گفتوگو با دكتر «امير محبيان» كه به نوعي تئوريسين و نظريهپرداز اصولگرايان نيز محسوب ميشود، ميتوانست به گفتوگوي حضوري پرچالشي تبديل شود اما با توجه به عدم فرصت وي و درخواست خودشان گفتوگو به صورت كتبي گرفته شده. وي اعتدال را از منظر ديدگاههاي خود براي «اعتماد» بررسي كرده و از سويي ديگر در گفتهيي مبهم و نه به صورت قطعي عنوان ميكند كه تندرويهايي كه از سوي برخي افراطيان در اعتراض به اقدامات دولت به خصوص در حوزه سياست خارجه شكل ميگيرد، ممكن است تندروي باشد و ممكن است فقط نقد باشد.
تعريف شما از «اعتدال» با شرايط فعلي اجتماعي و اقتصادي جامعه و با توجه به مشكلات سياست داخلي وخارجي چيست؟اعتدال از يك منظر مفهومي سهل و ممتنع است؛ به يك معنا همگان دركي از آن در ذهن دارند ولي تبديل اين مفهوم به امري قابل لمس داراي دشواريهاي خاص خود است. اگر اعتدال را به مثابه مفهومي اخلاقي يا توصيهيي صرف در نظر بگيريم تبديل آن به راهنماي عمل دشوار خواهد بود. از همينرو من برآنم كه سلسلهيي از مفاهيم وجود دارد كه در نهايت به يك هسته مركزي و مهم ميرسد كه من آن هسته مركزي را عقلانيت ميدانم. اعتدال فيالنفسه رويكردي رفتاري است كه اگر در چارچوب عقلانيت كه مفهومي شناختي است و همه ابعاد انساني را در بر ميگيرد معنا نشود عمقي و عمري نخواهد داشت. براي همين من اعتدال را وجه رفتاري عقلانيت ميدانم كه در همه حوزهها در همين راستا قابل بسط و توصيف و حتي استخراج راهبرد و رويكرد خواهد بود.
آيا اراده كافي براي به ثمر نشستن اعتدال از سوي همه جناحهاي قدرت در كشور وجود دارد؟مفهوم جناح قدرت كه بهكار برديد تا حدودي بحث را دشوار ميكند. اگر جناحهاي موجود را جناح قدرت ببينيم عملا حكم برآن كردهايم كه آنها خصلتي دموكراتيك ندارند. جناحهاي ما بايد فراكسيونهاي ملت باشند كه داراي شاخههايي در پيكره قدرت هم باشند. به گمانم جناحهاي ما كه البته مفهومي كشدار و داراي مصاديق بعضا متعارض هم هست؛ با عنوان اعتدال مشكل ندارند ولي در تطبيق مصداقي آن اختلافات ريشهيي دارند. از سوي ديگر؛ جرياناتي در كشور است كه مفهوم اعتدال را فقط برچسب سياسي يك گرده ميدانند و با آن رويكرد درگيري تعريف ميكنند.
مصداقهاي عيني اعتدال را در شرايط اجتماعي فعلي و فاصله طبقاتي زياد بين مردم در چه چيزهايي ميدانيد؟مردم عموما از طريق ارزيابي مصداق به سوي ارزيابي مفاهيم ميروند؛ به عبارتي مردم تاحدودي نگاه پراگماتيستي دارند. از نظر مردم تمام اين مفاهيم زماني ارزشمند است كه به بهبود زندگي آنها بينجامد. فعلا به گمان من مردم از اعتدال، وضع عمومي اقتصادي بهتر؛ ارتباطات خارجي كم تنشتر و احترام بينالمللي، معيشت آسانتر و... را ميطلبند به عبارتي همان مصاديقي كه براي مفهوم اصلاحات خاتمي و عدالت احمدينژاد تصور ميكردند؛ البته با غلظت متفاوت.
با توجه به رفتارهاي تندي كه از سوي برخي احزاب سياسي و گروهها چه ازسوي مجلس وچه از سوي برخي رسانهها، مشاهده ميشود و در مورد موضوعات مختلف فرهنگي واقتصادي و به خصوص سياست خارجه به دنبال محقق كردن نظرات خود هستند، به نظر ميرسد اين وسط فقط مفهوم اعتدال و آرامش است كه از بين ميرود و دائم در كار دولت در امورمختلف اخلال ايجاد ميشود. ارزيابي شما در اين زمينه چيست؟مفاهيم را نميتوان از بين برد؛ مفاهيم را نهايتا ميتوان مدتي مخدوش و مغشوش كرد يا از اولويت مردم خارج كرد. اعتدال پاسخ يك سوال بود ونه يك پرسش. اگر پرسشهاي مردم تغيير كند طبعا ممكن است كه اعتدال به عنوان يك پاسخ از اولويت خارج شود. مسوولان اگر مايلند كه مفهوم اعتدال در اولويت باقي بماند بايد برحسب ذهنيت تودهها آن را به عنوان پاسخي دائمي و مفيد نشان دهند.
