ابوالفضل پورعرب در آرمان نوشت:
شايد روزگار زيادي نگذشته باشد از زماني كه در محلههاي ما بوي غيرت و حيا استشمام ميشد. از زماني كه كمتر غريبهاي جرأت سرك كشيدن به محله ديگري را داشت. از زماني كه مادران و خواهران ما راحت و بي دغدغه در كوچه پس كوچههاي محله رفت و آمد ميكردند و مردان محل آنها را همچون ناموس خود حفظ ميكردند و پاسبان غيرت و شرف آنها بودند. اما كم كم زمانه رنگ ديگري به خود گرفت و مدل زندگي مردم تغيير پيدا كرد. ابزار نوين تكنولوژي روز به روز جاي خود را در زندگي مردم بيشتر باز كرد و به تبع آن شيوه زندگي مردم دگرگون شد. البته تا اين جاي كار هيچ خردهاي بر كسي گرفته نيست اما آنجا كه فرهنگ مردم متاثر از شيوههاي ناصحيح زندگي ديگران و عدم شكلگيري فرهنگ مناسب استفاده از تكنولوژي قرار ميگيرد، صداي زنگ خطر به گوش ميرسد. زنگ خطري كه نشاندهنده وادادگي ما در قبال اتفاقات اطرافمان است.
نكتهاي كه در اينجا ميخواهيم به آن اشاره نماييم گام نهادن بشر مدرن به عرصهاي است كه قبل از آن هيچ كدام از نسلهاي گذشته او با اين عرصه مواجه نشده بوده است و آن ورود به دنياي مجازيست. دنيايي نامحدود كه عليالظاهر هيچيك از قواعد و محدوديتهاي محيط واقعي را ندارد و به همين سبب است كه به گفته برخي روانشناسان، محيط مجازي شخصيت و ويژگيهاي دروني افراد را خيلي بهتر و بيشتر از دنياي واقعي به نمايش ميگذارد. چرا كه زندگي در محيط اجتماعي و رعايت هنجارها و ناهنجارها كمكم باعث شكلگيري قالب شخصيتي در انسانها ميشود كه شايد اين قالب كاملا تطابق با درونيات اين افراد نداشته باشد. به همين سبب است كه مشاهده ميشود برخي افراد در زندگي فردي به گونهاي عمل ميكنند و در زندگي اجتماعي به گونهاي ديگر. ولي آنجا كه اين تظاهر به كمترين حد خود ميرسد و اين قالب شكسته ميشود و افراد ميتوانند در عين حضور در محيط اجتماعي، خصلتهاي فردي خود را بدون هيچ دغدغهاي بروز دهند دنياي مجازيست.
دنيايي كه افراد تشكيل دهنده آن قيد و بند قوانين اجتماعي و عرف را پيش روي خود نميبينند و از همين روي است كه در كمال آرامش از اينكه هيچ نظارتي بر آنها وجود ندارد به زندگي در اين دنياي مجازي مشغول ميشوند و احساس آزادي بيشتري ميكنند. محيط مجازي به سبب ويژگي ذاتي خود كه انبوهي از اطلاعا ت را بي حد و حصر در اختيار مخاطبان خود قرار ميدهد به چاقويي ميماند كه بسته به اينكه در دست چه كسي قرار گيرد هم ميتواند حيات بخش باشد و هم ميتواند سلب حيات كند.
از اينجاست كه نظارت بر اين محيط و ايجاد بستري امن به يكي از مهمترين وظايف نهادهاي مسئول تبديل ميشود. اما نكته ظريف ماجرا همين جاست. نهادهاي مسئول و افراد مرتبط با آن هرچقدر هم كه در وظايف خود كوشا باشند باز اين به خود ما برميگردد كه چطور و چگونه بخواهيم در اين محيط زندگي كنيم. آيا با چشم بستن بر هنجارهاي اجتماعي به استقبال ناهنجاري در اين محيط برويم يا با احترامي كه بر خود قائليم ارزشهايمان را حفظ كنيم؟ در اينجا ميخواهم باز به صحبتهاي ابتداي اين نوشته مراجعه كنم و روزهايي را يادآوري كنم كه غيرت در مردان و حيا در زنان جامعهمان رنگ و بوي ديگري داشت.
گام نهادن در فضاي مجازي اگرچه از نگاههاي اطرافيان به دور است ولي همانطور ما در زندگي اجتماعي، خود را در معرض نگاه جامعه ميبينيم و به سبب همين شرم از نگاه مردم از ارتكاب بعضي اعمال دوري ميكنيم، ميبايست حضورمان در محيط مجازي هم همچون زندگي اجتماعي ما در چارچوب اخلاقي تعريف شده باشد، حتي اگر در گوشه دنج و خلوتگه خود نشسته باشيم البته اگر به اين موضوع ايمان داشته باشيم كه «عالم محضر خداست. . . ».