مصطفی عابدی در شهروند نوشت:
تاكنون بيشتر تحليلهايي كه درباره جام جهاني شده، از نوع فوتبالي آن بوده است. هرچند درباره اين تحليلها نيز اما و اگرهاي فراواني وجود دارد. چون بسياري از مواقع پيش ميآيد كه يك تيم بر اثر يك اتفاق پيروز ميشود يا شكست ميخورد، اتفاقي كه در فوتبال كم هم رخ نميدهد. ولي ناظران فوتبالي چنان تحليل ميكنند كه گويي تيم برنده نه بر اثر اتفاق، بلكه طي يك برنامه از پيش تعيين شده پيروز شده است. بگذريم. در اين يادداشت به چند نكته حاشيهاي از جامجهانی و البته سياسي و ظاهراً بيارتباط با تحليل فوتبالي پرداخته ميشود.
۱ـ خيليها در پي يافتن دليل يا علت قهرماني تيم آلمان بودند، در اين يادداشت ميخواهم يك دليلي يا علتي را ذكر كنم كه كمتر به آن توجه شده است. تيم آلمان چند روز پيش از عزيمت به برزيل در خارج يكي از شهرهاي آلمان اردوي آمادگي داشت. در طي اردو مربي تيم يعني آقاي «یوآخیم لو» با خودرو شخصي خود عازم اردو بوده كه مرتكب تخلف رانندگي از نوع سرعت غیرمجاز ميشود و جريمه او ممنوعيت از رانندگي براي مدت ۶ ماه بود. وي نهتنها جار و جنجال نكرد و مدعي نشد كه اين توطئه دشمنان فوتبال براي تضعيف تيم ملي آلمان و شكست آن است، بلكه خيلي سريع عذرخواهي كرد و از آن پس نيز با وسيله نقليه عمومي عازم اردو شد و فدراسيون آلمان هم برايش خودرو و راننده نفرستاد.
چنين حاكميتي از قانون، به همه اعضاي تيم ياد ميدهد كه تابع مقررات و قانون باشند و نظم را رعايت كنند. طبيعي است كه ميتوانيم اين وضع را با كشور خودمان مقايسه كنيم كه كدام ورزشكار شناخته شده بر اثر تخلف جريمه ميشود، و از آن مهمتر اينكه عذرخواهي كند. به ياد دارم كه چندسال پيش يك بازيكن تيم مشهور تهران هنگام بازگشت از شيراز در هواپيما، ميكروفن هواپيما را گرفت و به مسافران اطلاع داد كه هواپيما درحال سقوط است (قريب به اين مضمون) و دلهرهاي را به جان چند صد مسافر انداخت و سپس قهقهه را سر داد. اگر با آن بازيكن برخورد مناسب و شايسته صورت گرفت ما را هم خبر كنيد. اين نحوه برخورد با بازيكنان و افراد مشهور، خدمتي به آنان نيست، بلكه موجب بيمسئوليت بارآمدن آنان ميشود و همين امر، مانع ترقي و پيشرفت آنان ميشود.
۲ـ برخي افراد ميان وجه ملي فوتبال با وجه تكنيكي و فني و حتي اخلاقي آن تمايز قايل نيستند. كاري كه بازيكن اروگوئه كرد و شانه بازيكن ايتاليا را گاز گرفت، به صورت واضح عملي زشت بود، ولي واكنش مقامات و مردم اروگوئه در دفاع از وی به نحوي بود كه آن را يك مسأله ملي و فراتر از اخلاق و تحليل فني ارزيابي كردند. اگر هم ناراحت شدند به این دلیل بود که محرومیت او موجب باخت بازی بعدی و حذف آنان شد!
