ایران در گزارشی نوشت:
سیاهی لباسش با گرگ و میش دم غروب که میرود رو به تاریکی یکی شده و اگر تلوتلو خوران راهش بیفتد به وسط اتوبان و جلو یکی از ماشینها سبز شود، راننده بخت برگشته بعید است بتواند ماشین را جمع و جور کند. حالا گوشه و کنار اتوبانها کاربردهای دیگری هم پیدا کردهاند. جاخوابی برای معتادان و پرسه زدنهای بیامان. اتوبانهایی که جنگلکاری شدهاند و دار و درخت بیشتری دارند هم که دیگر هیچ. هر لحظه ممکن است از پشت درختها یکی بپرد آن وسط. یکی از همان معتادان نشئه که همین حالا مواد به بدن زده و به قول خودشان کیفور شده و وسط زمین و آسمان در فضا سیر میکند، در هپروت. یا شاید هم درد خماری امانش را بریده و اصلاً از خدایش است بپرد وسط اتوبان و بعد هم زیر لاستیکهای یکی از همین ماشینهایی که قیژ، از کنارش میگذرند و اصلاً نمیدانند خماری کشیدن یعنی چه. اگر بپرد آن وسط، هر دو با هم باید تقاص بدهند.
هم او و هم رانندهای که از همه جا بیخبر با خیال آسوده نشسته پشت فرمان و راهش را میرود. شاید صدایش را هم سرش انداخته و خواننده را همراهی میکند که چرا رفتی... چرا... ولی آن ثانیه شوم که فرا برسد، قرعه به نام راننده هم افتاده و او هم باید تاوان بدهد. به جای همه کسانی که باید تاوان میدادند و ندادند. فرقی هم ندارد کدام اتوبان و بزرگراه باشد. پایین شهر یا بالا. اتوبان آهنگ باشد یا صدر، چمران یا نواب. هر جا باشد، گروهی از معتادان کارتنخواب هم در پیچ و خم بزرگراه پنهان شدهاند.
آنجاها که چشم نمیبیند. هر جا که درخت روییده، شاید چند معتاد هم کنار درختها روییده باشند. کلکسیونی از معتادان که هر کدام هم در یک کار تخصص دارند و با هم ائتلافی تشکیل دادهاند برای زنده ماندن. برای آنکه هر طور هست چند روز خود را بیشتر به جلو بکشند که بتوانند بیشتر حال و هوای نکبت بار نشئگی زیر پلهای شهر را تجربه کنند. یا زیر آسمانی که دیگر شبهایش هم ستارهای ندارد. یکی تخصص دارد برای کمین کردن و اخاذی کردن رهگذر بیچارهای که از بد روزگار سر و کارش به آن حوالی افتاده. آن یکی خوب بلد است رانندگان را تلکه کند. یکی در باز کردن قفلها و دستبرد زدن به ماشینها و خانههای اطراف تبحر دارد و... معضلی که تا به حال هیچ دستگاهی مسئولانه آن را پیگیری نکرده و دربارهاش اقدام مفیدی انجام نداده است.
حضور معتادان بیخانمان که از زور اعتیاد حاضرند دست به هر کاری بزنند حالا دیگر محدود به یکی دو محله نیست. حالا دیگر محلههایی که وقتی اسمشان میآمد، ترس و وحشت همه را برمیداشت؛ پخش شدهاند در کل تهران و کناره اتوبانها. حالا به طرز مرموز و موذیانهای تکثیر شدهاند و خزیدهاند به حاشیه بزرگراهها. حاشیههایی که برایشان امن است و برای غریبهها ناامن. حاشیههایی سیاه و وحشی که آبستن جرم و جنایت شدهاند و چیزی جز دردسر برای شهروندان ندارند.
یکی از همین شهروندان به ایران از فضاهای سبز کنار اتوبانها میگوید و توزیع کنندگانی که خودش بارها آنها را در حال مصرف و پخش مواد دیده: «از مسئولان خواهش میکنم یک سری به این فضاهای سبز حاشیه بزرگراههای تهران بزنند. تجمع معتادان و توزیعکنندگان مواد مخدر بویژه شبها در این محلها فاجعهبار است.»
مرادی، یکی دیگر از شهروندان است که مسیرش هر شب از اتوبان چمران میگذرد: «هر شب که از چمران وارد اتوبان همت میشوم، با صحنههایی در فضای سبز حاشیه پیچ ورودی همت روبهرو میشوم که واقعاً تن آدم را به لرزه درمیآورد. به عنوان مادر 3 فرزند، با دیدن این همه معتاد دلم میلرزد و قلبم تکان میخورد. واقعاً جای تعجب و تأسف است که هیچ کس به فکر جمع کردن این صحنههای تکاندهنده نیست.»
