خاورميانه روزهاي پرالتهابي را تجربه ميكند. گروه تروريستي كه در سه سال اخير در سوريه به كمك برخي قدرتهاي منطقهيي و فرامنطقهيي رشد كرده و باليده است، اندك اندك منافع حاميان مالي و سياسي خود را هم در منطقه تهديد ميكند. همزمان با پررنگتر شدن خطر داعش، قدرتهايي كه تا ديروز در برابر پيشرويهاي اين گروه در سوريه و سپس عراق سكوت اختيار كرده بودند عزم خود را براي مهار خطرات آن كه ميرود تا گروهي خطرناكتر از القاعده شود، جزم كرده اند. داعش اصليترين محور كلام در تمام سخنرانيهاي مقامهاي بينالمللي در مجمع عمومي سازمان ملل و البته ديدارهاي دوجانبه و چندجانبه در حاشيه بود.
به نوشته اعتماد، ائتلاف توبهكنندگان كه تاكنون بيش از 40 كشور آمادگي خود را براي حضور در آن اعلام كردهاند در نخستين مرحله از مبارزه با داعش راهكار نظامي و اعزام جنگنده را انتخاب كرده است. تاكنون دو نشست جده و كنفرانس پاريس به ابتكار امريكا، برخي كشورهاي اروپايي و البته برخي متحدان منطقهيي اين دو نظير عربستان براي بررسي راهكارهاي مبارزه با داعش تشكيل شده كه ايران غايب بزرگ اين دو نشست بوده است. از سوي ديگر محمدجواد ظريف، وزير امور خارجه كشورمان در حاشيه مجمع عمومي سازمان ملل براي نخستينبار با سعود الفيصل همتاي عربستاني خود ديدار و در خصوص ادامه همكاريهاي منطقهيي و قدم گذاشتن در مسير تنشزدايي از روابط با وي بحث و تبادلنظر كرد. آيا عربستان و ايران ميتوانند از روابط پرتنش گذشته عبور كرده و فصلي جديد در روابط را آغاز كنند؟ تا چه اندازه داعش ميتواند تهديدي مشترك ميان ايران و عربستان و بهانهيي براي نزديكي به آنها باشد؟ تاثير مذاكرات هستهيي بر رابطه ميان ايران و اعراب چگونه قابل بررسي است؟ پرسشهايي از اين دست را با دكتر سيدمحمد صدر، مشاور وزير امور خارجه، معاون پيشين وزارت خارجه و تحليلگر مسائل سياست خارجي در ميان گذاشتيم.
محمدجواد ظريف و سعودالفيصل وزراي امور خارجه ايران و عربستان براي نخستينبار در يك سال گذشته در نيويورك ديدار كردند. چرا ما از جانب رياض سيگنالهاي متفاوتي را براي روابط دوجانبه دريافت ميكنيم. از يكسو معاون آفريقا و عربي وزير به عربستان سفر كرده و از سوي ديگر تهران حتي به نشست جده دعوت هم نشد.
عربستان دچار يك معضلي است كه شايد بهترين تعبير براي آن اين باشد كه بر سر دو راهي قرار گرفته و دچار تناقض در ارتباط با ايران است. عربستان هنوز اسير گذشته و سياستهاي گذشته خود در قبال ايران است. رياض در آن زمان با توجه به سياستهاي دولتهاي نهم و دهم تصميم خود را گرفت و آن تصميم هم مبني بر اين بود كه رابطه با ايران را بسته و دچار انسداد كند و به شكل جدي مقابل ايران بايستد. آن جمله معروفي كه گفته شده بود سر اين افعي را بزنيد، در حقيقت سمبل سياست خارجي عربستان در ارتباط با ايران در زمان دو دولت گذشته است. مشكل عربستان اين است كه هنوز نتوانسته است خود را با شرايط جديد تطبيق دهد. شرايط جديد در ايران به معناي برگزاري انتخابات آزادي است كه در نتيجه آن رييسجمهوري انتخاب شد كه باز مانند دوم خرداد، انتخاب وي براي غربيهايي كه تصور ميكردند حاكميت به دنبال فرد ديگري است، غيرقابل پيشبيني بود. بعد از انتخاب اين رييسجمهور سياستها نسبت به دو دولت نهم و دهم تغيير كرد. سياست اعتدال و تعامل با دنيا، به كار بردن ادبيات ديپلماتيك و مودبانه و اتخاذ تصميمهايي كه باعث شد در يك سال