خیلیها او را یکی از طراحان اصلی سیاست «چماق و هویج» آمریکا درقبال مساله هستهای ایران میدانند. چه این امر صحت داشته باشد یا نه، «گری سیمور» بیش از سهدهه از عمر خود را صرف مسایل هستهای کرده و بابت این امر نیز مدال افتخار وزارت دفاع را برای نقش سازنده خود در توافق هستهای آمریکا با کره جنوبی در 1994 دریافت کرده است. «سیمور» قائممقام اوباما در شورای روابط خارجی، مشاور ارشد اوباما و کلینتون بوده و مستقیما از سال 2009 تا 2012 در مذاکرات 1+5 با ایران مشارکت داشته است. او علاوه بر سمتهای دولتی، رییس انجمن «اتحاد علیه ایران هستهای» و مدیر اجرایی «بلفر سنتر» دانشگاه هاروارد و عضو ارشد مرکز تحقیقات استراتژیک لندن نیز است. صادقانه بگویم، با توجه به همه این موارد و لحن گاهگاه تند او علیه برنامه هستهای ایران، انتظار پاسخ نداشتم یا حداقل انتظار پاسخهای بسیار تندروانهای داشتم؛ اما در کمال تعجب و با حسن نیت پاسخ تمامی سوالات را داد؛ پاسخهایی که با وجود محتاطانه - و گاه یکسویه - بودنشان، بهوضوح حکایت از آن دارند که سیمور بسیار خوشبینتر از گذشته به برنامه هستهای ایران و توافق هستهای مینگرد.
گری سیمور در گفتوگو با «شرق» از سیاستهای کلینتون و اوباما، نتایج مذاکرات، تاثیر مسایل منطقه بر مذاکرات و رابطه ایران و آمریکا سخن گفت. مرور دیدگاههای «گری سیمور» در مورد شرایط مصالحه هستهای ایران و غرب، بهویژه از این رو اهمیت دارد که میتوان آن را بهعنوان برآیند نگاه بخشی تاثیرگذار در تعیین سیاستهای خارجی کاخ سفید ارزیابی کرد، به ویژه زمانی که «جان کری» وزیر امورخارجه آمریکا پس از مذاکراتی نفسگیر با همتای ایرانی خود، وین را برای مشورت با اوباما به مقصد واشنگتن ترک کرده است.
در ابتدای ریاستجمهوری حسن روحانی، شما اظهار کرده بودید که رویکرد حسن روحانی در مساله هستهای همانند محمود احمدینژاد است. حال بعد از گذشت یک سال و با توجه به تایید اخیر فعالیتهای هستهای ایران از جانب سازمان بینالملل انرژی اتمی و همچنین توافق اولیه، آیا همچنان معتقدید که روحانی و احمدینژاد مسیر مشابهی را طی میکنند؟بله، استراتژی بنیادی هر دو رییسجمهوری یکی است. گسترش توان هستهای از طریق برنامه غنیسازی در مقیاس صنعتی.
شما در بسیاری از مذاکرات هستهای گروه 1+5 و ایران در حدفاصل سالهای 2009 تا 2012 حضور مستقیم داشتید و قبل از آن نیز با دولت کلینتون درمورد برنامه هستهای ایران همکاری میکردید. مشتاقم بدانم که ازنظر شما سیاست اوباما و کلینتون نسبت به ایران چگونه بوده و چه تفاوتی با هم دارند؟هم اوباما و هم کلینتون (همچون تمامی رییسجمهورهای آمریکا از زمان ریگان) هدف مشترکی داشتهاند و آن، ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هستهای بوده است. هرچند، دیپلماسی کلینتون بیشتر بر این متمرکز بود تا کشورهای دیگر همچون روسیه و چین را مجاب کند که با ایران همکاری هستهای نداشته باشند؛ اما استراتژی اوباما حول محور توافقی با ایران میگردد که طبق آن، برنامه هستهای ایران را در ازای لغو تحریمها محدود کند.
در چند وقت اخیر، هم اوباما و هم روحانی بهصراحت اعلام کردهاند که برای رسیدن به توافق جامع هستهای جدی هستند. به نظر شما این جدیت ناشی از چیست و آنها در توافق جامع بهدنبال چه هستند؟اوباما بهدنبال توافق جامعی است که ایران را از دستیابی به ابزارهایی که بتواند در تولید سلاح هستهای موثر باشد بازدارد؛ روحانی نیز بهدنبال توافق جامعی است که طبق آن تحریمهای اقتصادی رفع شود و هر دو طرف امیدوارند با حل این موضوع دروازههایی برای گسترش رابطه ایران و آمریکا باز شود.
