سخت است بخواهی از روز کارگر بنویسی و مراقبت کنی هزار و یک تعبیر سیاسی از لابای آن بیرون نیاید؛ از کوتاهی برخی بگویی و برخی دیگر برداشت نادرست نکنند، از کوتاهی و بیتوجهی گلایه کنی، حوادث را یادآوری کنی، کمبودها را برشماری و خلاصه به زیر و بم زندگی این قشر بزرگ بپردازی و یکی آن را به نفع خود مصادره نکرده و دیگری به خود گرفته، شاکی شده و واکنش نشان ندهد.
به گزارش «تابناک»، بر خلاف بسیاری روزهای نامگذاری شده در تقویم کشورمان، روز کارگر همزمان با روزی جهانی و همراه با یادآوری رویدادی غیر ایرانی است که به دلایل قرار گرفتن کارگران در بطن بسیاری مکتبها، به ذات همراه با راهپیمایی برگزار میشود؛ اما در کشور ما این گونه نیست (چراییاش بماند!).
البته این روز تفاوت دیگری هم با دیگر مناسبتها دارد؛ اگر امثال روز مادر به تبریک و هدیه دادن میگذرد، روزهای باستانی جشن نامیده میشوند، مناسبتهای سوگواری آیین مرتبط با خود را دارند و حتی تازه واردهایی مانند ولنتاین هم به شیوه گرامیداشت دست یافتهاند، روز کارگر هنوز بیتکلف مانده و از سادگی بیش اندازه، بیرنگ جلوه میکند؛ اینقدر که نه به چالشهای این قشر در آن پرداخته میشود و نه بساط شادی برایشان برپا میشود تا دست کم پیامک تفریح دریافت کنند و دلخوش شوند.
در سالها و دههها، کارگران روز مخصوص به خود داشتهاند؛ اما همیشه در محاق بوده و حتی یک بار مانند ارتشیان، معلمان، مهندسان، پزشکان، پرستاران، دریانوردان و... درک نکردهاند که فایده چنین روزی چیست؟ آیا حقوقشان دیگر به تعویق نخواهد افتاد؟ آیا هدیه این روز را دریافت خواهند کرد؟ کارفرمایان مهربانتر میشوند؟ سبدکالا میگیرند یا...؟
ذهنتان را درگیر پاسخ به این دست پرسشها نکنید! بیایید هر آنچه میتواند باشد، رها کرده و تنها به چیزهایی بپردازیم که باید باشد و نیست؛ به سهمی که میباید رعایت شود تا حداقلها محقق شود و نمیشود و البته اعتراض هیچ کسی را هم به همراه نمیآورد.
به ایمنی توجه کنیم که برای کارگران که نان بازو میخورند و با دست رنجه کردن، دستمزد میگیرند، از واجبات است اما جز در برخی کارگاههای بزرگ و ملی، در جای دیگری دیده نمیشود؛ نادیده میماند تا خطر کردن تبدیل به عادتی میان برخی کارگران شده و یکی بیهیچ حفاظ از نردهها و داربستها بالا برود و دیگری نداند که کلاه ایمنی مزاحمت و اجبار نیست؛ حفظ جان شیرین از گزند مخاطرات کاری است.
اینجاست که میبینیم بنا بر آمار پزشکی قانونی، روند رو به رشد مرگ ناشی از حوادث کار استمرار دارد؛ روندی فزاینده که در سال گذشته به بیش از ۱۷۰۰ مرگ کارگری رسیده و نیمی از آنها در کارگاههای ساختمانی رقم خورد؛ آماری که باور برخی خیلی سنگینتر است اما در سایه طبقهبندی سخت مشاغل، احصای کارگران را دشوار کرده و به روایت بخشی از دردهای وارد آمده بر ایشان محدود میشود.
به این بهانه بد ندانستیم برخی از رویدادهای رقم خورده در یک هفته اخیر در تهران را به روایت تصاویر ثبت شده توسط آتشنشانان بازخوانی کنیم تا شاید دستمایه طرح برخی پرسشها در ذهن تصمیمگیران و تصمیمسازان شده و دیده شدن کارگران، ارمغان آن باشد.
