حسن غفوری فرد، وزیر نیروی دولت شهید رجایی در ایران نوشت:
در فاصله خرداد تا شهریور سال 60 تعداد زیادی از مسئولان و مدیران ارشد نظام از برخی رؤسای قوا گرفته تا 30 نفر از نمایندگان مجلس و 10 نفر از وزرا و تعداد زیادی از امرا و فرماندهان ارتش به شهادت رسیدند. از دست دادن این حجم از نیروی انسانی زبده نظام در شرایطی که بخشی از مملکت به اشغال نظامی عراق درآمده بود و با وجود محاصره اقتصادی شدید، درآمد کشور به صفر نزدیک شده بود، دول خارجی را به این باور رسانده بود که با این ضربات مهلک به پیکر نظام، «انقلاب ایران» دیگر امکان ادامه حیات ندارد. شاید این اتفاق در ابتدای شکلگیری هر نظامی منجر به سقوط آن شود اما به برکت رهبری امام(ره) و حضور فعال مردم توانستیم این مسائل را حل کنیم.
دولت شهید رجایی در چنین شرایطی تنها 12 روز- از 27 مرداد سال 60 که از مجلس برای وزرایش رأی اعتماد گرفت تا 8 شهریور که به همراه شهید باهنر به شهادت رسیدند- عمر کرد؛ فرصت محدودی که برای من که از پیش از انقلاب در محضر این عزیزان بودم، دوره ارزشمندی بود.
یکی از مهمترین ویژگیهای این دو بزرگوار این بود که با تمام وجود «ذوب در ولایت» بودند و یکی از توفیقاتشان هم همین بود. وقتی کل اعضای دولت خدمت امام(ره) شرفیاب شدیم، ایشان با اشاره به اختلافات پیشین رئیس جمهوری و نخست وزیر وقت- شهید رجایی و بنیصدر- فرمودند: «این گونه نباشد که بین رئیس جمهوری و نخست وزیر اختلاف باشد و خوب است این دو در جلسات یکدیگر شرکت کنند.» آن دو شهید هم به دلیل تبعیت مطلقی که از امام(ره) داشتند، چنین کردند. به همین دلیل هم اگرچه فقط شهید باهنر باید در جلسه روز شهادتش حضور مییافت، اما شهید رجایی هم در آن جلسه شرکت کرد و هر دو با هم به شهادت رسیدند.
«هماهنگی بسیار نزدیک این دو نفر با اعضای هیأت دولت» از ویژگیهای بارز آن دولت بود که رابطه مرید و مرادی را میان وزرا با رئیس جمهوری و نخست وزیر شکل داده و علاقهای وصف ناپذیر میان آنها برقرار بود. جلسات هیأت دولت در آن 12 روز هرچند معدود اما در فضایی با محبت و دوستانه برگزار میشد. متأسفانه این جو در دولتهای دیگر تکرار نشد و حتی در دولتهای بعد برخی وزرا خودخواسته از وزارت انصراف دادند.
«سادهزیستی» هم از دیگر سجایای این دو بزرگوار بود. کما اینکه شهید باهنر در همان 12 روز نخست وزیری تمام مدت در ساختمان نخست وزیری بود و اصلاً به منزل نرفت. شهید رجایی هنگامی که رئیس جمهوری شد، اعلام کرد که «من فقط 7 هزار تومان حقوق خواهم گرفت.» این در حالی بود که حقوق وزرا و وکلای پیش از انقلاب چندین برابر این مبلغ بود. اما تمام وزرا و استانداران هم به تبعیت از او اعلام کردند که همین اندازه حقوق خواهند گرفت. تا سالها پس از آن هم حقوق این قبیل مسئولان رشد چندانی نیافت کما اینکه تا سال 70 هم حقوق استانداران و وزرا حداکثر تا 20 هزار تومان بود. آن دو شهید بزرگوار «مردمدار» بودند و اگر کسی خدمت آنها رسیده و در حفظ شأن و مقام آنها دچار لکنت زبان میشد، با آنچنان گشادهروییای از سوی آنان مواجه میشد که ایمان میآورد «صمیمیت میان مردم و مسئولان» از وجوه ممیزه پس از انقلاب با دوران پیش از آن است. در آن زمان به واقع میان مردم با مسئولان فاصلهای نبود اما متأسفانه بعد از آن کمتر شاهد چنین رویکردی بین مسئولان بودیم.
«حجم کار بالا در دولت»، «بازسازی نهادها پس از انقلاب»، «تدبیر برای نهادهایی چون مجلس که اغلب اعضای آن شهید شده یا به جبههها اعزام میشدند» و «رفع آسیب دیدگیهای جنگی و بازسازی کشور در شرایط جنگ» و... نشان از روزگار سخت آن دوران دارد. از همین رو بود که شهید رجایی میگفت: «مسئولیتپذیری در این نظام یا باید با عشق همراه باشد یا با جنون، وگرنه کسی که عاقل باشد و عاشق نباشد، نمیتواند در این شرایط کار کند.»
خاطرات ماندگاری از این مدت کوتاه به جا مانده که در 36 سال بعد، بیسابقه ماند. البته همه دولتمردان در ادوار مختلف خدمت کردند اما آن زمان خلوص و سادگی خاصی وجود داشت که دیگر کمتر احساس شد.