جدای از مسایل اصلی مورد بحث در مذاکرات، چه مشکلات و چالشهای داخلی و خارجی برای طرفین در رسیدن به توافق جامع وجود دارد؟ به عبارتی بهتر، چه فشارهایی بر دولتهای دو طرف برای رسیدن یا ممانعت از توافق جامع وجود دارد؟سیاستهای داخلی هر دو طرف آنها را محدود کرده است. اوباما نمیتواند یک توافق جامع هستهای را به کنگره ببرد که در آن توافق امکان تحصیل سلاح هستهای برای ایران وجود داشته باشد. از طرف دیگر، روحانی نیز نمیتواند توافق هستهای را به رهبر معظم ایران ارایه دهد که طبق آن ایران موظف باشد از امکانات هستهای خود دست بکشد.
خانم هیلاری کلینتون در آخرین کتاب خود (تصمیمهای دشوار) میگوید که در دوره زمامداری خود بر وزارت خارجه آنها مذاکرات سری را برای حل مساله هستهای ایران در پیش گرفتند؛ اما امروز ما شاهد نوعی سیاست عمومی از سوی طرفین هستیم. ظریف پیام تصویری ارسال میکند و جان کری در مطبوعات یادداشت مینویسد. به نظر شما دلیل این چرخش استراتژیک چیست؟اوباما از آنجهت با مذاکرات سری موافقت کرد که تهران ترجیح میداد رابطه مستقیم ایران و آمریکا سری باشد. حال که ایران موافقت کرده گفتوگوهای دوطرفه مستقیم و علنی با آمریکا داشته باشد، دیگر نیازی به مذاکرات سری نیست.
درباره مذاکراتی که هماکنون در وین در جریان است، مقامات میگویند که هنوز شکافهای زیادی بین طرفین وجود دارد به نظر شما مهمترین آنها کدام است؟اصلیترین اختلاف بر سر میزان و مدتزمان اعمال محدودیتهای فیزیکی بر سر برنامه غنیسازی ایران است. گروه 1+5 از ایران میخواهند تا از قدرت غنیسازی حال حاضر خود بهطور قابلملاحظهای بکاهد. این خواسته 1+5 شامل تعداد و نوع سانتریفیوژها و همچنین ذخایر اورانیوم کمغنیشده ایران است و از ایران میخواهند تا این محدودیتها را برای یکدهه اعمال کند. از سویی دیگر ایران از هرگونه وقفه و اختلال در قابلیتهای غنیسازی حال حاضر خود سر باز زده است و اصرار دارد که بهطور قابلملاحظهای برنامه غنیسازی خود را در دهه آینده افزایش دهد.
نقش مسایل و بحرانهای منطقه و بهویژه مساله داعش در عراق در جریان مذاکرات هستهای چگونه است و چه تاثیری بر آن خواهد گذاشت؟فکر نمیکنم بحران عراق تغییر بنیادی بر مذاکرات هستهای شش قدرت جهانی و ایران داشته باشد، هرچند بحران عراق، انگیزه ایران و آمریکا برای رسیدن به نتیجه تا 20 جولای را تقویت میکند.
کارشناسان نتایج و پیشبینیهای متفاوتی برای نتیجه این دور از مذاکرات در نظر گرفتهاند. از شکست مذاکرات گرفته تا توافق جامع نهایی. به نظر شما نتیجه نهایی این دور از مذاکرات چه خواهد بود؟هم واشنگتن و هم تهران ترجیح میدهند بهجای شکست مذاکرات، توافق اولیه تمدید شود. برای آمریکا، توافق اولیه باعث شد تا برنامه هستهای ایران متوقف شود بدون اینکه لازم باشد تحریمهای اصلی لغو گردد. از طرفی دیگر، توافق اولیه بهصورت گستردهای از فشارهای اقتصادی بیشتر علیه ایران جلوگیری کرد بدون اینکه نیاز باشد تا ایران امتیازهای هستهای بنیادی داده باشد. بنابراین درصورتیکه توافق جامع عملی نباشد، من انتظار دارم دو طرف با تمدید توافق اولیه موافقت کنند.
سوال آخر، وزرای امورخارجه ایران و آمریکا این دور از مذاکرات را فرصتی تاریخی دانستهاند و ابراز کردهاند که هیچکس نباید این فرصت را از دست بدهد. آیا شما نیز با آنها متفقالقولید و در صورت تحقق، رابطه ایران و آمریکا در آینده چگونه خواهد بود؟توافق هستهای میتواند فرصتی برای گسترش رابطه ایران و آمریکا باشد اما به هرروی هنوز بر سر مسایل زیادی بین تهران و واشنگتن اختلافنظر وجود دارد.