اين موضوع براي طرفداران همه تیمها مطرح بود، موضوعي كه در بازيهاي باشگاهي كمتر ديده ميشود. بر اثر این برداشت نادرست است که برخيها بازي دفاعي يا ضد بازي را در جامجهانی نقد و نفي ميكنند، در حالي كه در جام جهاني نتيجه مهم است، چه با دفاع چه با حمله. آنجا زيبا بودن با زیبایی در جشنوارههاي سينمايي فرق ميكند. بُعد ملي ماجرا و خوشحالي و ناراحتي پس از پيروزي و شكست مقدم بر هر چيز ديگري است. البته اين به معناي ناديده گرفتن وجه فني بازيها نيست، بلكه فقط تقدم و تأخر اين دو وجه موردنظر است. آنان كه شيوه كيروش سرمربي ايراني را از منظر فني نقد ميكردند، متوجه اين نكته بديهي نيستند كه مردم در جام جهاني فقط برد ميخواهند، با فوتبال يا ضد فوتبال فرقي نميكند. عربستانيها هيچگاه خفت ناشي از خوردن ۸ گل در جام ۲۰۰۲ را فراموش نخواهند كرد، موضوعي كه برخي از ايرانيان نگران آن بودند كه مبادا تيم ملي ايران هم دچار آن شود. اين مسأله حتي در انتخاب مسي بهعنوان بهترين بازيكن جام نيز ديده ميشود، به عبارت ديگر، فيفا هم بر وجه سياسي ماجرای فوتبال واقف است.
۳ـ وقتي كه بازي آلمان و برزيل را ميديدم، و پس از گل سوم چهره تعجبآميز و بهتزده يك خانم برزيلي بر صفحه تلويزيون نمايش داده شد، بياختيار ياد ۱۱ سپتامبر افتادم. هنگامي كه ماهوارهها درحال نشان دادن مستقيم ماجرا بودند و همه ديديم كه يك هواپيماي غولپيكر ديگر درحال نزديك شدن به برج سالم است، و لحظاتي بعد، هواپيما وارد طبقات مياني شد و از آن طرف شعلههاي آتش بيرون زد، و پس از آن سقوط آزاد افراد از برجها و سپس سقوط هر دو برج، پاياني بود بر بهتآورترين صحنهاي كه ميشد به صورت مستقيم ديد. صحنهاي كه در آن لحظات فقط شامل سقوط دو ساختمان عظیم و كشته شدن هزاران نفر بود، ولي ميشد حدس زد كه تاريخ و سياست در جهان از نو نوشته خواهد شد. ديدن مستقيم شكست برزيل و خوردن پنج گل در چند دقيقه، آن هم در كشور خودشان، بهتآور بود. اگر نه به اندازه ۱۱سپتامبر، ولي در نوع فوتبالي آن، كماهميتتر از آن نيست و انتظار ميرود كه اثرات عميقي را بر فوتبال و مهمترين مهد آن يعني براي برزيل بگذارد.
۴ـ درست است كه وجه ملي فوتبال در جام جهاني بسيار پررنگ است و اين درمورد همه كشورها صادق است، ولي بازتاب آن در ميان كشورها فرق ميكند. وقتي تيم كاستاريكا به هلند ميبازد، در محل تجمع مردم كاستاريكا در يك ميدان پایتخت این کشور سه نفر به ضرب چاقوی مردم خودشان كشته ميشوند! ولي پس از شکست بلژيك در بروکسل يك بلژیکی عصبانی براي آتش زدن پرچم تيم پيروز (آرژانتين) دنبال اين پرچم ميگردد و پيدا نميكند و بالاخره يك پارچه شبيه آن را پيدا ميكند تا آتش بزند، اما ديگر بلژيكيها مانع اين كار ميشوند! به هر حال بايد يك تفاوتي میان ملیگرایی کشورها وجود داشته باشد. حتي برزيليها هم رفتار مدنيتري نسبت به شكست خودشان در سال ۱۹۵۰ كه در برزيل اتفاق افتاد داشتند، و راحتتر آن را هضم كردند، چرا كه ۷۵سال است كه پيشرفت كردهاند