کمی ترس هم بد نیست!

اسفند دودکردن و آجیل‌خوردن، «فالگوش» ایستادن و تفأل‌زدن و «قاشق‌زنی» و ردوبدل‌کردن شیرینی، میوه و پول از رسومی بود که این روزها جایش را به رقص و ترقه‌بازی داده است.
کد خبر: ۳۸۷۱۶۴
|
۲۶ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۷:۳۰ 17 March 2014
|
7808 بازدید
قبل‌ترها در شب آخرین چهارشنبه سال نزدیک غروب، در حیاط خانه‌ها آتشی می‌افروختند و با گفتن: «زردی من از تو، سرخی تو از من»، بیماری‌ها و ناراحتی‌ها و نگرانی‌ها را به آتش می‌سپردند. پس از خانه‌تکانی، کوزه کهنه‌ای از پشت‌بام خانه به کوچه می‌انداختند. اسفند دودکردن و آجیل‌خوردن، «فالگوش» ایستادن و تفأل‌زدن و «قاشق‌زنی» و ردوبدل‌کردن شیرینی، میوه و پول از رسومی بود که این روزها جایش را به رقص و ترقه‌بازی داده است.

به نوشته شرق، این را از سخن افرادی چون «سیمین بهبهانی»، «مرتضی احمدی»، «فرهاد آییش» و «فرزانه کابلی» به‌وضوح می‌توان دریافت. در «چهارشنبه‌سوری»های دوران آنها، «بُته» یا «بوته» نقشِ پررنگی داشت.

«سیمین بهبهانی»، آن روزها را چنین توصیف می‌کند: «ما در حیاط بزرگ خانه با بچه‌های همسایه‌ها می‌دویدیم و بازی می‌کردیم و آتش روشن می‌کردیم و از روی آن می‌جهیدیم و آنقدر بازی می‌کردیم تا وقتی که آفتاب غروب می‌کرد. بعد پدر و مادرها، بچه‌ها را صدا میزدند و ما به خانه می‌رفتیم و آجیل شب چهارشنبه می‌خوردیم. آجیلی که پسته و بادام دارد و تخمه ندارد. بعد هم برای قاشق‌زنی به در خانه همسایه‌ها می‌رفتیم و روی خود را می‌پوشاندیم و طوری که ما را نشناسند، با «قاشق‌زنی» آجیل و آبنبات طلب می‌کردیم. مادر خدابیامرز من همیشه برای قاشق‌زن‌ها آجیل ویژه‌ای تهیه می‌دید.»

«مرتضی احمدی» هم به یادآوری «چهارشنبه سوری»های قدیم می‌پردازد و انگار دل‌خوشی از «چهارشنبه‌سوری»های امروزی ندارد: «فرق «چهارشنبه‌سوری»های زمان ما این بود که خیابان‌ها آتش نمی‌گرفت. کارگرهایی بودند که کارشان این بود که بُته بکنند و به مردم بفروشند و مردم دورهم در خانه‌هایشان آتش‌بازی کنند در شبِ آخرین چهارشنبه سال. بعد هم آجیل و میوه بخورند بی‌اینکه با سروصدا مزاحم همسایه‌ها و افراد کهنسال شوند.»

«فرزانه کابلی» هم با شنیدن «چهارشنبه‌سوری» خاطره‌ای تلخ را مرور می‌کند: «15، 16ساله بودم که یک‌بار وقتی بدون هیچ ترسی از روی بُته‌هایی که آتش زده بودیم پریدم، همه موها و مژه‌هایم سوخت. بدون اینکه فکر کنم یا احساس کنم پریدن از روی هیمه آتش خطرناک است، پریدم و سوختم و با این اتفاق، همه جمع فامیل آتش‌بازی را فراموش کردند و نگرانم شدند. شکر خدا چون لباسم نایلونی نبود چندان نسوختم. بچه‌های امروزی هم باید حسابی مراقب باشند تا خوشی این جشن با اتفاقی تلخ، از بین نرود. «چهارشنبه‌سوری» از سنت‌های اصیل ماست اما بی‌خطر هم نیست، کمی ترس، می‌تواند از خطرات احتمالی بکاهد.»

«فرهاد آییش» از 10روز انتظارش می‌گوید: «مراسم این روز همیشه برای من مراسم ویژه‌ای بود. اما آن دوران ترقه و این وسایل نبود. ما که در شمیران زندگی می‌کردیم و نزدیک تپه‌های قیطریه، از 10 روز قبل با بچه‌های کوچه‌مان می‌رفتیم توی تپه‌ها برای جمع‌آوری بوته. آن روز هم از روی آتش می‌پریدیم و بعد هم قاشق زنی و گرفتن آبنبات و شکلات از شادی‌های این جشن بود. این روز همیشه برای من بسیار پرمعنا و با ارزش بود. هنوز هم هست اما کمی ماجرا فرق کرده. فرقش این است که من پیرتر شده‌ام و آنقدر مثل قدیم هیجان ندارم اما هنوز دلایل کافی برای هیجان‌زده‌شدن هست اما شدتش مثل دوران کودکی نیست.»

با این گفته‌ها به نظر می‌رسد، اگر مانند گذشتگانمان، بدون استفاده از وسایل اشتعال‌زا، فقط از روی بُته بپریم، در واپسین روزهای سال، شادی سالِ جدید را بدونِ رخ‌دادنِ واقعه‌ای تلخ، تضمین کرده‌ایم و اینگونه سنتی بی‌خطر را برای فرداهایمان به یادگار می‌گذاریم.

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
عملکرد صد روز نخست دولت مسعود پزشکیان را چگونه ارزیابی می کنید؟