اسدا... بادمچیان، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه در گفتوگو با آرمان، رقابتهای تخریبی احزاب در کشور را ناشی از عملکرد هر دو جناح سیاسی دانست. جمله آخر او در این مصاحبه فراجناحیترین جمله این اصولگرای کهنهکار بود. جایی که او در پاسخ به سوالات آرمان درباره تخریب چهرههای سیاسی همچون آیتا... هاشمیرفسنجانی و حجتالاسلام سیدمحمد خاتمی به صراحت اعلام میکند: «مواضع سیاسی دلیل نمیشود تا کسی را تخریب کنیم». تاکید بر حضور گسترده رسانه، محور دیگر این گفتوگو بود که بادامچیان در رابطه با آن میگوید: «رسانهها باید باشند». چون به اعتقاد او، در جامعه ما هرکسی که زبان حرف زدن داشته باشد مفیدتر از آن است که زبان نداشته باشد و حرفش را در دلش نگه دارد. حرفی که در دل بماند، عقده میشود ولی حرفی که زده میشود، جوابش را میشنوند که درست و خلافش هم آنجا مشخص میشود».
با توجه به تجربه هشت ساله از اختلاف نظرها در دولتهای نهم و دهم و نتایج آن در سطح جامعه، به نظرشما آیا اکنون زمان وحدت، همبستگی بین تشکلهای سیاسی و احزاب فرا نرسیده است؟ این وحدت و همبستگی که شما به آن اشاره دارید دارای نکات و تعاریف خاصی است. بینید، در احزاب و تشکلها معنای وحدت و همبستگی متفاوت است. اصلا ماهیت احزاب تفاوت دیدگاه و اختلافات است وگرنه اگر بنا بر این نباشد همه در قالب یک حزب قرار میگیرند.
شاید بهتر باشد سوالم را اینگونه مطرح کنم که منظور من از وحدت و همبستگی پرهیز از تفرقهافکنی،اختلاف و تخریبهاست. در واقع رقابتهای حزبی ما در چند سال اخیر جدای از تفاوت دیدگاهی که شما به آن اشاره نمودید به یک رقابت تخریبی تبدیل شده است.نه خب؛ این چیزی که میگویید غیر از سوال قبلی است. شما که میگویید وحدت احزاب، باید در پاسختان بگویم که احزاب نمیتوانند وحدت داشته باشند بلکه میتوانند اتحاد کنند. یعنی احزاب با هم متحد شوند. اتحادهایی که احزاب در ضمن حفظ سلیقهها و دیدگاههایشان با یکدیگر میکنند روی محورهای اساسی و مشترک است. ما در امور مشترک، باهم یکی هستیم . الان در مساله غزه، تمام گروهها با سلایق مختلف، تمام رسانهها متحد بودند. حالا یک عده بیشتر و یک عده کمتر توجه میکنند. یک عده هم در این میان پیدا میشوند که مینویسند مثلا روزنامههای اصلاحطلب مساله غزه را در صفحه اول چاپ نکردند. حالا صفحه اول چاپ نکردند. اتفاقا یکی از روزنامههای اصولگرا بود که نوشته بود، حالا فلان روزنامه شاید در صفحه اول چاپ نکرده باشد ولی در صفحات دیگر و روزهای بعد که به چنین مسالهای اشاره کرده و به آن پرداخته است. بگذارید مثال دیگری برایتان بازگو کنم. شما در 22 بهمن ملاحظه میکنید که همه در کنارهم قرار داریم. در مساله هستهای همه باهم هستیم و حق مسلم خودمان میدانیم.
