مرتضی احمدی که روز گذشته جان به جان آفرین تسلیم کرد، به هنرهای زیادی آراسته بود؛ بازیگری، دوبلور، نویسنده، خواننده ضربی و خیلی چیزهای دیگر که او را از یک چهره تکبعدی خارج میکرد. اما او با همه ویژگیهای دوستداشتنی که داشت، از اهالی رسانه تقاضا کرده بود بعد از مرگش تیتر بزنند «عمو مرتضی پرسپولیسی رفت». او مثل خیلی از ایرانیهایی که از دهه چهل به بعد فوتبال، بخش جداییناپذیر زندگیشان شده بود، دل در گرو تیمی داشت که چیزی فراتر از یک بازی نود دقیقهای در زمین را ارائه میداد. پرسپولیس آن سالها یک ایدئولوژی بود. یکجور سبک زندگی. شاید این کنایه روزگار باشد که خاموش شدن شمع زندگی یکی از بارزترین آدمهای آن نسل از هواداران پرسپولیس با وضعیت کنونی پرسپولیس همزمان شده باشد؛ آیا باید توفان سرخ آسیا را هم فراموش شده بدانیم؟
آن گونه که رسانهها مخابره کردهاند، مرتضی احمدی پیش از مرگش در دیدار با مسئولان پرسپولیس گفته بود، دلش میخواهد یک بار دیگر بازی پرسپولیس را در ورزشگاه آزادی ببیند. شاید کهولت سن و بیماری موجب شده بود احمدی از وضعیت این روزهای پرسپولیس با خبر نباشد، وگرنه تصورش را بکنید که عموی مرتضی ۹۰ ساله اگر به عنوان آخرین خواسته پیش از مرگش به ورزشگاه آزادی میرفت، با چه پرسپولیسی مواجه میشد؟! حال و روز این روزهای پرسپولیس، خود بهترین گواه برای این است که در دل خوشحال باشیم که آخرین آرزوی پیرمرد محقق نشد.
پرسپولیس این روزها هیچ شباهتی به یک تیم فوتبال ندارد و آنچه بیش از همه ما را میآزارد، بیخبری موجود در خصوص این تیم است. این روزها مهمترین خبری که از پرسپولیس به گوش میرسد، بیخبری است و معلوم نیست با این رویه سرانجام پرسپولیس به کجا خواهد کشید! تیمی که مدیرعامل آن نزدیک ده روز است در زندان به سر میبرد و اعضای هیأت مدیره آن در بلاتکلیفی محض هستند.
کلانی هر روز ادعا میکند استعفا میدهد و جعفر کاشانی به عنوان رئیس هیأت مدیره میگوید اصلا نمیداند در پرسپولیس چه خبر است. در حرفهای خواجهوند و دیگران هم هیچ نشانی از بهبود اوضاع نمیشنوید.
از اینها مهمتر اینکه از وزارت ورزش و جوانان هم هیچ خبری به گوش نمیرسد. وزارت ورزشی که قرار بود با یک هیأت مدیره ششدانگ و یک اسپانسر دستبهنقد خیال سرخها را در این فصل راحت کند، حالا در خصوص وضعیت بلاتکلیفی محض باشگاه پرسپولیس هیچ موضعی نمیگیرد و هیچ اعلام نظری نمیکند.
نتایج ضعیف پرسپولیس در نیمفصل اول را خیلیها به یارگیری ضعیف این تیم مربوط میدانستند؛ اما این روزها هم که در تعطیلات نیمفصل لیگ همه در حال ترمیم هستند پرسپولیس همچنان بلاتکلیف است. تنها خرید این تیم، یک بازیکن ۳۲ ساله است که آن هم دو هفته پیش جذب شد و حالا حمید درخشان مانده و تیمی که هر روز ضعیفتر از قبل میشود.
نکته خندهدار اما اینجاست که حتی خبر برکناری درخشان هم از دو روز قبل رسانهای شده و حالا یک تیم بلاتکلیف از نظر مدیریتی، همین را کم دارد که سرمربیاش را هم از دست بدهد.
سهم خواهی اهل قدرت و پیشکسوتان پرسپولس در سالهای گذشته، هماکنون از این تیم پدیدهای آفریده که برای اهالی باشگاه چیزی جز مصیبت و حاشیه و برای خیل بزرگ هواداران این تیم چیزی جز یأس و ناامیدی ندارد.
نگاهی به سیر نزولی پرسپولیس در سالهای اخیر، نشان میدهد آنها با تصمیمهای خود حداقل در پنج سال اخیر، بزرگترین ضربه را به خود با از دست دادن سرمایههای اجتماعیشان زدهاند. چه کسی فکرش را میکرد که روزی، بازیهای پرسپولیس با بیست هزار تماشاگر در تهران برگزار شود؟ مرگ مرتضی احمدی بدون دیدن یک بازی خاطره انگیز دیگر از تیمش در آزادی، شاید مهر تأیید باشد بر اینکه پرسپولیسیها در این سالها با از دست دادن سرمایههای اجتماعی خود، بزرگترین ضربه را به خودشان زدهاند.
نگاهی به اوضاع و احوال این پرسپولیس، به خوبی نشان میدهد در دل برای مرتضی احمدی خوشحال باشیم که آخرین آرزویش برآورده نشد. خوب شد او این پرسپولیس را ندید. خوب شد که یکی از شاهدان زنده بازی معروف شش تایی که درخشش کلانی و بهزادی و پروینها را در آزادی دیده بود، نیامد پرسپولیسی را که پیام صادقیان ستارهاش است، ببیند.