ناصر سراج رئیس سازمان بازرسی کل کشور در یادداشتی که در روزنامه «ایران» منتشر شد، نوشت:
جرم یقه سفید نخستین بار توسط جرمشناس و جامعهشناس مشهور امریکایی «ادوین ساترلند» مورد استفاده واقع شد. نظریه وی درباره بزهکاران یقه سفید از چنان شهرتی برخوردار شد که بعدها به عنوان نقطه عطفی در انجام پژوهشهای جرمشناسی تلقی شد.
در اهمیت اقدام این دانشمند همین بس که برخی جرم شناسان گفتهاند اگر جایزه نوبلی هم برای جرمشناسی وجود میداشت، بیگمان ساترلند میتوانست آن را به دست آورد. در واقع جرم یقه سفیدی جرمی است که شخص قابل احترام و برخوردار از یک موقعیت عالی اجتماعی، به اعتبار حوزه نفوذ خود و سوءاستفاده از اعتماد و اطمینان ایجاد شده که مبین قانون شکنیهایی است، انجام میشود. جرم یقه سفیدی حاکی از درک عمیق بزهکاران این گونه جرایم و نیز جهات ضعف علمی و عملی بزهدیدگان است. حقیقت موضوع آن است که جرم یقه سفیدی، ابتدا در فعالیتهای شغلی مشروع در سطحی گسترده ریشه دارد و پس از مدتی، ضمن اعتماد سازیهای دروغین، رشد مییابد و پیشرفتهای اقتصادی و تحولات اجتماعی نیز به این نوع جرایم دامن میزند. بزهکار یقه سفید با استفاده از اقتدار و وجاهت اجتماعی و سیاسی بالا و در پناه ظاهر فریبنده و استعداد فکری خود، به ارتکاب جرایمی همچون اختلاس، پولشویی، جعل و بزههای کلان مالی به وجاهت بخشی صوری به درآمدهای نا مشروع خود دست میزند. طبق بررسیهای انجام شده، رقم سیاه (مبالغ کشف نشده) در جرایم یقه سفیدی بالاست. بنابراین بیشتر این گونه جرایم در آمارهای رسمی ثبت نمیشوند. دلیل این مطلب هم در دشواری کشف جرم یقه سفیدی است. البته جرایم شهروندان عادی بر خلاف جرم یقه سفیدی، آشکارتر است. زیرا همان طور که گفتهاند: «دو چیز همیشه مخفی است، یکی مرگ آدم فقیر و دیگری ننگ آدم غنی. این را هم گفتهاند دو چیز همیشه آشکار است، یکی مرگ آدم غنی و دیگری ننگ آدم فقیر.»
«مجرم یقه سفید حتی در فرض کشف جرم و دستگیری با جعل اسناد و مدارک، سند سازیها و پشت هم اندازیها و استفاده از کارشناسان خبره و وکلای سرشناس، سعی در قانونی جلوه دادن خود دارد.» جرم یقه سفیدی اصولاً در نتیجه سوءاستفاده برخی افراد وجیه المله از فرصتها و موقعیتهای ویژه واقع میشود. این جرم، جرم ممتاز جامعه است و معمولاً شخصیت حقوقی مرتکب از شخصیت حقیقی وی ارجح است. در واقع این چهره ظاهری خوش سیما و سیرتی غیر انسانی داشته وبه هیچ چیز جز مطامع مالی و نفسانی خود نمیاندیشند.
البته شاید آنها را با توجه به درجههای مالی به بزهکار یقه سفید و بزهکار طلایی تفکیک کنیم. یعنی بزهکاران جدیدی که با زد و بند با نهاد و زر و زور به ثروت باد آورده میرسند که معمولاً آنان را میتوان بزهکار طلایی نامید. این بزهکاران با نهاد قدرت در ارتباط هستند و با توجه به ارتباط خود وارد رانت ارتباطی میشوند. در مجرمان یقه طلایی که اصطلاح بهتر در شرایط کنونی به نظر ما این است، این افراد یا در پست و مقام بسیار بالای دولتی قرار دارند یا به نوعی با این مقامها در ارتباط هستند و به طور عمده از رانت اطلاعاتی یا ارتباطی استفاده میکنند یا سازماندهندگان گروههایی هستند که در نهایت با قدرتی که دارند نظام قضایی و اجرایی و تقنینی را تحت تأثیر قرار میدهند و معمولاً نظام قضایی هر کشوری موفق به برخورد با آنان نمیشود و اگر بشود بسیار نادر و با نتایج ضعیف روبهرو خواهد بود. این گروه در کشور ما اصطلاحاً به «دانه درشتها» اشتهار دارند، دانه درشتهایی که زودتر از ریزها از سوراخهای غربیل، گذشته و از چنگال عدالت میگریزند.