هشتم آبان ماه پارسال، دهم آبان ماه پیرارسال، سوم آبان ماه سه سال پیش و اکنون نهم آبان ماه ۹۳؛ در هشت سال اخیر، جز سال ۱۳۸۹، «امید» هر ساله مسیری بسیار طولانی را پیموده تا فصل سرما را در قتلگاه پرندگان مهاجر در کشورمان بگذراند.
به گزارش «تابناک»، آخرین بازمانده جمعیت غربی درنای سیبری که با نام «امید» میان دوستداران حیات وحش شناخته میشود، بامداد روز گذشته بار دیگر در تالاب فریدونکنار فرود آمد؛ درنای نری که بیشتر در آبان ماه به کشورمان میرسد، جز سالی که جفتش را از دست داد و نیامد و یک بار که دیرتر به کشورمان رسید.
مهاجرت این پرنده تالاب دوست به کشورمان در حالی هر ساله انجام میشود که از جمعیت بازمانده درناهای غرب سیبری، از دستهای که راهی جنوب خزر میشدند، حدود یک دهه است که تعداد مهاجران به کمتر از انگشتان یک دست رسیده و هر ساله انتظار میرود که به کل به بوته فراموشی سپرده شود.
این تعداد در سال ۸۶ به سه درنا رسیده بود که متأسفانه یکی بر اثر شلیک یک شکارچی ناآگاه از بین رفت تا امید و جفتش، آخرین درناهایی باشند که سال بعد مسیر طولانی غرب سیبری به فریدونکنار را پرواز کنند؛ سفری که دیگر به این شکل تکرار نشد، چون درنای ماده در سفر سال ۸۷ به ایران، در نزدیکی تالاب ازباران هدف شلیک قرار گرفت و پیرو آن امید یک سال مهاجرت نکرد.
اما هماکنون چند سالی است که پیدرپی در مسیری که قرنها دسته بزرگی از درناها میرفتند و بازمیگشتند، میآید و میرود تا آخرین رشتههای امید به بقای این مهاجرت عجیب و استثنایی برقرار بماند؛ آخرین رشتههای لرزانِ امید.
از سال ۸۷ که جفت امید هدف شلیک یک شکارچی قرار گرفت و مسئولان از پذیرش آن سرباز زدند، مهاجرت دسته غربی درناهای غرب سیبری چون شمعی شده که آخرین کورسوهای عمرش میگذرد، چون پیشتر تلاشهای متعدد روسها برای حفظ کوچ این گونه در معرض انقراض به شکست منجر شده است؛ هرچند تکثیر این گونه در مناطق حفاظت شده مقدور بوده است.
درناهای پرورش داده شده هیچ فرقی با امثال امید ندارند؛ اما حتی قرار دادن آنها در کنار گونههای طبیعی هم موجب نشده مهاجرت را بیاموزند و در نتیجه سالهاست همه منتظرند تا مهاجرت درنای سیبری به فریدونکنار منقرض شود؛ منقرض شود، چون خیلی دیر فهمیدیم که باید محدوده فرود این گونه شاخص از درنایان را حفاظت شده اعلام کنیم.
حالا سالهاست که پاییز به نیمه نرسیده، آسمان و زمین را برای دیدن امید رصد میکنیم و در چهار ماهی که میهمان کشورمان است، دورادور مراقبش هستیم و بعد زمان رفتنش را در تقویم علامت میزنیم؛ اما نمیدانیم آیا این آخرین بار است که این درنای کهنسال را میبینیم یا خیر؟
البته شاید مقصر ما نباشیم و اشکال از امید باشد که میان این همه تالاب در کشورمان، به فریدونکنار میآید و تالابهای این نقطه را که به قتلگاه پرندگان شهرت دارند، برمیگزیند! مگر نمیداند که این همه گونه مهاجر دیگر هر ساله در این منطقه هدف شلیک شکارچیان مجاز و غیر مجاز قرار میگیرند، در انواع دامهای گسترده شده اسیر میشوند، سفره آرای ضیافتها میشوند یا پس از تاکسی درمی شدن، در مغازههای سوغاتی فروشی به فروش میرسند و...؟
شاید که نه، حتما ما مقصر نیستیم که اگر بودیم، از سرنوشت محکوم به انقراض امید درس میگرفتیم و تلاش میکردیم در فصلی که بسیاری پرندگان شمالی از سرمای کشنده راهی سرزمینمان شده بودند، نه دامی برایشان گسترده شود و نه صدای مهیب تفنگی به خاموش کردن صدای دلنشین این پرندگان خسته منجر شود!