ساعات اولیه صبح امروز، این کارگر جوان سرگرم کار خود بود که متوجه چاهک آسانسور نشده و از طبقه سوم به طبقه منفی یک سقوط میکند؛ سقوطی دردناک به ارتفاع چهار طبقه!
به نظر شما، اگر چاهک آسانسور بسته شده بود، چنین اتفاقی رقم میخورد؟
آیا مالک ساختمان برای این حادثه مجبور به توضیح خواهد بود؟
چه کسی به منزل نخواهد رفت؛ مهندس ناظر، مالک، مجری، بازرس یا کارگر جوانی که معلوم نیست تا چه اندازه آسیب دیده؟!
این تصویر از جستوجو برای یافتن بازماندگان زلزله گرفته نشده؛ هرچند هم در این گودبرداریهای غیر اصولی و هم در زلزله، در هر دو ریزش آوار است که جان شیرین عده ای را تهدید میکنند؛ در یکی جان ساکنان و در دیگری جان کسی که تلاش دارد از دل خطر برای خانوادهاش نان درآورد.
دیروز کارگر 55 سالهای در اثر این حادثه جان باخت و دیگر نمیتواند به خانه بازگردد.
هیچ شده از خودمان بپرسیم، چرا این همه ریزش ساختمانها بر اثر گودبرداری غیر اصولی رقم میخورد و هرگز مخابره چنین اخباری تمام نمیشود؟
هیچ شده از خودمان بپرسیم، اگر چند بار شاغلین در یک شغل دیگر بر اثر حوادثی تکراری جان ببازند، اوضاع چه خواهد شد؟
آیا جان کارگران ارزان تمام میشود که کسی سنگ ایشان را به سینه نمیزند؟!
بخت با این کارگر جرثقیل برجی (همان تاور کرین) همراه بود که از حادثه رقم خورده دیروز جان سالم به در برد.
جرثقیل غول پیکر در هم شسکته و اپراتورش در شرایط بسیار بدی در آن محبوس شده بود.
شاید بد نیست بپرسیم، ایمنی این وسایل را چه کسی ارزیابی میکند؟
آیا اصولا کسی به این فکر کرده که شاید در سایه اشتباهات نصب کننده این جرثقیل یا مالک آن، هم اپراتور زحمتکش جان ببازد و هم شمار بسیاری که در سایهانداز این غول فولادی قرار دارند، به مرگی دردناک دچار شوند؟
به نظر شما، در پایان این حادثه چه کسی راهی منزل خواهد شد؟ نکند کارگر مقصر شناخته شده و خانه نشین شود؟
پریروز کارگری حدود ۳۵ ساله هنگام کار در ساختمانی نیمه کاره بر اثر رعایت نکردن موارد ایمنی در حصاربندی طبقات، از طبقه اول به طبقه منفی دو سقوط کرد.
این گزارش آتش نشانی از محل واقعه است، اما آیا جایی این گزارش خوانده خواهد شد و مبنای تصمیم قرار خواهد گرفت؟
چه کسی مسئول نظارت بر کارگاههاست؟ آیا چنین مسئولی نباید در این مواقع پاسخگو باشد؟
چرا کارگران به کار در چنین شرایط غیر ایمنی تن میدهند؟ مقصر کیست؟ کارگران؟ مسئولانی که کارگران را نمیبینند یا...؟
اگر این آتشسوزی در کارگاه غیر استاندارد تولیدی پلاستیک در روز رخ داده بود و به مانند حادثه دلخراش خیابان جمهوری، گزند جانی وارد آورده بود، شاید پای همه به ماجرا باز میشد و به سرعت کارگاههایی از این دست جمع میشد؛ اما شکر خدا این گونه نبود.
