فضل الله ياري در سرمقاله ابتکار نوشت:
هشت سال جنگ تحميلي عراق عليه مردم ايران، بدون ترديد بخش بسيار مهمي از تاريخ معاصر ايران را تشکيل ميدهد. تاريخي که در کنار دردها و رنج ها، آوارگيها و ويراني ها، اتلاف هزينهها و منابع کشور، فصلهايي غرورآميز از رشادت و جانبازي مردمان ايران زمين را در خود دارد و اتفاقا اين بخش از پيامدهاي جنگ توانسته است به منبعي براي تقويت روحيه آزادي خواهي، استقلال طلبي و ظلم ستيزي و در يک کلام به «دفاع از ميهن و آيين» در ميان مردم ايران تبديل شود. بي جهت نبود که بسياري از مردم ايران عليرغم حضور در متن حوادث دردناکِ جنگ و لمس پيامدهاي زشت آن، خاطرههاي غرورآفريني از آن هشت سال را در انبان ذهن خود دارند و به پشتوانه آنها هم ميتوانند چشم داشتن اعراب به جزاير ايراني خليج فارس را پاسخ دهند و هم در برابر تحريف تاريخ و جغرافياي ايران، مراجع بزرگ بينالمللي را وادار به عقب نشيني و عذرخواهي کنند.
صدام حسين و رژيم بعث عراق در کنار همه خرابيهايي که در دو کشور ايران و عراق به بار آورده اند، ناخواسته مسبب تقويت و بزرگداشت مفهومي بزرگ به نام"ايران" شدند. همو که ميخواست سه روزه از بغداد به دروازههاي تهران برسد، در آخرين نامه اي که به رييس جمهور ايران نوشت، اعتراف کرده بود که:" ايرانيها در تحميل خواسته هايشان به عراق موفق شده اند."
اين روايت مردم ايران از هشت سال دفاع در برابر تجاوز است.
اما هر سال در سالگرد اين اتفاق بزرگ، برخي از سياست بازانِ احزابِ مختلفِ کشور، که برخي از آنان جبهه را تنها در بازديد از مناطق جنگي شناخته اند، از طريق رسانههاي فراگيري که در اختيار دارند، روايتي سياست زده و البته مخدوش از اين اتفاق ملي به مخاطباني عرضه ميکنند، که تشنه آگاهي از تاريخ ايران و دلاوريهاي مردان ايران هستند.
اين افراد و محافل، دفاع مقدس مردم ايران را به گونه اي روايت ميکنند که گويي تصميمات مهمي مانند فتح خرمشهر و شکست حصرِ آبادان در جلسات شوراي مرکزي احزاب متبوعشان گرفته شده است.
به گونه اي سخن ميگويند که هر ناآگاهي را به اشتباه مياندازد که گويي شهداي جنگ در يارگيريهاي حزبي آنان متقاعد شده اند که براي دفاع از وطن به جنگ دشمن بروند.
طبيعي است که اين افراد و احزاب در مناسبتهاي مربوط به جنگ خود را به نوعي صاحب ميشمارند و تلاش ميکنند تا خود و گروه خود را سهامدار اين سرمايه بزرگ ملي بدانند و باز هم با اين پيش فرض، طبيعي است که بخواهند به پشتوانه اين ادعاها وارد بورس معاملات سياسي شوند و از اين طريق سرمايه اي براي خود دست و پا کنند. گاهي برخي از اين چهرهها روايتي از جنگ ارائه ميدهند که با آنچه در ذهن و زبانِ رزمندگان و جانبازان و ديگر مدافعان کشور و خانوادههاي شهدا ميباشد، متفاوت است. روايت اين افراد از پشت ميزها و جلوي مانيتورها و در حوزههاي حزبي ارائه ميشود و با آنچه که در نخلستانها و نيزارهاي جنوب و کوهها و درههاي غرب گذشته، کاملا متفاوت است. در روايت اين گروهها از جنگ گاه ميتوان بخشي از دعواي اصلاح طلب و اصولگرا را مشاهده کرد.
در گوشههاي جبهه فرضي اين سياست زدگان، گاه ميتوان اصلاح طلبي ديد که مشغول فروش اطلاعات به دشمن است و زماني نيز ميتوان اصولگرايي پيدا کرد که به دنبال منافع مالي و رانتهاي اقتصادي است. اما اين روايت آن چيزي نيست که مردم ايران از هشت سال دفاع در برابر متجاوزين، در دل و جان خود ذخيره کرده اند.
در حافظه اين مردم تصاويري وجود دارد که در آنها زنان و مرداني دوش به دوش همديگر به دفاع از خرمشهر مشغولند. نوجواناني هستند که تفنگي بزرگتر از قامت خود به دوش دارند. زناني مشغول بدرقه مردان و پسران خود به سمت جبهه اند. پيرمردان و پيرزناني در اين تصاوير وجود دارند که همه اندوخته خود را به رزمندگان جنگ هديه ميکنند. کودکاني در اين خاطرهها حضور دارند، که شب را در روياي ديدن پدر به صبح ميرسانند. اينها و هزاران تصويرِ ديگر از اين جنس هستند که تنها روايت کامل و واقعي مردم ايران از دفاع مقدس را شکل ميدهند.