مردمسالاری در سرمقاله خود نوشت:
اينکه «رطب خوردهاي منع رطب کرده باشد و معتقد به شوهرداري و تربيت فرزندان فقط در محيط خانه براي زنان باشد يا سخنان خود را تکذيب کند مهم نيست بلکه مهم آن است که چنين تفکري در لايههايي از فرهنگ و اجتماعيات ما وجود دارد و قابل انکار هم نيست. ولي قابل تأمل اينجاست که ما «نفي حکمت» ميکنيم و گرهي راکه با دست گشودني است به دندان ميسپاريم و از هيچ، معضل غير قابل حل ميسازيم.
بيرونيها هم که شکارچيها و تحليلگران ماهر و با مقصودي هستند از اين روش ما، که با تاسف کم کم به صورت هنجار فرهنگي و اجتماعي درميآيد «سوژه»ها مييابند و از نمد اين موضوعات صيد شده براي برنامههاي خود کلاهي ميسازند. آنگاه به مسخ چهره فرهنگ و معتقدات و باورهاي ما ميپردازند، در نتيجه در روابط بينالمللي، هزينههاي ما صد چندان ميشود و دست بالاتر هم از آنهاست و گمانشان نيز چنين است که زنانشان از تساوي حقوق برخوردارند.
به هر حال منع حضور زنان در ورزشگاهي که مسابقات ليگ جهاني واليبال برگزار ميشود، موضوع روز جامعه ماست که ميتوان با درايت به آن فيصله داد. دختران و خواهران ما هم، معتقد به حفظ کيان کشور و صيانت حريم خود هستند و گمان نگارنده بر آن است که «يک بام و دو هوا» رنجشان ميدهد وگرنه در مقابل حجت شرعي و تصميمات منطقي، خاضعاند.
دليل آن که دوش به دوش با مردان در لحظات حساس، در راهپيماييها و عليه دشمنان دين و ملت، «مشتهاي آسمان کوب قوي» خود را در ابراز قدرت ملت بالا ميبرند و گامي عقب نمينشينند. اين واقعيت را تاريخ و هم مردم در زمان دفاع مقدس در پشت جبههها، در صفهاي انتخابات، در صحنههاي اجتماعي و فرهنگي، از ياد نميبرند.
در صحنههاي علمي، پژوهشي، درماني، فرهنگي، خدماتي و هم اگر بيش تر و جلوتر از مردان نباشند، کمتر نيستند. وانگهي حضور در ورزشگاهها هم با رعايت اصول و حفظ حريم منش خود، زياده خواهي نيست، نميتوان از خواسته منطقي آنها گذشت و به آنان اعتماد نداشت و نسبت به حقوق قانونيشان بياعتنايي کرد.
اگر محيط ورزشگاه، امن و مناسب حضور زنان نيست، نميتوانيم صورت مساله را پاک کنيم و مسئوليت خود را با ناديده گرفتن حق آنها، ناديده بگيريم اقناع آنان و فراهم کردن محيط مطلوب به عهده کساني است که در اين باره، متعهدند. مگر ميشود که در برگزاري مسابقات واليبال در همين سالن و در دوره پيشين و در دولت دهم، حضور بانوان پذيرفتني باشد اما در دولت يازدهم ناپذيرفتني؟ چه توجيه منطقياي هست؟
رعايت حقوق زناني که حدود نيمي از جمعيت کشور را تشکيل ميدهند از امهات رفتاري و گفتاري مسوولان و دولتمردان ماست.
دامن زني که فرزند از اين مرجع به معراج ميرود و بهشت فرزند با تربيت صحيح مادران تضمين ميشود، چرا بايد خداي ناکرده، شبههدار تصور شود و عملکردش و حضور در صحنههاي اجتماعياش نامطلوب و ضد اخلاق؟
ما نبايد ناخواسته به همان راهي برويم که تندروان، کرامت و شأن زن را در نظر نگرفتند، زبان بريدند و دندانها شکستند. آيا هيچ به تأمل نشستهايم که چرا نبي مکرم اسلام (ص) در جامعه دخترکش و منحط عرب جاهلي و در فضاي خوي خشن آنها آن همه فاطمه (س) را تکريم ميکرد و عزت مينهاد و ملاطفت ميفرمود. براي اينکه آن قوم خونريز و متکي به فرهنگ «مذکر» خويش، بياموزند که «بهشت زير پاي مادران است.» و ما که معتقد به صدور انقلاب و مشي مذهبي و اعتقادي خود هستيم بايد هشيار باشيم که جامعه جهاني با دقتي تمام، اعمال ما را نسبت به مردم خودمان زير ذرهبين دارد و بسيار بعيد به نظر ميرسد که عدم رعايت ما را در فروع بپذيرد و دنبالهرو ما باشد و جبهه ما را در مناسبات بينالمللي، تاييد و تقويت کند. بهوش باشيم که افکار عمومي در داخل و خارج، بسيار مهم و تاثيرگذار است. البته زنان و دختران محترم ما هم بايد در همه مراتب و صحنهها، حافظ شأن و حريم خود باشند و خود باعث آن نباشند که اين حريم و حرمت، شکسته شود تا بهانه براي کساني باشد که در حق غير از کاه، کوهي ميسازند و در حق خود از کوه، کاه!