شکار در حال مرگ، شکارچی را به گریه انداخت

اشک های جبیر دیوانه ام کرده بود،، درمانده شده بودم، نمی توانستم فکر کنم، گریه ام گرفت، گریه کردم، داد زدم، دویدم، ناله کردم و خود را شایسته ناسزاها دانستم.
کد خبر: ۳۹۵۶۰۲
|
۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۵ 25 April 2014
|
49312 بازدید
شکارچی دیروز در استان سیستان و بلوچستان که امروز همیار اداره محیط زیست این استان شده، خاطره خود را اینگونه برای ایرنا شرح داده است:

میل شکار سراپای وجودم را فرا گرفته بود، ساعت ها همانند کودکی که اسباب بازی را رها نمی کند، تفنگ را در دست گرفته بودم، منتظر بودم راهی شکار شوم و خواب از چشمانم گریخته بود.

خروسخوان به راه زدم تا به مقصد رسیدم، کمین کردم، جبیر بخت برگشته در حال بازی آمد، سرخوش از طبیعت صبحگاهی، می دوید و علف می خورد، واقعاً دیدنی و لذت بخش بود و از شکار غافل شدم، ناگهان تفنگ را دیدم، هدف گیری کردم و انگشت را فشردم، صدای همه جا و بیش از همه در گوش من پیچید،شادی جبیر پایان یافت، به زمین افتاد و من خرسند شدم.

به شکار رسیدم، فقط یک تک نگاه چشم خون آلود و سپس سر بر زمین گذاشتن کافی بود تا سرخوشی را به دیوانگی و پشیمانی برساند.

جبیر گریست و من هم گریستم، شاید کوچولوهای چشم انتظار داشت، اشک های من و جبیر روی گونه ها بود، اما من ایستاده و تفنگ در دست و شکار خونین بود.

نمی دانستم به حیات دردآورش پایان دهم یا رهایش کنم، درمانده بودم، عقل کار نمی کرد، گریه ام گرفت، گرییستم، فریا زدم، دویدم، ناله کردم، به خودم بد گفتم.

اکنون 16 سال از آن نگاه و گریه های همزمان من و جبیر که همیشه برای من زنده است، می گذرد و همیار محیط زیست هستم و امروز با غرور و با امید یک محیط زیستی هستم و هنوز از خدا می خواهم من را ببخشد.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
عملکرد صد روز نخست دولت مسعود پزشکیان را چگونه ارزیابی می کنید؟