اخير درهاي سياست خارجي كه در دو دولت گذشته به روي ايران بسته شده بود به مرور زمان باز شود و ايران برخلاف موقعيت قبلي كه دچار انزوا شده بود از انزوا خارج شده و حضور جدي در عرصه بينالمللي پيدا كند. عربستان از يكسو اسير توهمهاي گذشته است و از سوي ديگر شاهد بهبود موقعيت ايران در منطقه و سطح جهاني است. از يكسو از ايران براي شركت در نشست جده دعوت نميشود و حتي به گفته امريكاييها و فرانسويها، رياض با سنگاندازيهاي خود مانع از دعوت ايران به كنفرانس پاريس هم ميشود. از سوي ديگر عربستان و جامعه بينالملل به حضور فعال ايران در منطقه به ويژه با توجه به گسترش تروريسم نياز جدي دارند. مجموع اين مسائل باعث ميشود ملاقات نيويورك شكل بگيرد كه اين در ذات خود اتفاق خوبي است. من فكر ميكنم اين ماجراي ملاقات دو وزير مقدمه تجديد سياست عربستان سعودي و اتخاذ سياست جديد در قبال جمهوري اسلامي ايران است، اگرچه هنوز اين كشور نتوانسته است با گذشته روابطي كه با ايران داشته است قطع رابطه كند.
شما از گرفتار ماندن عربستان در گذشته و تجربه دولتهاي نهم و دهم گفتيد اما تا چه اندازه قدرت گرفتن ايران در آينده منجر به اتخاذ سياستهاي فعلي از سوي رياض شده است. آيا واهمه از بازگشت ايران در جامه ژاندارم منطقه، عربستان را دچار اين رفتارهاي متناقض نكرده است؟
بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه در روابط بينالملل هيچ دو كشوري وجود ندارند كه با هم رقابت نداشته باشند. حتي دوستترين كشورها باز با هم رقابت دارند. به عنوان نمونه اتحاديه اروپا يكي از متحدان درجه يك امريكاست و در اين اتحاديه آلمان كشوري است كه روابط استراتژيك گسترده و چند بعدي سياسي، اقتصادي، نظامي با امريكا دارد. اما در چندماه اخير شاهد بوديم كه ماجراي شنود گذاشتن امريكا براي صدراعظم آلمان، آنگلا مركل، افشا شد. هيچگاه دو دوست چنين رويهيي را در قبال هم اتخاذ نميكنند اما ميبينيم كه در روابط بينالملل اين اتفاق رخ ميدهد و البته كه آلمان هم اگر بتواند همين رويه را در قبال امريكا اتخاذ ميكند.
اين دو كشور در عين حال كه دوست هستند و شايد رقابت نظامي با هم نداشته باشند اما رقابت اقتصادي با يكديگر دارند و جذب بازارهاي اقتصادي دنيا، هدفي است كه هر دو اين كشور دنبال ميكنند. اين مساله نشان ميدهد كه رقابت هيچگاه حتي در ميان رفيقترين كشورها هم حذف نميشود. نكته مهم ميان عربستان و ايران اين است كه اين دو كشور دو قدرت بزرگ منطقه هستند و همواره به دلايل ظرفيتهايي كه دو كشور داشتهاند با هم رقيب بودهاند. عين اين رقابت در زمان شاه هم وجود داشت و هر دو كشور سعي ميكردند وجهه بهتري از خود را به امريكا نشان دهند و امريكا هم در حالي كه با هر دو دولت رفيق و متحد بود مسووليت ژاندارمي خليج فارس را به شاه داد. هنر ديپلماتها و مسوولان كشور اين است كه اين رقابت موجود را از حالت خصمانه به حالت دوستانه تبديل كنند، بنابراين اين رقابت از ميان رفتني نيست. اين چيزي بود كه در زمان دولت اصلاحات اتفاق افتاد و در آن زمان رقابت از ميان نرفت اما منجر به همكاريهاي گسترده دو كشور در بسياري از حوزهها شد. مهمترين اين حوزهها هم در قضيه نفت بود كه از بشكهيي هفت دلار پس از مدتي نزديك 50 دلار رسيد. گسترش روابط سياسي، رفت و آمدها و حل مسائل حج و امضاي توافقنامه امنيتي هم از ديگر نشانههاي بهبود روابط ايران و عربستان در آن زمان بود.