محمدی از شهروندانی است که در حوالی خیابان ملاصدرا زندگی میکند و خیلی وقتها مسیرش میافتد به خروجی اتوبان چمران و خیابان ملاصدرا: «آیا هیچیک از مسئولان تا به حال سر و کارشان به این محدوده نیفتاده است؟ آیا تا به حال ندیدهاند که معتادان از پیر و جوان گرفته تا زن و مرد و دختر و پسر دور هم جمع شدهاند و با هم مشغول کشیدن مواد هستند؟ چگونه ممکن است معتادان آنقدر امنیت داشته باشند و جلو چشم مردم و حتی گشت نیروی انتظامی برای خودشان ضیافت موادکشی به پا کنند؟»
یکی از ساکنان محله شهرک غرب هم میگوید: «منزل من در خیابان ایران زمین و روبهروی اتوبان همت است و در مقابل خانههایمان فضای سبز وسیعی قرار دارد و مدتی است این فضای سبز محل تجمع معتادان شده. البته قبلاً هم تک و توکی پیدا میشدند اما نه به این شدت. حالا تعدادشان خیلی زیاد شده و ما از سرقت احتمالی این معتادان هر شب را تا صبح با دلشوره سر میکنیم. تا به حال هم ما و هم همسایههایمان چند بار مورد سرقت این معتادان قرار گرفتهایم و حالا هم هر بار کوچکترین صدایی میآید، ترس برمان میدارد.»
میرزاده، از ساکنان منطقه مرزداران است: «من بارها شاهد بودهام که توزیعکنندههای مواد، لابهلای کاجهای حاشیه حکیم در قسمت بالای شهرک ژاندارمری مشغول کار هستند و جوانها هر دقیقه میآیند و از آنها مواد میگیرند و همانجا میکشند. جوانهایی که معمولاً ماشینهای آنچنانی هم دارند و آدم وقتی آنها را میبیند، صد بار برای جوانیشان که آنقدر راحت دودش میکنند، دل میسوزاند. برای جوانهایی که با تیپ و قیافههای مرتب شبها کنار یک مشت معتاد تزریقی مینشینند و نشئه میشوند. هیچ کس هم با آنها برخورد نمیکند. چرا توزیع کننده و مصرف کننده آنقدر راحت و آزادانه در کنار خیابانها و بزرگراهها هر کاری که میخواهند، میکنند؟ چه کسی پاسخگوی این وضعیت است؟»
یکی دیگر از شهروندان هم که یک بار به دام این معتادان افتاده و هنوز با یادآوری آن خاطره عرق سرد به تنش مینشیند، از خاطره ناگوارش میگوید: «یک شب از اتوبان مدرس وارد همت شدم و در حالی که ترافیک روان بود، به راه خودم ادامه میدادم که ناگهان دیدم یک چیزی محکم به ماشین خورد. تا به خودم آمدم، دیدم یک زن است که خودش را به ماشین زده و افتاده روی زمین. همراهش هم دو مرد بودند که ادعا میکردند برادر و شوهرش هستند. مشخص بود هر سه معتادند اصلاً باورم نمیشد که ضربه به این آرامی این زن را آن طور پخش زمین کرده باشد اما به هر حال خوب خودش را به موش مردگی زده بود. آنقدر شلوغ کاری درآوردند که مجبور شدم برای ساکت کردنشان و خلاصی از شرشان هر کاری که میگویند، بکنم و به قول خودشان یا همانجا پول بیمارستان را بدهم که خودشان بروند یا خودم برسانمشان به بیمارستان. من هم همانجا هر چه پول همراه داشتم، به آنها دادم تا دست از سرم بردارند. بعدها که این موضوع برای یکی دو نفر از آشناها و همکارانم رخ داد، فهمیدم این کار به یکی از روشهای جدید کسب درآمد برای این معتادان کنار خیابانی تبدیل شده و ظاهراً درآمد خوبی هم از این راه نصیبشان میشود.»
دردسرآفــرینی معتــادان بزرگراهنشین
فضاهای سبز حاشیه بزرگراهها علاوه بر آنکه به خانه خیل عظیمی از معتادان بیخانمان تبدیل شدهاند، دانشگاهشان نیز محسوب میشوند. جایی برای آموزش انواع فریبکاری و کلک و کلاه گذاشتن سر مردم بیگناه. معتادانی که در این فضاها اتراق میکنند با بهکارگیری شیوههای جدید فریبکاری و سوءاستفاده از ترحم و سادگی رانندگان، به یکباره وارد عرض خیابان و معابر بزرگراهی میشوند و برای رانندگان مزاحمت درست میکنند. خیلی از آنها جلوی ماشین میپرند و با درست کردن یک صحنه تصادف ساختگی، رانندهها را به دردسر میاندازند. شیوه کارشان هم این گونه است که در میان فضاهای سبز معابر پنهان میشوند و وقتی ترافیک میشود و سرعت خودروها پایین میآید، خود را به اتومبیل رانندگان میکوبند و البته همدستانی هم دارند برای شلوغ کردن صحنه تصادف و داغ کردن ماجرا و این گونه است که رانندگان را فریب داده و در دام خود گرفتار میکنند.