تندرويهايي كه درخصوص سياست خارجه دولت ازسوي گروههايي نظيرجبهه پايداري وسايركساني كه همايشها و تجمعاتي نظير «دلواپسيم» برگزارمي كنند، چه دلايلي دارد؟مگر وزارت خارجه بارها اعلام نكرده طبق نظريات رهبري در اين زمينه پيش ميرود؟اين نشستها را از دو منظر ميتوان مورد تحليل قرار داد. نخست به عنوان رفتار سياسي يك گروه منتقد دولت كه طبعا حق دارند رو به انتقاد آورده و اعلام دلواپسي كنند. دولت اگر ميخواهد به آنان پاسخ دهد نبايد بگويد كه شما چرا انتقاد ميكنيد زيرا اين امر به معناي ديكتاتوري خواهد بود بلكه بايد بتواند اثبات كند اين حركت برخلاف منافع ملي و نه منافع دولت است. ديگر آنكه اين نشستها را حركتي براندازانه در قبال دولت ارزيابي كند كه بايد كدهاي لازم را ارائه كند به گمانم دولت وارد اين فاز نشود بهتر است.
برگزاري چنين برنامههايي چه ضرورتي دارد و آيا در نفي و تضاد با مفهوم اعتدال نيست؟درحالي كه مشكلات عديده اقتصادي و آسيبهاي اجتماعي و ميزان فقر بيشتري در طول هشت سال گذشته برمردم تحميل شده كه همين گروهها هيچ گونه واكنشي در برابرسياستهاي غلط اقتصادي دولتهاي نهم و دهم از خود نشان نميدادند.
اگر اين رفتارهاي اعتراضي از موضع افراط صورت ميگيرد طبعا دولت با نشان دادن آن و نه تعطيل آن ميتواند مفهوم اعتدال را بهتر تبيين كند و اگر از موضع انتقاد محض و غير افراطي صورت ميگيرد دولت بايد با نشان دادن تحمل در قبال منتقدان نماد اعتدال در عمل شود.
اما چرا اين گروهها در زمان دولت پيشين اين انتقادها را انجام نميدادهاند، دو پاسخ دارد: يكي آنكه بعضي از اين افراد در دولت پيشين مسووليت داشته و طبعا از خود و سياستهاي خود راضي بودهاند ثانيا ديدگاه اينان با هواداران دولت فعلي كاملا متفاوت است و طبيعي است كه آنان نقاط ضعف دولت پيشين را كه مطرح كرديد اصلا نه تنها نقطه ضعف نميدانند بلكه نقطه قوت ارزيابي كرده و دولت كنوني را بهدليل عدم تطابق رفتاري با انگارههاي خود نقد ميكنند.
اين مفهوم را چه ميزان ميتوان با مفهوم «عدالت محوري» محمود احمدينژاد درسالهاي اخيرنسبت داد؟ آيا ازآن جنس است و ميتواند به سرنوشت همان مفهوم تبديل شود يا شرايط محقق شدن در جامعه را دارد؟بستگي دارد از چه موضعي به موضوع بنگريم؛ از موضع تودهها، مردم در پي مطالبات روشن خود هستند و دعواي مفاهيم را ندارند. بنابراين مهم رسيدن به نتيجه مطلوب است حال نامش را اعتدالمحوري بگذاريد يا عدالت محوري.
اما از منظر نخبگان، اعتدال و عدالت ميتواند دو وجه ازيك مفهوم باشد.
برخي طيفها در درون و در واقع درظاهركلامي به دنبال مشي اعتدالي هستند واما در بيرون و در رفتار وگفتارشان منش اعتدالي مشاهده نميشود، اين رفتار تناقض ايجاد ميكند. دليل اين مساله را درچه ميبينيد؟گاهي ممكن است اشكال در تفسير آنها از مفهوم اعتدال باشد؛ گاهي اشكال دركشف رفتار متناسب با مفهوم مورد نظر است و گاهي ممكن است افرادي در زبان چيزي بگويند و در عمل كاري ديگر كنند اگر اين رفتار عامدانه باشد وجهي ديگر از نفاق رفتاري خواهد بود.
با توجه به برداشتهاي متفاوت ونوعي كاسبي از واژه اعتدال از سوي طيفهاي مختلف، ارزيابي شما از اين اتفاقها چيست؟ هر گروهي برداشت خاص خود را دارد و اعتدال را به نفع منافع و اهداف مورد نظر خود تعبير ميكند. دراين صورت اصل اين مفهوم گم ميشود و هر كس كه خارج از اين دايره تعاريفشان عمل كند، او راخارج ازحيطه اعتدال ميدانند و محكوم ميكنند. نظر شما چيست؟اگر برخورد با اين مفهوم مبتني بر فرصتطلبي سياسي باشد طبعا زشت و ناپسند است ولي بايد پذيرفت كه جاي بحث و چالش در مورد مفاهيم همچنان وجود دارد و نميتوان چارچوب غايي يا تعريف نهايي را از مفاهيم به نحو عام ارائه كرد؛ هركسي نظر خود را ميگويد و در اين مورد آزاد است ولي در عمل بايد مسووليت برداشتهاي خود را بپذيرد.
چگونه و با چه فاكتورها و رويكردهايي ميتوان اعتدال واقعي را در جامعه محقق كرد؟اعتدال واقعي را از دروغين جدا كردن فقط از طريق كشف تعارضات دروني يك مفهوم يا تعارض مفهوم و عمل صورت ميگيرد. براي تحقق اعتدال فقط يك راه وجود دارد و آن تحقق عملي آن و انتقال احساس مناسب به تودههاست.
به لحاظ تاريخي چه ميزان ميتوان اين مقوله و مفاهيمي از اين دست را درتاريخ معاصر بعد از انقلاب در جامعه ايران ديد؟اعتدال در رفتار بعضي افراد و بعضي از گروهها و جريانات قابل مشاهده بوده و نبايد اعتدال را امري مفقود تلقي كرد ولي به عنوان يك برچسب سياسي براي يك دولت اين مساله براي نخستينبار با روي كار آمدن دولت روحاني مطرح شده است.