مهم اين است كه نگرانيهاي امنيتي از ميان برود و طرفين از قدرت گرفتن هم هراس نداشته باشند. من خاطرهيي از دوران معاونت براي شما تعريف كنم كه شيخ زائد كه حاكم وقت امارات بود يك بار در ملاقات با من اين جمله را بيان كرد كه انتخاب آقاي خاتمي به عنوان رييسجمهور نهتنها براي ايران بلكه براي ما هم امنيت و آرامش آورد. اين جمله را رييس دولتي ميگويد كه اختلاف جدي ارضي با ايران دارد. اين موضعگيري به دليل پايان يافتن نگراني امنيتي از ايران بود. بر همين اساس بود كه در آن زمان سياست ايرانهراسي و شيعههراسي جا نيفتاد اما متاسفانه در دولتهاي نهم و دهم امريكاييها موفق شدند اين سياست را كه از اول انقلاب به دنبال آن بودند به خوبي پيش ببرند.
شما از اوجگيري رابطه ميان ايران و عربستان در دوران اصلاحات ميگوييد اما مسالهيي كه وجود دارد اين است كه در آن زمان دايره اختلافهاي تهران و رياض بر سر مسائل متفاوت به اندازه امروز گسترده نشده بود. امروز ايران از نحوه رويارويي با جريان اخوان در مصر تا ناآراميها در بحرين، از ماجراي سوريه تا يمن و همين اواخر عراق با رياض اختلافهاي جدي دارد. چگونه ميتوان از تاثيرگذاري اين تحولات منطقهيي بر روابط دوجانبه تهران – رياض كاست؟
در آن زمان هم مساله فلسطين و لبنان مطرح بود. مهم اين است كه زماني كه رقابت دوستانه بر روابط حاكم شود آن ترس امنيتي از ميان ميرود و دو طرف ميتوانند پشت ميز مذاكره پروندههاي مورد اختلاف را مورد بحث و بررسي قرار داده و يكي يكي آنها را حل و فصل كنند. به عنوان نمونه در پرونده عراق ما شاهد بوديم كه معادله به گونهيي پيش رفت كه طرفين در حال حاضر راضي از شكلگيري دولت جديد در اين كشور هستند. عربستان و برخي كشورهاي منطقه تمايلي به ابقاي نوري مالكي در قدرت نداشتند و ايران هم با توجه به اينكه خواسته مرجعيت و بخش مهمي از گروههاي شيعه، سني و كرد باقي نماندن مالكي در قدرت بود از فرد ديگري پشتيباني كرد. در اين پرونده سياست ايران مويد اين مطلب بود كه ايران معتقد است دولت عراق نبايد تنها تامينكننده منافع شيعيان باشد و بايد دولتي فراگير در اين كشور حاكم شود. چه بسا ملاقاتي كه در نيويورك انجام شد به دليل عملكرد مشترك در عراق باشد. بنابراين ميتوان با پايان يافتن هراس امنيتي دور ميز مذاكره نشست و مشكلات را حل كرد. اما زماني كه اين هراس امنيتي بر روابط سايه مياندازد يا دو طرف بر سر ميز مذاكره نمينشينند، يا اگر هم نشست ديپلماتيكي برگزار شود به دليل وجود آن هراس امنيتي پيشرفتي حاصل نميشود.
چه اتفاقي داعش را از فرزندخوانده عربستان به تهديدي براي منافع اين كشور تبديل كرد؟
در ادبيات فارسي ضربالمثلي داريم با اين عنوان كه مراقب باش مار در آستين خويش پرورش ندهي. اصطلاح ديگري هم وجود دارد مبني بر اينكه آتشي برپا نكنيم كه خود ما را بسوزاند. داستان داعش و عربستان هم دقيقا مصداق همين ضربالمثل است. داعش هم درست مانند طالبان شكل گرفت. طالبان هم ابتدا در افغانستان شكل گرفته و دامنه فعاليتهاي آن هم به افغانستان محدود بود ولي پس از مدتي بينالعربي و تبديل به القاعده شد و در نهايت هم به سمت به وجودآورندگان خود هجوم برد كه عربستان، پاكستان، امارات و امريكا را شامل ميشد. داستان داعش دقيقا تكرار قضيه طالبان است و البته اينبار منشأ داعش در عراق بود اما از آنجا كه جايي براي مانوردهي در عراق نداشت به سوريه كشانده شد و در داخل سوريه از آنجا كه كل غرب به دنبال تقويت جريانهاي مخالف بشار اسد بودند، داعش را پر و بال داده و تمام امكانات را در اختيار اين كشور قرار دادند. البته زمينههايي هم در عراق براي بازگشت آن وجود داشت و شايد عملكرد نادرستي كه وجود داشت و آن گونه كه بايد و شايد به اهل سنت توجه نشده بود، اهل سنت هم به داعش در عراق خوشامد گفتند. اين نكته از اهميت بسياري برخوردار است. از قبل از انقلاب كه فعاليتهايي وجود داشت در ايران جمله معروفي هم بر سر زبانها بود دال بر اينكه چريك مانند ماهي است و مردم هم براي آن مانند آب هستند. اگر آبي وجود نداشته باشد چريك خفه شده و از بين ميرود. داعش هم هرگونه فعاليت مسلحانه را داشت اما سقوط يك شبه موصل به دليل قدرت داعش نبود بلكه به دليل حمايت مردم و فرار 50 هزار ارتشي از موصل بود.