چنین حوادثی پیدرپی رخ میدهد تا به نظر آب در هاون کوبیدن باشد، اگر بپرسیم چه کسی به این تولیدکنندگان ایمنی آموخته، چه کسی بر رعایت آن نظارت کرده و چه کسی مقصر است؟
شاید بد نیست، پرسشمان را این گونه تکرار کنیم: اگر در این حادثه کسی جان باخته بود، چه کسی مقصر شناخته میشد؟ چرا آن مقصر را امروز شناسایی نکرده و توبیخش نمیکنید تا کار به جان باختن و رنج و داغ نکشیده؟!
توصیه میکنیم به همین تصویر بسنده کرده و دنبال مابقی ماجرای این حادثه نباشید!
یکی که حتما دو سه شب پس از این حادثه را در خانه استراحت کرده، در ساخت این بنا به خیال خودش سنگ را با سیمان به دیوار چسبانده بوده، غافل از اینکه باد دو روز پیش میتواند آن را از جا درآورده و مرد عابری که از زیر آن میگذرد، به آن دنیا بفرستد.
البته این حادثه برای کارگر رخ نداده، ولی ممکن است مقصر کارگر سنگکار شناخته شود؛ اویی که نه آموزش رسمی دیده، نه نظرش برای صاحب کار مهم است و نه بیمه مسئولیت دارد تا جبران اشتباهاتش شود.
تصور کنید که مالک این بنا را برای توضیح درباره حادثه فرابخوانند؛ او نیز بنا را مقصر بداند و آدرس بنا را هم داشته باشد. آن زمان میتوان بنا را محاکمه کرد و به عدالت رسید یا باید ناظر و نهادی که پایان کار به این ساختمان داده را هم یافت و محاکمه کرد؟
این حادثه به مراتب از رویداد قبلی عجیبتر است، اما خوش بختانه ختم به خیر شد.
بالکنهای سه طبقه شکسته و در حیاط ساختمان آوار شدهاند تا معلوم شود که اوضاع نظارت بر ساخت و ساز فاجعه بارتر از این حرفهاست که مرگ و میر کارگران در آن دیده شود!
در این عکس، جای خالی دو بالکن کنده شده را ببینید و بعد در ذهنتان به دنبال مقصر بگردید؛ هر کسی را که یافتید، بدانید هم او در مرگ کارگران نقش دارد؛ او و امثالش!
در این تصویر، تنها یکی از چهار کارگر مصدوم در حادثه ریزش دیواره گودبرداری را میبینیم که چند روز پیش رقم خورد.
یک بار دیگر به تصاویر از اول نگاه کنید؛ همه اینها تنها بخشی از حوادث کارگری در کشور هستند که در چند روز اخیر در تهران رخ داده و آتش نشانی این شهر از آنها تصویر تهیه کرده است؛ یعنی حوادث کارگری خیلی خیلی بیش از این در سطح کشور رخ میدهد؛ به عبارت بهتر، از این ریزش گودبرداری که مصدوم و کشته میدهد، تا دلتان بخواهد در سال در کشور رخ میدهد اما تا کنون کک کسی از تکرار آن نگزیده که اگر این گونه شده بود، بیگمان برچیده میشد و یا دستکم نادر رخ میداد.
هر مقصری برای این تکرارها یافتید، نقش دولتمردان و نمایندگان را هم به آن بیفزایید که نمیدانیم چرا در این مقولهها ورود نکرده و نمیکنند؟!
هنوز که هنوز است، چاهکنها ته چاهند و در عصر فناوری راهی برای محافظت از ایشان در برابر ریزش کشف نشده است!
البته شاید اوضع و احوال دنیا متفاوت باشد، ولی در کشور ما که هنوز این گونه نیست و کارگران چاهکن ـ که بیشتر افغانی هستند ـ بدون بیمه زمین حفر میکنند و گاه با همان خاکها بلعیده میشوند و این روند به نظر تا آیندههای دور ادامه خواهد یافت.
آیا نیاز است افزون بر اینها توضیحی بدهیم؟!