنان سخت است که ایران حرفی برای گفتن داشته باشد؛ بنابراین، میآیند و از گروههای مخالف بهرهبرداری میکنند.
غربیها از گروههای معارض یا القاعده و یا تکفیری خوششان نمیآید، بلکه از آنها برای ناامن کردن منطقه بهره میبرند و از این کار، حکومتی دستنشانده برای خود میسازند؛ مثلا در زمان خاتمی، دولت ایران درباره موضوع افغانستان و عراق با اینها همکاری کرد و حتی بحث گفتوگوی تمدنها مطرح شد و نشان داد که ما اهل تعامل و گفتوگو هستیم. ما کسی را برای کشتن کسی نخواهیم فرستاد، ولی غربیها گفتند ایران محور شرارت است!
اگر امروز میبینید که توافقات ژنو خوب پیش میرود، به خاطر روحانی یا ظریف و ... نیست، بلکه اینها نتیجه مقاومت مردم ایران است.
وی در پایان تأکید کرد: باید از مباحث اقتصادی به سود خودمان استفاده کنیم. همچنین دیپلماتهای ایران باید از دیپلماتهای ایرانی ـ تا هنگامی که روی کار هستند ـ کمک بگیرند، نه وقتی از کار برکنار شدند، از آنها برای تفریح به ایران دعوت کنند.
نکته پایانی اینکه از بازار ایران و از تواناییهای بالقوه ایران استفاده کنند و ضمن احترام به طرف مقابل، نه به کسی ظلمی کنیم و نه اجازه دهیم کسی به ما ظلمی کند.