داعش گروهي بيسرزمين است. در چنين شرايطي فكر ميكنيد كه مهار داعش در بازه زماني كوتاهمدت و با حملات نظامي ممكن باشد؟
بنابراين بايد زمينههاي جذب مردم به داعش را از ميان برد. لازمه دفع اين مساله هم شريك كردن آنها در حكومت و رعايت حقوق سياسي و اجتماعي آنهاست. با از ميان برداشته شدن اين تبعيضها داعش هم به مروز زمان از ميان ميرود اما نكته مهم اين است كه بحث داعش صرفا نظامي نيست و اگرچه براي جلوگيري از ترورهايي كه اين كشور انجام ميدهد مهار نظامي آنها در مرحله اول لازم است اما در مرحله دوم فرهنگي و سياسي بايد با اين مساله برخورد كرد. اين به آن معناست كه بايد اهل سنت سوريه و عراق جذب شوند كه در غير اين صورت صرفا با سركوب نميتوان كاري از پيش برد. مهار داعش به كارهاي فرهنگي و سياسي نياز دارد. اهل سنت بايد به اين باور برسند كه حاكميت خواستههاي آنها را تامين ميكند.
در حال حاضر به نظر ميرسد كه داعش تهديد مشترك ميان ايران و اعراب و در راس آنها عربستان است. آيا مبارزه با داعش ميتواند پس از ديدار انجام گرفته در نيويورك به بهانهيي براي همكاريهاي بيشتر تهران – رياض در صحنه عملي و نهتنها كلامي منتهي شود؟
طبيعي است كه تهديد مشترك باعث همكاري ميان دو كشور ميشود اما لازمه آن وجود درك مشترك است. در حال حاضر امريكا، اروپا و اعراب ميدانند كه به كمك ايران براي حل مساله داعش نياز دارند اما حاضر به اعتراف به اين مساله نيستند. اين كشورها موضع خودخواهانهيي داشته و غرور و تكبري در امريكاييها و اروپاييها وجود دارد كه مانع از اين اقرار ميشود. البته خود امريكاييها و اروپاييها هم تاكيد دارند كه تنها با حملات نظامي نميشود كار را پيش برد و البته بر اين حقيقت هم واقف هستند كه اگر حمايت ايران از كردهاي عراق و دولت مركزي نبود داعش پيشرفتهاي بسياري داشت. اين عدم اعتراف به اين معناست كه غربيها درك صحيحي از واقعيتهاي موجود در صحنه ندارند. عربستان در حال حاضر به خوبي ميداند كه بدون حمايتهاي ايران نميتوانند مساله را حل كنند. امروز شايد بتوان با حملات نظامي كار را اندكي پيش برد اما پس از آن به كارهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي نياز است و اين مسائلي است كه دولتهاي سوريه، عراق و لبنان بايد به آن توجه داشته باشند.
چرا ايران از سخن گفتن با امريكا در خصوص داعش امتناع ميورزد؟
چرا ايران نبايد امتناع كند؟ زماني كه برخورد با ايران در نشست جده و پاريس تا اين اندازه توهينآميز است نيازي به ابراز علاقه ايران نيست. مساله مهم اين است كه ايران به اين دو نشست دعوت نشده و اين مساله توهين بزرگي است. روابط بينالمللي بر مبناي اقدام متقابل است و مساله اينجاست كه ايران نيازي به اين كشورها ندارد اما آنها براي مهار داعش به ايران نياز دارند. بنابراين من اعتقاد دارم كه موضع آقاي روحاني در اين خصوص كاملا درست و منطبق بر منافع ملي بوده است.
