غذای بد میخوریم، تحرک نداریم، در هوایی آلوده تنفس میکنیم، سیگار میکشیم و برای کنترل چربی خون و دیابتمان مصمم نیستیم، پس طبیعی است اگر ما ایرانیها قلب و عروقی شکننده داریم.
دکتر مهدی نجمی در گفتوگو با جام جم، قبول دارد بیشتر چیزهایی که میخوریم استاندارد نیست و هوایی که تنفس میکنیم مناسب ریههایمان نیست، اما میگوید کنترل این خطرها باری نیست که وزارت بهداشت به تنهایی آن را بلند کند آن هم در شرایطی که مسئولان و ناظران اصلی دست روی دست گذاشتهاند و قوانین را اجرا نمیکنند. ولی گرچه عدهای نشستهاند و تماشا میکنند، اما خطری که ما مردم را تهدید میکند جدی است، آنقدر جدی که به گفته نجمی، متوسط سن سکته قلبی در کشورمان به 63 سال رسیده و هستند زنانی که در سنین کمتر از 55 سال و مردانی که در کمتر از 45 سال سکته میکنند و تا یک قدمی مرگ پیش میروند.
در دوره قبل وزارت بهداشت اعلام میشد روزانه 300 ایرانی به علت بیماریهای قلبی و عروقی میمیرد. این آمار را قبول دارید؟
شاید نشود عددی را به طور مشخص به عنوان مرگ و میر روزانه اعلام کرد، اما بررسیها در سال 89 در 29 استان کشور نشان داد بهازای هر صد هزار نفر 186 مرگ در سال داریم که بیش از 40 درصد از مرگ و میرها (سکتههای قلبی و مغزی و مرگهای ناشی از فشارخون بالا) را شامل میشود. پس اولین علت مرگ و میر ناشی از بیماری در کشور بیماریهای قلبی و عروقی است که روندی افزایشی نیز دارد. دلیل این مساله نیز افزایش عوامل خطر ایجادکننده این بیماریهاست.
به یاد دارم اداره قلب و عروق وزارت بهداشت در دورههای قبل نسبت به سه برابر شدن آمار ابتلا به بیماریهای قلبی و عروقی تا سال 94 هشدار میداد. آیا قبول دارید تا یک سال آینده چنین اتفاقی برایمان رخ میدهد؟
واقعیت این است که نمیتوان با قاطعیت چنین گفت یا اینکه باید پرسید سه برابر در مقایسه با چه زمانی؟ پس مثلا اگر دو سال قبل چنین هشداری داده شده، قطعا این پیشبینی غلط است چون در یک بازه زمانی دو سه ساله شیوع یک بیماری غیرواگیر سه برابر نمیشود. اما این را میشود پذیرفت که بیماریهای قلبی و عروقی در یک دوره زمانی پانزده تا بیست ساله، دو برابر شود.
پس با این تفاسیر میشود پیشبینی کرد در سالهای ابتدایی قرن پانزدهم خورشیدی به جای 40 درصد کنونی، 50 درصد از مرگ و میرها در کشور ناشی از بیماریهای قلبی و عروقی باشد؟
بله، این احتمال وجود دارد. البته این را هم بگویم که مرگ و میر 40 درصدی نیز آمار بسیار بالایی برای بیماریهای قلبی و عروقی است و حتما نباید آمار بالاتر از این برود تا قانع شویم اوضاع وخیم است.
اوضاع ما در مقایسه با کشورهای دیگر چطور است یعنی مردم دنیا تا چه حد بر اثر بیماریهای قلبی و عروقی میمیرند؟
ما با متوسط جهانی زیاد فاصله نداریم بهطوری که در دنیا نیز یک سوم مرگ و میرها به علت بیماریهای قلبی و عروقی اتفاق میافتد. البته در کشورهای جهان سوم که هنوز درگیر یکسری از بیماریهای عفونی هستند ممکن است بخش قابلتوجهی از مرگ و میرها ناشی از این بیماریها باشد، ولی در کشورهای پیشرفته و ما که توانستهایم بر بیماریهای عفونی غلبه کنیم بیماریهای غیرواگیر در صدر قرار دارد که به علت سبک زندگی مردم اتفاق میافتد.
بررسیها نشان داده عواملی مثل فشارخون بالا، چاقی، دیابت، دخانیات، کمتحرکی و استرس در بروز بیماریهای قلبی و عروقی موثر است که تغذیه مردم نیز از عوامل اصلی است. به نظر شما غذاهایی که ما ایرانیها میخوریم تا چه حد ما را مستعد ابتلا به بیماریهای قلبی و عروقی میکند؟
سازمان جهانی بهداشت سه عامل را در بروز بیماریهای قلبی و عروقی موثر و مقدم میداند یعنی مصرف دخانیات، کمتحرکی و تغذیه نامناسب که در کنار اینها فشارخون بالا، دیابت و چربی خون بالا نیز نقش مهمی در بروز این بیماریها دارد. متاسفانه در دنیای امروز تغذیه مردم به سمت الگوهای نامناسب حرکت کرده و تمایل به مصرف غذاهای آماده و فستفود که حاوی مقادیر زیادی از مواد نگهدارنده است، زیاد شده که به علت چربیهای ترانس و اشباع فراوان برای قلب و عروق مضر است.