این موضوع یک آسیب اجتماعی نسبتاً جدید است، پدیدهای نوپا که به دلیل نبود برنامهریزیهای درست توسط مسئولان مبارزه با این گونه آسیبها رخ میدهد طوری که هربار که مسئولان برای مبارزه با معتادان حاشیهنشین منطقهای آستین بالا میزنند در واقع کاری نمیکنند جز کوچ دادن معتادان به منطقهای دیگر و درگیر کردن نقاط دیگر شهر. همین چند وقت پیش بود که معتادان زیر پل مدیریت سعادتآباد را کوچ دادند به حوالی «ده ونک» یا چند روز پس از مبارزه و برخورد با معتادان خیابان مولوی تهران، عدهای از آنها سر از حاشیه بعضی از بزرگراههای شهر در آوردند و بار خطرات فراوانی را که همراه خود به این سو و آن سو میکشند، انداختند به گردن رانندگانی که اتوبانها مسیر رفت و آمدشان است، خطرات فراوانی از جمله تصادف و ایجاد احساس ناامنی و...
در واقع این بی برنامه بودنها نمونه واضحی از همان مثل قدیمی است که میگوید آمدند ابرویش را درست کنند، اما زدند و چشمش را هم...
چه کسی مسئول است؟
یکی از مشکلاتی که معمولاً به موازات بروز آسیبهای اجتماعی در کشور ما رخ میدهد و باید برای آن هم فکری شود، این است که دستگاههای مسئول وظایف خود را فراموش میکنند و داستان همیشگی پاسکاری رخ میدهد. این وسط میمانند شهروندان و بار معضلی که روی دوششان افتاده و هیچ کس نه از آن حرف چندانی به میان میآورد و نه فکری درست و درمان میکند. معضلی که سرهنگ تیمور حسینی رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ نیز از آن میگوید و دردسرهایی که با خود به ارمغان آورده است: « تازگیها علاوه بر مشکلاتی که در نتیجه تصادفات خودروها و نحوه نادرست رانندگی شهروندان رخ میدهد، باید کارتنخوابها را هم به فهرست معضلات ترافیک شهری اضافه کرد. نوع زندگی خاص معتادان و کارتنخوابهایی که در حاشیه بزرگراهها زندگی میکنند، باعث شده آنها چندان خود را مقید به رعایت قوانین و مقررات ندانند یا توصیه به استفاده از پل عابر و خطکشی برای عبور از عرض بزرگراه برایشان بیمعنا باشد، به همین دلیل ممکن است شما در طول شبانه روز از این قبیل صحنهها که یک کارتنخواب بی توجه به شرایط زمانی و مکانی اطراف از یک سوی بزرگراه به سوی دیگر میدود یا در حاشیه بزرگراه قدم زنان مسیری را میپیماید، فراوان دیده باشید.
تصادفات مرگباری که در پی حضور این کارتنخوابها در بزرگراهها رخ داده، باعث شده تا آنها به دردسری برای رانندگان و ترافیک شهری تبدیل شوند.»به همین دلیل است که پلیس ضمن اینکه از رانندگان میخواهد هنگام تردد در بزرگراهها علاوه بر اینکه سرعت مجاز را رعایت میکنند، جانب احتیاط را نیز رعایت کنند تا در صورت مشاهده این افراد حداقل بتوانند بموقع عکسالعمل نشان دهند و از رقم خوردن تصادفی مرگبار پیشگیری کنند.البته پلیس از شهرداری نیز میخواهد که به عنوان متولی جمعآوری کارتنخوابها نسبت به حوادث و تصادفاتی که حضور کارتنخوابها میتواند دلیل آن باشد، بیتفاوت نبوده و نسبت به جمعآوری این افراد از حاشیه بزرگراهها و اتوبانهای شهری اقدام کنند.»
اما سید جعفر تشکری هاشمی، معاون شهردار تهران توپ را به زمین دستگاههای دیگر ازجمله دستگاههای دولتی میاندازد، البته مشخص نمیکند که دقیقاً کدام دستگاه دولتی و میگوید: «به تازگی با معضلی جدی در حوزه ترافیک و آسیبهای اجتماعی مواجه هستیم و متأسفانه هجمه زیادی از کارتنخوابها و معتادان شبخواب در کنار و فضای سبز وسط بزرگراهها میخوابند و در برخی ساعات نیمه شب به یکباره وسط بزرگراه پریده و حوادث ناگواری را رقم میزنند. بنابراین از مسئولان میخواهیم هرچه زودتر نسبت به ساماندهی این وضعیت اقدام کنند چراکه جمعآوری متکدیان و معتادان کارتنخواب از رفیوژ میانی بزرگراهها وظیفه دستگاههای دولتی است و از این رو آنها موظف هستند هرچه سریعتر به این وضعیت رسیدگی کنند.»حاشیههای سیاه، سیاهی میزایند. آرام آرام و خزنده. حاشیههایی که سرقفلی دارانشان را چه بیمار بدانیم و چه معتاد باید به فکر چارهای باشیم. باید بدانیم حاشیهها همیشه هم در حاشیه باقی نمیمانند...