شما نمونههای خوبی از اتحاد بین احزاب سیاسی را ذکر کردید. در همین نمونههایی که شما ذکر کردید به روشنی مشخص است که هرجا اتحاد به کار آمده، هدف راحتتر محقق شده است. آیا به عقیده شما بهتر نیست که با توجه به همین تجارب دست از حذف جریانهای رقیب برداریم؟جواب این سوالتان را بگذارید، چنین بدهم که ما در مسائل حقوقی و مسلم نظام جمهوری اسلامی و ملت باهم هستیم . این وحدت مواضع است و نه احزاب. یعنی هرکدام از مقولات تعریف جداگانه و خاص خودش را دارد.
یعنی اختلافاتی که وجود دارد به وحدت ملی ضربه نمیزند؟ آیا تخریب چهرههای سیاسی که اغلب از جانب تشکلهای تازه تاسیس یا بدون شناسنامه صورت میگیرد به منافع ملی ما در داخل و خارج از کشور آسیب نمیرساند؟احزاب میتوانند با یکدیگر اختلاف داشته باشند. مثلا در زمان انتخابات احزاب باهم رقابت میکنند. مگر میشود در دوران انتخابات احزاب با یکدیگر وحدت داشته باشند؟ برخی احزاب با یکدیگر ائتلاف میکنند. برخی جبهه تشکیل میدهند. حالا این سوال ایجاد میشود که این رقابتی که وجود دارد چه رقابتی است؟ رقابت ما رقابت احزاب غربی نیست. بحثی که بنده میکنم بحث مهمی است. ما تکثر و تعدد داریم ولی تکثر اسلامی است. نظام اسلامی تکحزبی یا دوحزبی نیست که مانند غرب همه چیز در انحصار یک یا دو حزب باشد که همه اینها نمایشی بیش نیست. البته همین تکثر احزاب ما بهمعنای پلورالیسم نیست. در غرب خدا جایی ندارد و سیاست جدای از دین است. در آنجا بهجای خدا عرف از لحاظ حقوقی محور است، انسان از نظر انسان اومانیستمحور است و از نظر مبانی دیگر منافع مطرح میشود. پلورالیسم در همین سه محور بر اساس منافع و روی محور انسان شکل میگیرد و خدا جایی ندارد. لذا مفهوم تحزب ما با غرب فرق دارد و به دنبال آن مفهوم رقابت نیز با غرب متفاوت است. اگر به مفهوم تحزب و رقابتها بر اساس مبانی اسلامی توجه شود، متوجه خواهیم شد که احزاب سهل است حتی افراد حق تخریب رقبا و اشخاص را ندارند بلکه موظفاند که اخلاق و ادب اسلامی را رعایت کنند.
قبول دارید که رقابتهای سیاسی امروز جامعه ما تخریبی شده است؟
بعضی و نه همه.
بگذارید یک مثال و نمونهای از رفتار تخریبی برخی جریانهای سیاسی برایتان ذکر کنم. چند روز پیش بحث حضور آقای هاشمی و رئیسجمهوری در نمازجمعه مطرح شده است. در واکنش به همین اتفاق برخی جریانهای سیاسی و رسانههای نزدیک به این جریانها نسبت به حضور آقایان هاشمی و حسن روحانی معترض شدهاند و موضع گرفتهاند. سوال من این است که تخریب چهرههایی مثل آقای هاشمی یا آقای خاتمی، همان رفتار درست تحزب اسلامی است؟ آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و آقای خاتمی که رئیسجمهور اسبق کشور هستند.درمورد آقای هاشمی باید از چند بعد نگاه و از چند وجه بررسی کرد تا به یک نتیجه درست رسید. اول آنکه آقای هاشمی بهعنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تعریف شود. آیا کسی به این مساله حرف و تردیدی دارد؟ این انتخاب شخص آقاست. ما همه بر این نکته وحدت داریم حتی آن مخالفان دوآتشه آقای هاشمی هم چنین چیزی را قبول دارند. دوم آنکه آقای هاشمی در گذشته بهعنوان یک عنصر فعال و موثر در انقلاب اسلامی ما نقش اصلی داشتهاند که این هم مورد قبول همه ماست. سوم آنکه آقای هاشمی در قالب مواضع کلان و مشترک مورد قبول ماست ولی در بخشی که این مواضع میشود، مواضع فلانی در برابر مواضع فرد دیگر، طبیعتا موافقان حمایت میکنند و مخالفان به تخریب میپردازند. پس ما آقای هاشمی را تفکیک کنیم تا دچار مشکل نشویم. آن کسی که مواضعش تماما مورد حمایت ماست، شخصی نیست مگر ولیفقیه که هر موضعی بگیرند ما حمایت خواهیم کرد چون فصلالخطاب است. ایشان هم در موضعگیریها همواره موضع مشترک میگیرند و جناحی رفتار نمیکنند. آقای هاشمی هرجا موضع جناحی میگیرد، با تخریب برخی جناحها تبدیل میشود. موضعگیریهای سیاسی را با شخصیتها قاطی نکنیم.