بهتر است استفاده از روغن پالم را هم اضافه کنیم که مردم ایران سالها بدون اطلاع آن را در محصولات مختلف خوردهاند.
بله، البته پالم فقط یکی از چربیهای مضر است و موضوع فراتر از این است. مصرف فراوان فستفودها الان یکی از مشکلات جامعه ماست چون در این غذاها از روغنهای استاندارد استفاده نمیشود و مواد نگهدارنده در آنها بالاست که باعث میشود مضرات یک ماده غذایی بیش از فواید آن باشد.
علاوه بر روغنهای ناسالم، استفاده فراوان از نمک در این مواد غذایی نیز یک چالش است بهطوری که وزارت بهداشت چندی قبل نسبت به استاندارد نبودن کنسروها در کشور به علت استفاده از نمک فراوان در آنها هشدار داده بود. حالا سوال این است که چرا جلوی تولید این مواد مضر گرفته نمیشود و به بیان چند هشدار بسنده میشود؟
این که انتظار دارند وزارت بهداشت جلوی تولید مواد غذایی ناسالم را بگیرد انتظار غلطی است چون این وزارتخانه در هیچ کجای دنیا نمیتواند به طور مستقیم وارد این موضوعات شود بلکه مجاز است نظارت کند و نسبت به هر آنچه احساس خطر میکند، هشدار دهد.
پس به اعتقاد من بیش از وزارت بهداشت، شورای عالی سلامت در این حوزه وظیفه دارد چون دستگاهها و ارگانهای مختلف عضو این شورا هستند و آنجاست که باید برای کنترل عوامل خطر تصمیمگیری شود.
بله من هم نمیگویم وزارت بهداشت برود یک کارخانه متخلف را پلمب کند، اما قبول کنید این وزارتخانه در بعد نظارتی هم ضعیف عمل میکند. چند روز قبل وزیر بهداشت اعلام کرد در اتاق کار من پر از قوانین و آییننامهها و دستورالعملهایی است که هیچکدام به درد مردم نمیخورد، پس در واقع مشکل ما نبود قانون هم نیست بلکه نظارت بر اجرای قانون است.
درست است، من همه این حرفها را قبول دارم و اشاره وزیر، گله ما هم هست. ما در کشور قانون کم نداریم که نمونه با ارزش قانون جامع کنترل دخانیات است که بسیار کارشناسانه تدوین شده، ولی بسیاری از بندهای آن اجرا نمیشود. ما اینها را میدانیم، اما مشکل این است وقتی قانون به مرحله اجرا میرسد دست وزارت بهداشت کوتاه است و نهادهای نظارتی دیگر موظفند بر نحوه اجرای قانون نظارت کنند مثل نیروی انتظامی، قوه قضاییه، اداره استاندارد و... به طور مثال وقتی مهر استاندارد به یک محصول داده میشود به این معنی است که زیر سایه نظارت بازرسان، دیگر هیچ تخلفی در مراحل تولید صورت نمیگیرد ، در حالی که حجم تخلفات زیاد است.
بیایید برگردیم به بحث تغذیه. شما نگفتید چه میزان از بیماریهای قلبی و عروقی ایرانیان از تغذیه نامناسب و مواد غذایی ناسالم ناشی میشود؟
اعلام دقیق اینکه چند درصد از مرگ و میرهای ناشی از بیماریهای قلبی و عروقی به واسطه غذاهای ناسالم اتفاق میافتد کار بسیار سختی است که نمیگوییم به دست آوردن این عدد نشدنی است بلکه الان این اطلاعات را در اختیار نداریم. ولی وقتی تغذیه نامناسب جزو سه عامل اصلی خطر محسوب میشود در کشور ما نیز اگر تغذیه در صدر عوامل نباشد حتما جزو عوامل خطرساز اصلی است. در سال 90 عوامل خطر برای بروز بیماریهای غیرواگیر در کشور(در جـمعیت 15 تا 64 سال) بررسی شد که نشان داد نزدیک به 88 درصد مردم کمتر از پنج وعده در روز از میوه و سبزی استفاده میکنند یا نزدیک به 15 درصد از جمعیت ما چاق هستند و بـیش از 28 درصد اضافه وزن دارند و نزدیک به 40 درصد از جمعیت کشور هم کمتحرکی دارند که همه اینها نشان میدهد عوامل خطر در کشور ما تا چه اندازه بالاست و سبک زندگی تا چه حد غلط است.
شما گفتید استفاده از میوه و سبزی خطر ابتلا به بیماریهای غیرواگیر از جمله بیماریهای قلبی و عروقی را کم میکند. من یاد میوه و سبزیهایی افتادم که در کشورمان با فاضلاب آبیاری میشود. فکر میکنید این محصولات آلوده میتواند محافظ قلب و عروق ما باشد؟
سوال خیلی سختی است. الان ما خودمان هم ماندهایم به مردم توصیه کنیم میوه و سبزی بخورند یا از خوردنش اجتناب کنند، چون سبزیهایی داریم که با فاضلاب آبیاری میشود و میوههایی داریم که برای تولیدشان از سموم غیراستاندارد استفاده میشود که حتی با شستن هم این سموم از سطحشان پاک نمیشود.