تاثير حمله امريكا به سوريه بر سرنوشت دولت بشار اسد را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
واقعيت اين است كه دولت سوريه از اين حملات استقبال كرده است. برداشتها از موضعگيريهاي سوريه اين است كه نه تنها دولت بشار اسد ناراحت نيست بلكه از اين حملات خرسند هم هست و شايد يكي از مسائل اين است كه دولت سوريه احساس ميكند كه دشمنهاي آن در حال نبرد با هم هستند. اما پيشبيني آينده بسيار پيچيده است و هيچ كس نميداند كه آيا امريكا دامنه حملات خود را به مكانهايي كه گفته ميشود متعلق به داعش است محدود ميكند يا با توجه به مواضعي كه اعلام ميكنند هدف ديگري را دنبال ميكنند. همانگونه كه ميدانيم گروههاي غيرداعشي از سوي امريكاييها در حال تقويت در برابر دولت بشار اسد هستند. مواضع اعلامي امريكا اين است كه به دنبال همكاري با بشار اسد نيست.
رابطه بغداد ـ رياض در سايه دولت جديد حيدرالعبادي در عراق را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ دو كشور به سمت تنش زدايي حركت خواهند كرد؟
به نظر ميرسد كه در اين رابطه هم تغييراتي ايجاد شده است. چند سال بود كه عربستان از معرفي سفير به عراق سرباز ميزد اما به نظر ميرسد كه رياض در حال معرفي سفير در اين كشور است. با توجه به اينكه عربستان از دولت جديد هم استقبال كرد و خواسته آنها هم كنار رفتن آقاي مالكي بود احتمال اينكه روابط دوجانبه رياض - بغداد بهبود يابد وجود دارد.
امسال در نطق مجمع عمومي سازمان ملل شاهد سخنان كوتاه و صرفا هستهيي باراك اوباما بوديم. آيا حل پرونده هستهيي ميتواند به افزايش همكاريهاي ايران با امريكا در ساير حوزهها منتهي شود؟
طبيعي است كه اگر اين مذاكرات به نتيجه رسيده و توافق حاصل شود و در نتيجه آن هم تحريمها برداشته شود حتما موقعيت جديدي براي جمهوري اسلامي ايران در عرصه سياست خارجي به وجود خواهد آمد. اين توافق ميتواند به معناي كامل درهاي اقتصادي و سياسي را به روي ايران در عرصه بينالمللي بگشايد. در چنين شرايطي دولتها و كشورها به سمت ايران حركت خواهند كرد و تغييرات اساسي در مسائل اقتصادي و تكنولوژي ايران به وجود خواهد آمد. ما تجربه خوبي از همكاري با امريكاييها به خصوص در پرونده افغانستان نداريم. دولت جورج بوش دولت افراطي و تندي بود كه عقلانيت در تصميمگيريهاي آن نقش نداشت. در حال حاضر همانگونه كه دولت بيل كلينتون به دليل كودتاي 28 مرداد از ايران عذرخواهي كرد دولت اوباما هم بايد به دليل عملكرد بوش و اينكه ايران را پس از همكاري با امريكا در افغانستان در محور شرارت قرار داد از ايران عذرخواهي كند. اين مساله شايد بتواند زمينهسازي خوبي براي ادامه همكاريهاي دو طرف باشد.
در يك سال گذشته ما شاهد افزايش همكاريهاي ايران و اروپا بوديم اما در حوزه رابطه با اعراب موفقيتهاي چشمگيري نداشتهايم. ديپلماسي منطقهيي دولت يازدهم را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
قدر مسلم اين است كه به نسبت روابط ايران با كشورهاي منطقه در دولتهاي نهم و دهم پيشرفتهايي داشتهايم اما هنوز سطح روابط به مرحله ايدهآل نرسيده است. بايد توجه داشته باشيم كه بهبود رابطه با عربستان ميتواند بر رابطه ميان ايران و ساير كشورهاي عربي هم تاثيرگذار باشد. در حال حاضر موقعيت ايران به گونهيي است كه كشورهاي منطقه نهتنها از ما فرار نميكنند بلكه ما موقعيتي پيدا كردهايم كه گرايش به گسترش روابط با ايران هر روز در منطقه بيش از گذشته ميشود.