شما میگویید اگر کسی موضعگیری سیاسی کند طبیعتا ممکن است با تخریبهایی روبهرو شود. ولی تخریب به هیچ عنوان در فرهنگ و تعریف همان تحزب اسلامی مورد اشاره خودتان نیز تائید نشده است.
آقای هاشمی که حزبی نیست و همه نظرشان را درباره ایشان بیان میکنند.
چهرهای مثل آقایان هاشمی و سیدمحمد خاتمی باید بتوانند نظر سیاسی خودشان را در جامعه بیان کنند.خب این را که همه بلد شدهایم و میدانیم. میفهمم که حرف شما چیست. اتفاقا همین نکتهای که شما میگویید در برخی رسانههای اصلاحطلب رعایت نمیشود.
روزنامههای اصلاحطلب ممکن است از دید برخی اصولگرایان تخریب کننده باشند. کما اینکه چنین مسائلی درباره برخی روزنامههای اصولگرا نیز مطرح میشود. این دلیلی بر توجیه رفتار تخریبی در جامعه نیست. شما با این حرف موافق نیستید؟من که نمیخواهم با رسانهای مخالفت کنم اتفاقا من اعتقاد دارم که روزنامهها باید باشند. چون در جامعه ما هرکسی که زبان حرف زدن داشته باشد، مفیدتر از آن است که زبان نداشته باشد و حرفش را در دلش نگه دارد. حرفی که در دل بماند، عقده میشود ولی حرفی که زده میشود، جوابش را میشنوند که درست و خلافش هم آنجا مشخص میشود. بیاییم این اختلافات را در کنار هم قبول کنیم که جامعه ما در چنین سطحی قرار دارد ولی اجازه ندهیم که این اختلافات به تنازع، درگیری و جنگ برسد. مثل فتنهگرها نشویم.
تخریب مقدمه نزاع و درگیری است. شما تخریب چهرههای سیاسی را قبول میکنید؟مگر ما در موتلفه کسی را تخریب میکنیم؟
برخی دوستان اصولگرایی شما خیلی به تخریب چهرهها بهویژه چهرههای اصلاحطلب همچون آقای سیدمحمد خاتمی تاکید دارند. ما در حزب موتلفه حتی آقای خاتمی را هم تخریب نکردیم. ما در گذشته رابطه خوبی با ایشان داشتیم و در زمان دولت ایشان نیز انتقادات خودمان را بیان کردیم. مواضع سیاسی دلیل نمیشود که بخواهیم کسی را تخریب کنیم.
پس قبول کردید که تخریب در رقابتهای حزبی وجود دارد. حالا نمیخواهید چنین چیزی را به دوستان اصولگرایتان گوشزد کنید تا دست از تخریب چهرههای اختلافافکنی بردارند؟خب؛ بله، وجود دارد. در جامعه مگر تخریب وجود ندارد؟ رسانههای اصلاحطلب تخریب میکنند و رسانههای اصولگرایی نیز به همین شکل.