شک نداریم مصرف چنین مواد غذایی نه فقط سلامت مردم را تامین نمیکند؛ بلکه به سلامت آنها آسیب جدی هم وارد میکند. پس بار دیگر برمیگردم به بحث قبلیمان که نیاز بخشهای مختلف به نظارتهای دقیق و مستمر است. باید بررسی شود این سموم غیراستاندارد چطور وارد کشور میشود، چه کسی مجوز ورود میدهد و... اینها دغدغههای وزارت بهداشت است، اما کاری که از ما ساخته است، فقط آگاه کردن مردم و ارائه هشدار به آنها و حساس کردن نهادهای نظارتی است.
البته من معتقدم وزارت بهداشت حتی هشدارهای کارسازی هم نمیدهد. بهترین نمونهاش هم موضوع مرگومیرهای ناشی از آلودگی هوا که وزارت بهداشت حتی حاضر نیست آمار ارائه دهد؛ در حالی که ارائه این آمار میتواند هشداری کارساز باشد.
قبول ندارم که وزارت بهداشت در مورد آلودگی هوا هشدارهای جدی به مردم نمیدهد.
آنچه ما میبینیم وزارت بهداشت فقط اعلام میکند گروههای حساس در روزهای آلوده از خانه خارج نشوند، در حالی که اگر آمار مرگومیرهای ناشی از آلودگی هوا بصراحت اعلام میشد، هم مردم خطر در کمین را بهتر درک میکردند و هم مسئولان عمق فاجعه را.
اینکه بگوییم چند درصد از مرگومیرها ناشی از آلودگی هواست کار سادهای نیست، چون ممکن است مرگومیرها ناشی از چند عامل باشد، نه یک علت.
پس آمارهایی که میگوید سالانه بیش از 3000 نفر بر اثر آلودگی هوا میمیرند، غلط است؟
تعیین سهم عوامل خطر در بروز بیماریهای غیرواگیر الگوی مشخصی دارد و در دنیا براساس این الگو محاسبات صورت میگیرد که البته کاملا هم دقیق نیست، اما این که مطالعهای در کشور با این دقت طراحی شده باشد که آمار مرگومیر ناشی از یک عامل خطر را مشخص کند، صحت ندارد و من نمیدانم افراد این آمارها را از کجا میآورند. با این حال این را میدانیم که وقتی آلودگی هوا افزایش مییابد، شیوع بیماریهای قلبی و تنفسی بیشتر میشود و مراجعات به مطبها و اورژانسها بالا میرود؛ البته ما در اداره قلب و عروق به خلأ وجود این آمار واقفیم و محاسبه آن را جزو اولویتهای خود قرار دادهایم تا سهم منتسب عوامل خطر را (تا دو سه سال آینده) مثل کشورهای پیشرفته دنیا به دست بیاوریم.
اگر فعلا نمیتوانیم در مورد نقش آلودگی هوا در بروز بیماریهای قلبی، عروقی و تنفسی به طور دقیق نظر دهیم، حتما میتوانیم در مورد سهم دخانیات اظهار نظر کنیم؟
نقش دخانیات در بروز بیماریهای قلبی و عروقی اثبات شده و نمیشود در آن تردید داشت. دخانیات و بویژه مصرف قلیان که در بین جمعیت نوجوان کشور رو به افزایش است، از مشکلات ماست و نیاز به مداخلات جدی دارد. این در حالی است که قانون جامع کنترل دخانیات و قانون ممنوعیت عرضه قلیان در سفرهخانهها بدرستی اجرا نمیشود.
با شرایطی که شما ترسیم کردید یعنی عوامل خطر در کشور ما بسیار جدی است و نظارت دقیقی هم برای کنترل این عوامل صورت نمیگیرد، آیا میتوانیم بگوییم بیماریهای قلبی و عروقی در کشورمان به سمت سنین جوانی در حرکت است و سن ابتلا به این بیماریها به مرور کمتر خواهد شد؟
آمار متقنی در این زمینه نداریم، اما از سال 91 مشغول جمعآوری آمارهای مربوط به سکته قلبی در کشور هستیم (کسانی که در سی.سی.یو بستری میشوند). طبق آمارهایی که از دو سال اخیر جمعآوری کردهایم، سن ابتلا به سکته قلبی در هر دو جنس زن و مرد به طور متوسط 63 سال است (5.5 درصد زنان کمتر از 55 سال و 8.5 درصد کمتر از 45 سال) که نسبت به ده یا 20 سال پیش پایین آمده است. اینکه مواردی از سکته قلبی در کشور ما در سنین پایین اتفاق میافتد، هشداردهنده است، همچنین رسیدن متوسط سن سکته قلبی به 63 سال چون در مقایسه با کشوری مثل ژاپن که سن امید به زندگی را به بالای 80 سال رسانده، مرگ در شصت و سه سالگی خیلی زود است.